سرمقاله/عدالت، پاشنه آشیل هر انقلاب…!!

امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فرد mohammadraeifard@yahoo.com
عدالت همواره و از بدو تولد تاریخ همزاد مردمی بوده که برای دستیابی به آن مشقت ها، رنج ها و ناملایمات زیادی را متحمل شدند و قیام ها کردند در خرقه عدالت خواهی، تمامی ادیان الهی و مصلحین یکی از خاستگاهها و محورهای جهانی شدن شان همانا عدالت خواهی، عدالت جویی و عدالت محوری بود.
بدون تعصب و فرافکنی، یکی از عدالت خواهانی که حتی دانشمندان و اسلام شناسان معاصر نیز بر آن صحه گذاشته اند و او را شهید راه عدالت اش خوانده اند علی(ع) است که می تواند بهترین الگوی تمثیلی بحث مان باشد.
او عدالت را از بیت خویش آغاز نمود، بر کف دست برادرش که نابینا و محتاج کمک و عیال وار بود، آهنی گداخته نهاد تا عدالت را به مفهوم واقعی معنا کند، بی شعار و عتاب و او شد دشمن اش، به کسانی که با اهداف سیاسی و مطامع قدرت با او بیعت کردند پاسخی محکم و منفی داد، آنها هم دشمن اش شدند، بی آن که بر مردم فقیر و بی پناه تحت حکومت اش منتی گذارد و شخصیت انسانی شان را لگدمال کند و بی آن که کسی بداند شبانه بر در منازل شان نان و خورشتی می نهاد و خود نان خشک جوین بر آب می زد و می خورد، حتی به وقت شهادت از فرزندانش خواست که چنانچه بر اثر این ضربت به دیدار معبود شتافت، حتی در قصاص خونش فقط با یک ضربت و نه بیشتر عمل کنند.
عدالت علی را در بازی های سیاسی و حزبی به پایین ترین سطح ساقط کردیم، عدالت را که فراموش کردیم مردم و عوام و پابرهنه های پای کار هم فراموش شدند، آنها را که فراموش کردیم روی به توجیهاتی آوردیم که عذر بدتر از گناه بود، عدالت که یادمان رفت گرداب دروغ و ریا و تهمت ما را در خود بلعید، عدالت را که بوسیدیم و لب طاقچه گذاشتیم نتیجه اش شد فسادهای فراگیر اداری و اقتصادی، عدالت را که با عینک سیاه گروه بازی های قدرت مداران نگاه کردیم، زاییده اش شد ژن های برتر و عفریت آقازادگی و روابط هزار فامیل، عدالت را که در کوله پشتی فراموشی مان جا دادیم، تبدیل شدیم به آدم هایی که همیشه از مردم طلبکاریم و در هیبت خودشیفتگی فرو غلطیدیم و حرف مان را وحی منزل پنداشتیم، عدالت را که به شوخی گرفتیم، تازه فهمیدیم که قانون فقط برای تادیب رعیت است نه استنطاق ارباب، عدالت را که در اندرونی پنهان اش کردیم، اعتماد مردم را به ریزشی ناباورانه رساندیم، عدالت را که با تنبلی حتی نتوانستیم صحیح بنویسیم اش، برخی رسانه ها همیشه تنها به قاضی رفتند و هم بریدند و هم دوختند و هم بر تن مردمی که همواره فقط صدای متهم کننده را می شنوند پرو کردند و اجازه حرف و دفاع را سلب نمودند، عدالت را که مچاله کردیم، حق را برای کسانی محترم شمردیم که حتی نمی دانند عدالت را با الف می نگارند یا با عین، عدالت را که به مسلخ خودخواهی، عافیت طلبی و انحصارگری کشاندیم، زاییده اش شد فاصله پرناشدنی طبقاتی و میلیون ها نفر زیر خط مطلق فقر و تکثیر انواع و اقسام نهادهای حمایتی.
با عدالت که قهر کردی تمام کارهایت را به نام عدالت توجیه می کنی و هر زبانی را و هر حلقومی را و هر قلمی را که از اصل فراموش شده آن بنالد و بنویسد و یا زمزمه ای کند سخت می آشوباندت.
عدالت را به سخره نگیریم و تا دیر نشده همگان از خود و محیط خود آغاز کنیم، هرچند که کاری است بسیار سخت و در حد غیر ممکن، چرا که عادت بر بی عدالتی بسیار شیرین و اغوا کننده است و پایداری بر عدالت تلخ و گزنده.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*