سرمقاله: اعتماد ازدست رفته…!!!

محمدراعی فرد / حسن نژاد نماینده مرند و جلفا در نطقی که بمناسبت بررسی بودجه سال ۹۸ بیان کرده، از ساختار رانتی و فساد در بودجه بندی به تندی انتقاد کرده و گفته است اگر نیست برای همه نباشد و اگر هست همه باید از آن بهره ببرند، چطور برای نماینده مجلس حقوق پانزده میلیونی هست، آن هم بدون سایر امکانات داده شده به آنان اما برای کارمند و کارگری که می‌خواهید حقوق اش را از یک میلیون و نیم به دو میلیون برسانید می گویید نیست!!!
او راست می‌گوید اما شعرش را نیمه تمام می‌گذارد، او نمی گوید اینگونه بودجه ریزی حداقل سه دهه است که باب شده و اینک به شکل کاملاً عادی و مکانیزه درحال انجام است.
یادمان نرفته که در دو دولت قبل، رئیس جمهورش تمام بودجه بندی‌اش را در یک سی دی تقدیم رئیس مجلس کرد و گفت که بودجه بندی به آن شکلی که خیال می‌کنید مشکل و پیچیده نیست!!
تا زمانی که تک تک تبصره‌ها و سرفصل های بودجه ریزی برای تک تک وزارتخانه‌ها و نهادها و سازمان های خارج از حیطه قدرت دولت مرکزی که اتفاقاً ادعاهای فراوان کارهای فرهنگی ومذهبی نیز دارند، چون بلور وشیشه شفاف وعریان نشوند تا مردم بدانند که این همه پول نفت در چه جاهایی خرج و یا حیف و میل می‌شود فضای رانت خواری و فساد همچنان سایه نحس و کریه اش بر سر این کشور گسترده خواهد ماند، تا افکار عمومی نداند که دولت چه میزان قدرت اجرایی و عملیاتی در بودجه بندی دارد و چه میزان تحت فشار سازمان ها و نهادهای خاص برای رساندن هزاران میلیارد تومان به خواست آن هاست نباید انتظار داشت که بودجه ریزی دولت ها بدون رانت و فساد باشد.
در نتیجه جامعه با توجه به واقعیات موجود به مرحله خطرناک ریزش و عدم اعتماد به حکومت گران شده که بازخوردش فشل شدن بسیاری از زیر ساخت های اجتماعی کشور است، نتیجه‌اش این می‌شود که وقتی یک کیسه گونی سیب زمینی را می‌خواهی بخری ترجیح می‌دهی که با قیمت گران‌تر چند کیلو از آن را جدا کنی چرا که میدانی هرچه پایینتر بروی سیب زمینی‌ها کوچکتر و نامرغوب‌تر می‌شوند، همانند جعبه‌های میوه‌ای که ردیف اول آن مرغوب و ردیف های پایین‌تر …
مثال‌های ساده فوق نشان از کیسه‌های سییب زمینی و جعبه‌های میوه‌ای دارد که در جای جای ادارات و سازمان های ما وجود دارند و نهادینه شدن آنان منجر به چنین سونامی بی اعتمادی گردیده است، اعتمادی که باید از ابزارهای مهم اجتماعی نامیداش، اما هر دولتی که دچار بلیه مهلک بی اعتمادی گردید، نهایت اش می‌شود از هم گسیختگی و فرو ریزش و از هم پاشیدگی اجتماعی، وقتی همه به هم بی اعتماد شدند دیگر شعار و سخنرانی و ترساندن و در باغ سبز نشان دادن و کلی گویی و بزن و در رو تبدیل به ضد خودش شده و هیچ گونه کارایی نخواهد داشت…!!!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*