علل و تبعات اسراف از نگاه اسلام

خداوند اسراف­کنندگان را دوست ندارد

نرگس قدیرلی

اسلام، ضمن تشویق انسان‌ها به استفادۀ مشروع و بهره‌برداری شایسته از نعمت­های الهی، بر رعایت اعتدلال، میانه‌روی، اجتناب از اسراف و تباه نکردن این نعمت‌ها نیز، تاکید کرده است.

واژۀ اسراف در لغت به معنای خروج از حد میانه است و در اصطلاح، مقصود از اسراف، انجام هر عملی است که به نوعی، بیهوده، غیر ضروری و فراتر از حد طبیعی و مورد انتظار است. در ادبیات نیز، عموما واژۀ اسراف را با واژۀ تبذیر مورد استفاده قرار می­دهند که اسراف به معنیِ زیاده‌روی و تبذیر به معنای هدر دادن و بیهودگی‌ست. درنتیجه جغرافیای این مفهوم، تنها محدود به مسائل اقتصادی نمی‌شود و امور فرهنگی، سیاسی، اعتقادی، فردی و اجتماعی را نیز در برمی‌گیرد.

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان، اسراف را این­گونه تعریف می‌کند: «الاسراف هو التعدی عن الاعتدال عن العمل»، «اسراف تعدی و تجاوز از حد اعتدال در عمل و رفتار است.» برای تعیین حد اعتدال، ملاک­های متفاوتی وجود دارند که از میان آن­ها، می‌توان به عرف و عادات جوامع، دستورات دینی و رفتار عقلا، اشاره کرد. باید در نظر داشت که  معیار اسراف بر حسب اشخاص از جهت شأن و درجۀ اعتبار آن­ها، طبقۀ اقتصادی، فقر و غنا، سن و سایر ویژگی‌هاشان، متفاوت است. برای مثال، ممکن است پوشیدن یک لباس پانصد هزار تومانی برای یک فرد مناسب و شایسته باشد و برای شخصی دیگر خیر و به سبب موقعیت اقتصادی و اجتماعی‌اش، مورد نکوهش قرار بگیرد.

با نگاهی اجمالی به متون فقهی و دینی در می­­یابیم که مسالۀ اسراف و نهی آن در نگاه اسلام، بسیار حائز اهمیت است. برای روشن‌تر شدن موضوع و تعیین علل و ریشه­های اسراف از دیدگاه اسلام، لازم است آیات قرآن و احادیث ائمۀ اطهار را مورد بررسی قرار دهیم.

 

عوامل اسراف از دیدگاه قرآن و اهل بیت

عوامل درونی و بیرونی متعددی در وقوع اسراف، موثرند و در این‌جا تنها به بررسی اجمالی چند مورد از این عوامل می‌پردازیم:

آداب و رسوم و عرف جامعه: زمانی که آداب و سنت­های یک جامعه، به تشریفات و تجملات بیهوده آلوده می­شوند و به سوی مصرف‌گراییِ بیشتر گام بر می‌دارند، سبک زندگی مردم آن جامعه، خواه ناخواه، به‌تبع همین هنجارهای مصرف‌گرایی، تغییر می‌کند. آداب و سنت­های بسیاری هستند که به لحاظ ارزش­های دینی مورد پذیرش واقع نمی­شوند؛ اما افراد، تحت فشار رسوم موجود در جامعه، به‌ناچار، به آن­ها تن می­دهند. مثل مهریه­های سنگین، میهمانی‌های مجلل، سفرهای پرهزینه و… .

جهل و عدم آگاهی: ریشۀ بسیاری از گناهان و خطاها، جهالت و نادانی‌ست و در قرآن نیز، بارها به این موضوع اشاره شده است. برای مثال در آیۀ ۵۴ سوره انعام داریم: «…اَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُم سوءًا بِجَهالَهٍ…»، یعنی: «هرکس از شما به نادانى کار بدى کند…» و در آیۀ ۵۵ سورۀ نمل آمده: «…أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ…»، «شما مردمى جهالت‏ پیشه‏اید.» در این دو آیه خداوند به منشا گناهی که بندگان مرتکب شده­اند، یعنی جهل و نادانی، اشاره کرده است و در داستان قوم لوط نیز، به طور مستقیم دلیل اسراف‌گری مردم این قوم را، جهل آنان می‌داند.

