رنسانسی که به دست نیامد…!!!

امروز خراسان جنوبی / محمدراعی فرد
درپی مسدود شدن جاده های کوهستانی با بارش برف سنگین و سیلیی که طبیعت بر گونه ی خرد ما نواخت، نه اولین بار بود و نه آخرین. وقتی طبیعت هزار ساله و کوه و دشت و رودخانه ی وسط شهر، برای ساخت و ساز ومیدان تاخت و تاز قرار می گیرد، آن گاه واژه های مدیریت بحران ،مدیریت حوادث ،مدیریت استراتژیک و مدیریت …. از این آفتابه لگن های هفت دست، هر مرغ پخته ای را به خنده وا می دارد و کیست که نداند این لشکر های با نام، و بی نشان در روز حادثه ،فقط و فقط در حوالی و نزدیکی پروژه های نان و آب دار سبز می شوند تا دچار بحران نشوند. ای کاش درماندگی فقط در همین حد و در همین حوزه بود ولی این قصه ی پر غصه، همزاد و همراه تاریخی ما و تا ورودی دروازه های عصر مدرنیسم آمده. در گذشته این دیار و در همه ی حاکمیت های سیاسی آن ، قومی و قبیله ای و افرادی فراتر از قانون و تجاوز به منافع ملی و عمومی و علت العلل همه ی بدبختی ها وعقب ماندگی های تاریخی ما بودند و جالب است که بدانیم که این افراد در یک بستربیمار گونه ی تاریخی و فرهنگی ما شکل و شمایل یافته اند. بیماری مسری استبداد پرور دربطن و متن جامعه ما، عامی و عادی و بیدار و بیمار و بیکار و بیعار نمی شناسد و ناقل این بیماری هم خود خود ما بودیم و بس. سقوط و تباهی و اضمحلال ملت ها ریشه در کنش ها و واکنش های بی هنگام و دیر هنگام آن دارد و فقط صِرف داشتن تاریخ پر حجم و طولانی ومملو از حوادث و حتی دایره المعارف مشاهیر مشعشع آن، اگر نتواند رنسانسی به پا کند، خواهد باخت! ولی ای کاش در همین چهار راه و بزنگاه تاریخ ، یک مارتین لوتر و یک اصلاح گر دینی و فرهنگی می بود تا باور ها و اعتقادات به دلیل استیلا و تطاوول بیمار گونه قشریون و شوق و عطش بی عار گونه ی تندرو ها و عدم درک شرایط تاریخی برای تحولی نوین ،همه ی پتاسیل ها و استعدادها وموقعیت ها را بر باد نمی داد چکاچک شمشیر ها و زرق و برق سریر پادشاهی ،جایی برای تدبیر و خرد و اندیشه باقی نگذاشت و آن چه که مردم حسرت به دل کرد جای خالی مردان  مرد بود برای بر پایی رنسانی دیگر. باور ها ،تابو ها ،،انحراف ها ،رژیم ها،دژخیم ها ،سلسله ها ، قهرمانی ها ،رشادت ها ،شهادت ها ،مورخین ،منادیان ،پیامبران و همه پایوران  یک تاریخ اگر روح و بن مایه ی یک رنسانس نشوند و نباشند، آن گاه به آبرنگ زمان نقشی بر دیوار تاریخ می باشند و بس. جوشش و زایش تمدن و پویایی در حیات ملت ها و به زیر کشیدن چرخ نیلوفری و تسخیر قلوب طبیعت بی جان، فقط با بخشیدن جان و حیات به همدم تاریخی ما میسر می شود وبس…!!!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*