سرمقاله / آیا ما کشور ثروتمندی هستیم؟!!

بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت گفت، مجموع تمامی ذخایرگازی و نفتی ما ۱۵ هزار میلیارد دلار ارزش دارد که معادل یک سال سرانه کشور آمریکاست …
همیشه به یاد حرف یکی از دبیران دوران دبیرستانم در تهران می افتم که خدایش بیامرزد، حرف آن روزهای او در فضایی در کلاس درس مان چند بار در طول سال تحصیلی زده شد که جامعه آنروز ایران چون امروز اصلاسیاسی نبود.
می گفت: به نظر من وجود نفت در سرزمین ما نه اینکه لطف خدا نیست بلکه خشم اوست نسبت به ما!! چقدرخوب می شد که مانفت نمی داشتیم مثل بسیاری ازکشورهای دیگر دنیا که اتفاقا درصد قابل توجهی ازآنان جزو کشورهای جهان اولی ویا پیشرفته اند.
نفت شده ابزاری برای استعمار خارجی واستثمار وخوابیدن درباد درآمدهای بزرگ آن در داخل.
این ماده سیاه وچرب وسنگین که مفتخر به نام طلای سیاه شده دراصل طلایش برای کشوری همچون ژاپن است که بدون داشتن قطره ای نفت و یا گاز طبیعی آن را ازتولیدکننده باقیمت مصوب جهانی می خرد ودر بازتولیدآن به هزاران نوع ماده اولیه گاه تاصدهابرابر آنچه که خریده می فروشد !!
آنگاه این ما و سایر کشورهای تولید کننده نفت هستند که باید عزای پایین آمدن قیمت جهانی اش  را بگیرند چرا که تمام اقتصاد، فرهنگ و سیاستشان به نفت وابسته است.
چه خوب میشد که نفت نداشتیم اما بجایش فرارمغزها به آنسوی آب راهم اینگونه تاسف بار نداشتیم، کاش نفت نداشتیم اما داشته هایمان را قدر می دانستیم و با هوش ایرانی و انگیزه او تاکنون می توانستیم از شرایط مطلوبتر وامیدبه زندگی بهتری برخوردار بودیم! کاش نفت نداشتیم تا خلاقیت های به فنارفته مان به جهان میاموخت که ماچگونه قوم وقبیله چندهزارساله ایم، کاش نفت نمی داشتیم تا برپای خویش می ایستادیم ونیاز به سواری گرفتن از دوش نفت نداشتیم، کاش نفت نمیداشتیم تا جامعه ای راتجربه می کردیم بسیار متفاوت تراز جامعه امروزمان، کاش نفت نمی داشتیم که اینگونه اقتصاد، سیاست و فرهنگ مان معتاد و آلوده درآمد آن نمی شد، کاش نفت نداشتیم تا…
با۱۵ هزار میلیارددلار قیمت کل داشته های نفت وگازمان کشور ثروتمندی به حساب نمی آییم که سال هاست بر نشستن بر  اقیانوس نفت وگاز داریم به خودمان می بالیم وفکرمان را از این داشته دوپینگ می کنیم و از داشته های اصلی و اصیلمان دور و دورتر می شویم.
حیف نمی شود درب چاه ها را پلمپ کنیم و یکبار و برای همیشه این دندان لق و دردآلود را می کندیم و بیرون می انداختیم و دل خوش می کردیم به داشته های فکری و اندیشه های ناب خودمان، تولیدثروت میکردیم آن هم با تولید پول، اما نه با احساس و شعار با فهم، دانایی، تفکر، برنامه ریزی و احترام به حقوق همه مردم، مگر ژاپن چه کرد که ما از انجام آن عاجزیم؟! مگر سوئیس، سوید و بلژیک و… چه کردند که ما توان انجامش را در خود نمی بینیم؟!!
نفت ما را از خودمان گرفت و دور کرد، آنقدر دور که حتی مفهوم ارجحیت منافع عمومی برمنافع شخصی را نمی فهمیم!! نمی دانیم احترام به قانون حتی اگر به نفع مان نباشد یعنی چه ! درک نمیکنیم که کار وتلاش همگانی معنایش چیست! وقتی میگویند درژاپن مردن از شدت کارزیاد یک افتخارملی است به آنها میخندیم وپالوده مان رامیخوریم !! اصلا نیاموخته ایم که صرفه جویی چیست وچه منافع دراز مدت برای همه دارد ، این همه از داشته ای است نافرم و نابودکننده بنام نفت…مااصلا کشورثروتمندی نیستیم، فقرمالی که نتیجه اش حداقل ۳۵درصد زیرفقراست وفقرشدیدفرهنگی و سیاسی که نتیجه اش شده تداوم همان فقر اقتصادی که درصدش دارد رو به اوج میگذارد…کاش نفت نمیداشتیم کاش

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*