فراموش شدن امر به معروف و نهی از منکر: مردم یک جامعه، نسبت به اعمال یکدیگر مسوول هستند. اگر فردی در جامعه، مرتکب عمل ناپسندی شود، دیگران وظیفه دارند تا او را از تکرار آن عمل نهی کنند، زیرا اگر اعضای جامعه، هرکدام، به حال خود رها شوند، و نسبت به وقوع گناهان و شیوع خطاها، بی­تفاوت باشند، درگذر زمان، خیر و نیکی به حاشیه رفته و سیئات و بدی­ها، گسترش می­­یابند و در نهایت تمام جامعه را تحت تاثیر قرار می­دهند. اگر افراد جامعه، نسبت به اسراف و تبذیری که در نزدیکی آن­ها رخ می‌دهد، عکس‌العملی نشان ندهند، این زیاده­روی­ها و اسراف­گری‌ها، عادی، شایع و مرسوم خواهند شد. خداوند در باب امر به معروف و نهی از منکر، فرموده است: «…اْلآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ…»، یعنی: «آمران به معروف، نهی‌کنندگان از منکر و حافظان حدود و مرزهای الهی، (مؤمنان حقیقی اند)؛ و بشارت ده به (این­چنین) مؤمنان.»

بی‌اعتقادی و ضعف در ایمان: نعمت‌های الهی، امانت­هایی هستند که در اختیار آدمیان قرار گرفته­اند و انسان باید از این مواهب، در راه خیر و به‌روش صحیح بهره ببرد. به عبارت دیگر، نه‌تنها نباید این نعمت‌ها را تباه کند بلکه باید از آن­ها برای اصلاح و رشد خود و جامعه استفاده کنند. این نعمت‌ها وسیله­ای برای آزمایش هستند تا در جدال دائمی میان هوا و هوس انسان با تقوا و پرهیزگاری او، عیار ایمان و قناعت­مندی­اش، تعیین شود. انسان با ایمان همواره به یاد خواهد داشت که در آخرت، باید پاسخگوی نحوۀ استفاده­اش از مواهب الهی باشد و درنتیجه آن­ها را به شیوۀ صحیح به کار می‌برد.

امام صادق(ع) می‌فرمایند: «المالُ مالُ اللهِ یَضَعَهُ عِندَالرَجُلِ وَدائِعَ وَ جَوَّزَ لَهُم اَن یأکُلُوا قَصداً وَ یَلبِسُوا قَصداً وَ یَنکِحُوا قَصداً وَ یَرکِبُوا قَصداً» یعنی: «ثروت متعلق به خداست و خداوند متعال به عنوان امانت آن را در اختیار مردم قرار داده است و با رعایت میانه‌روی برای آنان مجاز شمرده که بخورند، بپوشند، ازدواج کنند و از وسایل نقلیه استفاده کنند.[۱]» ضمنا خداوند در قرآن، فساد، ارتکاب گناه و دوستی با شیطان را، از نشانه‌های اسراف‌گران، دانسته است: «وَآت ِ ذالقربی حقه وَالمسکینَ وابنَ السّبیل ِ وَلا تبذر تبذیرا ً»، «انّ المبذرینَ کانوا اخوانَ الشیاطین وَ کانَ الشیطانُ لربّه حقوق کفورا ً» یعنی: «خویشاوندان و درماندگان و در راه ماندگان را ادا کن و هرگز در کارها ریخت و پاش و اسراف مکن»، «همانا اسراف­کاران برادران شیاطین هستند و شیطان در برابر پروردگارش ناسپاس بود[۲]

و یا در جای دیگری، امام حسن عسگرى(ع) به محمد بن حمزه نامه­اى نوشتند و او را به ثروت و بى­نیازى مژده دادند و به او فرمودند: «بر تو باد میانه­روى و پرهیز از اسراف، زیرا اسراف از کارهاى شیطانى است.»

تربیت غلط والدین و تاثیر خانواده بر فرد: تاثیرپذیری فرزندان از اعمال و رفتار والدین، موضوعی انکار نشدنی‌ست. بدون شک اگر کودکی، در خانواده­ای مصرف‌گرا، رشد کند، درک متفاوتی از مسالۀ اسراف خواهد داشت و شاید همیشه با قناعت و پرهیز از تبذیر، بیگانه بماند. حضرت علی(ع) در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «اِنَّما قَلبُ الحَدَثِ کَالارضِ اَلخالِیَه ما اُلقِیَ فِیها مِن شَیءٍ قَبِلَتهُ»، «همانا قلب نوجوان همچون زمین خالی از هر بذری‌ست ‌که هرچه در آن پاشیده شود می‌پذیرد.»

سپردن امور جامعه به افراد فاقد صلاحیت: خداوند همواره در قرآن (در آیه ۱۵۲ سورۀ انعام و آیات ۵ و ۵۸ سورۀ نسا) تاکید کرده است که امور مالی و غیرمالی را باید به افراد شایسته، صالح و امانت­دار سپرد تا از تباهی نعمت­ها و به طور کلی از ورود خسارت و زیان، پیشگیری شود.

تقلید کورکورانه از دیگران: یکی از آسیب­های موجود در جامعۀ امروز ما، تقلید غیرمعقول و نادرست مردم از یکدیگر و یا از فرهنگ جوامع بیگانه است. در قرآن نیز به این مسالۀ زیان­بار، اشاره شده است: «چون به ایشان گفته شود که از آن‌چه خدا نازل کرده است پیروی کنید، گویند: نه، ما به همان راهی می‏رویم که پدرانمان می‏رفتند. آیا هرچند پدرانشان بی‌خرد و گمراه بوده‏اند [باز هم شایسته پیروی هستند]؟[۳]» و یا در جای دیگری می‌فرماید: «ناتوانان به آنان که گردن‌کشی می‏کردند گویند: ما پیرو شما بودیم. آیا اکنون می‏توانید به کار ما آیید و اندکی از عذاب خدا را از ما دفع کنید؟[۴]» درواقع مردم با این کار درگیر رقابتی منفی شده­اند و فراموش کرده­اند که خداوند، مردم را به رقابت در امور خیر تشویق کرده است[۵]  نه در اسراف و مصرف گرایی و تباه کردن مواهب الهی که امری مذموم و مورد نکوهش است.

سرکشی و طغیان: طغیان­گری و استکبار، سبب اسراف و از بین بردن امکانات و مواهب فردی و اجتماعی می‌شود. همان‌طور که خداوند در آیۀ ۸۳ سورۀ یونس در مورد فرعون می‌فرماید: «…اِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ»، یعنی: «به درستی که فرعون در روی زمین استکبار ورزید و همانا او از اسراف پیشگان بود.» و یا در آیۀ ۶ و ۷ سوره علق آمده است: «کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی‏» و «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی‏»، یعنی: «حقا که انسان سرکشى مى‌‏کند» و «همین که خود را بى‌‏نیاز پندارد.»

وسواس: فردی که دچار وسواس است، در فکر یا در عمل، حساسیت بیش از اندازه دارد و درنتیجه از حد اعتدال و میانه  خارج می‌شود. نقل شده است که: روزی، پیامبر(ص) از کنار سعد می‌گذشتند و او در حال وضو گرفتن بود (و گویا اسراف می‌کرد)، حضرت فرمودند: «ای سعد! اسراف مکن!» سعد عرض کرد: «ای پیامبر خدا! آیا در وضوء هم اسراف هست؟» حضرت فرمود: «آری، گرچه در کنار نهر باشی.»

رفاه بیش از اندازه: غالبا، زمانی‌که انسان، به لحاظ مالی، در رفاه کامل باشد و ثروت و اندوختۀ مادی­اش، بیش­تر از میزان نیازش باشد، به سمت اسراف می­رود. خداوند در آیۀ ۱۲ سورۀ یونس در این باره، می‌فرماید: «وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلی‏ ضُرٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»، یعنی: «و چون انسان را سختی و زیان رسد ما را (در همه حال) به پهلو خفته یا نشسته یا ایستاده می‌خواند، و چون سختی و زیانش را از او برداریم آن‌چنان می­رود که گویی ما را برای (رفع) آسیبی که به وی رسیده نخوانده است! این چنین برای اسرافکاران آن‌چه که به جا می‌آورند آراسته شده است.»

 

آثار اسراف در زندگی از دیدگاه اسلام

اولین و مهم‌ترین اثر منفی اسراف از نگاه اسلام، محرومیت است. این محرومیت می­تواند در حوزۀ مسائل اقتصادی و فقر مادی و یا محرومیت از هدایت الهی باشد.

حضرت علی(ع) در وسائل‌الشیعه می­فرمایند: «اقتصاد و میانه­روی باعث توانگری و اسراف و ولخرجی مایه فقر و تنگدستی است.» و یا خداوند در آیۀ ۲۵ سورۀ مومنون آورده: «اِنَّ اللّهَ لا یَهدی مَن هُوَ مُسرِفٌ کَذّاب»، یعنی: «همانا خداوند، انسان اسراف‌کار و دروغ‌گو را هدایت نمی‌کند.»

در تاریخ اسلام، همواره یکی از مهم­ترین عواملی که در سقوط حکومت­ها و تمدن­ها، موثر شناخته شده است، مسالۀ اسراف و تبذیر است؛ چرا که اسراف و زیاده­روی در بهره­برداری از نعمت­ها و امکانات، سبب تباهی آن­ها و از بین رفتن­شان می­شود و در نهایت جامعه را فقیر و محروم می­سازد. خداوند در آیات ۱۵۱ و ۱۵۲ سورۀ شعرا درخصوص گروه اسراف­کاران می‌فرماید: «وَلا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ » و «الَّذِینَ یفْسِدُونَ فِی الأرْضِ وَلا یصْلِحُونَ»، یعنی: «و فرمان اسراف­کاران را مپذیر» و «این‌ها که در زمین فساد می‌کنند و به‌‌ اصلاح حال مردمان نمی‌پردازند.» و در جای دیگری دربارۀ اسراف­کاران مثالی ذکر کرده و فرموده است: «منطقه آبادی را که امن و آرام و مطمئن بوده و همواره روزی­اش به‌طور فراوان از هر مکانی فرا می‌رسید، اما نعمت خدا را کفران کردند و خداوند به سبب اعمالی که انجام می‌دادند لباس گرسنگی و ترس را در اندامشان پوشانید.»

طبق روایات و آیات متعدد، اسراف، برای آدمی، عذاب دنیوی و اخروی به همراه دارد. اسراف در دین اسلام از گناهان کبیره است. در این خصوص، آیت‌الله دستغیب در کتاب گناهان کبیره نوشته است: «از گناهانی که بر کبیره بودنش نص رسیده، اسراف و تبذیر است؛ چنان‌چه در صحیفۀ فضل بن شاذان از حضرت رضا(ع) و همچنین در روایات اعمش از حضرت صادق(ع) ضمن شمار کبائر، اسراف و تبذیر را ذکر فرموده اند[۶]

مرحوم علامه طباطبایی نیز در این‌باره، در کتاب المیزان فرموده: «کسی که همه‌چیزش از آن خداوند است، اگر او را فراموش کند، در حقیقت از مسیر اعتدال و حق خارج شده و چنین فردی اسراف‌کار و متجاوز است. لذا خداوند آنان را به عذاب شدید و دردناک دنیوی مبتلا می‌کند.[۷]» نباید از یاد برد که اسراف، سبب قساوت قلب، ضعف ایمان، فساد، عادت به گناه و فراموش کردن بندگی خداوند می­شود. برای مثال پیامبر دربارۀ اسراف در خوردن می‌فرمایند: «از پرخوری بپرهیزید که اعضای بدن را در اطاعت خداوند تنبل می‌سازد.[۸]»

از دیگر آثار زیان­بار اسراف، درماندگی و پشیمانی است. زمانی‌که انسان با اسراف و زیاده­روی، سبب تباهی اموال و مواهب زندگی می­شود، به حسرت دچار خواهد شد. خداوند در آیۀ ۲۹ سورۀ اسرا می‌فرماید: «نه هرگز دست خود را در احسان به خلق، محکم بسته‌دار و نه بسیار باز و گشاده، که هرکدام کنی به نکوهش و حسرت خواهی نشست.» و در جای دیگری حضرت علی(ع) فرموده اند: «من کثر اکله قلّت صحته و ثقلت علی نفسه مؤنته»، یعنی: «هرکه خوراکش زیاد باشد، سلامتی­اش کم باشد، بار زندگی بر دوش او سنگین شود[۹]

بی‌شک این موارد، انحصاری نیستند و عوامل  پدیدآورندۀ اسراف و همچنین آثار منفی و زیان­بار آن بر زندگی فردی و اجتماعی بشر، بسیار گسترده‌تر است و بررسی تمام این موارد و مسائل در این‌جا، نمی‌گنجد. درنهایت، شایسته است که کلام را با آیۀ ۱۴۱ سورۀ انعام به پایان برسانیم: «…ولا تُسرِفوا اِنَّهُ لایُحِبُّ المُسرِفین»، «اسراف نکنید که خداوند، اسراف‌کنندگان را دوست ندارد.»

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*