گزارش/ چهاردهه دست درازی!


نویسنده در گزارشی تفصیلی کارنامه‏ ای بلند بالا از غارت اموال ایران توسط آمریکا ارائه می‏ کند.

در بخشی از این گزارش چنین می‏خوانیم:

«یکی از آخرین خرید‌های نظامی ایران از آمریکا ارزشی حدود یک میلیارد دلار داشته است که شامل زیردریایی، هواپیمای آواکس، هواپیمای اف ۱۵و… می‌شده است که پول آن در بانک‌های آمریکایی قرار داشت. پس از انقلاب اسلامی آمریکایی‌ها از تحویل این تجهیزات خودداری کردند. در جریان مذاکراتی که برای آزادسازی گروگان‌های آمریکایی لانه جاسوسی بین ایران و آمریکا شکل گرفت و منجر به بیانیه عمومی الجزایر شد، قرار بر این شد که ایران به حق قانونی خود یعنی اموال بلوکه شده خود در آمریکا برسد ولی آمریکایی‌ها مطابق با سنت همیشگی‏شان بر عهد خود وفادار نبودند و عملاً در حوزه نظامی کاری از پیش نرفت. ارزش پول ایران امروز بیش از سه یا چهار میلیارد می‌شود که در تصاحب آمریکایی‌هاست.»

متن کامل گزارش:

علیرضا فقیر:

“و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً”(۱۴۱ سوره نساء)؛ این همان قاعده نفی سبیل و نپذیرفتن سلطه کافرین توسط مؤمنین است که بزرگترین دلیل مردم ایران برای فریاد مرگ برآمریکاست.

شعار مرگ بر آمریکا، شعاری برآمده از تجربه‏های بسیار مردم ایران، در طول سال‏های متمادی است که با تمام وجود، خوی استکباری آمریکا را تجربه کرده‏اند؛ نظیر راه‏اندازی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، حمایت از رژیم مستبد پهلوی و چپاول منابع اقتصادی، فرهنگی و انسانی کشورمان قبل از انقلاب. مردم ایران بعد از انقلاب نیز از این تجربه‏های تلخ بسیار دارند؛ تجربه‏هایی چون کودتای نوژه، ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران، حمله نظامی و شکست در طبس، راه‏اندازی و مداخله در جنگ تحمیلی، مسدود نمودن دارایی‏های ایران، تحریم‏های اقتصادی، سیاسی، تکنولوژیکی و کارشکنی و اخلال در روند سازندگی کشور، تلاش برای متوقف کردن پیشرفت‏های صلح‏آمیز هسته‏ای ایران و تروریست خواندن ایران و نیز دخالت آشکار در حوادث داخلی ایران و حمایت‏های گسترده و آشکار از فتنه‏گران در سال۸۸٫

در این مختصر برای نمونه به دخالت‏های سیاسی، کودتاها، اقدامات نظامی، تصویب بودجه‏های مالی جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران و اظهارات توهین‏آمیز مقامات آمریکایی علیه مردم ایران خواهیم پرداخت.

کودتای آمریکایی علیه یک ملت

دخالت‏ها و توطئه‏های آشکار آمریکا علیه ایران حتی به قبل از انقلاب اسلامی و در سال ۱۳۳۲ بر می‏گردد، زمانی که آمریکا با همراهی بریتانیا در عملیاتی موسوم به آژاکس علیه دولت قانونی وقت کودتایی به راه انداخت. فرماندهی عملیات را کرمیت روزولت رئیس اداره خاور نزدیک سازمان سیا برعهده داشت، تا سرانجام در ۲۸مرداد ۳۲ کودتایی شوم و ننگین با مدیریت آمریکا عملیاتی شد.

سازمان سیا در آستانه ۶۰ سالگی کودتای ۲۸ مرداد سال۱۳۳۲ که منجر به سقوط دولت ملی دکتر مصدق شد، سند محرمانه‌ای را منتشر کرد که در آن به‌ دست‌داشتن در کودتا اذعان‌ می‌کند. در این نسخه برای اولین‌بار در خصوص مشارکت سازمان جاسوسی آمریکا آمده است:«کودتای نظامی که منجر به سقوط مصدق و سرنگونی کابینه جبهه ملی شد، تحت نظارت سازمان سیا به‌عنوان یک اقدام سیاست خارجی ایالات متحده صورت گرفت.» سیا اذعان داشته است که از بیم حضور شوروری در ایران، دست به عملیات موسوم به «آژاکس» زده است.

 

شواهد متعدد دیگری حتی در اظهارات علنی مقامات آمریکایی بر آمریکایی بودن این کودتا وجود دارد، از جمله اینکه در ۱۸ مارس سال ۲۰۰۰ میلادی مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه آمریکا در جلسه‌ای با حضور شماری از ایرانیان در سخنرانی خود گفت:«در سال ۱۹۵۳ آمریکا نقش مؤثری در ترتیب دادن براندازی نخست‌وزیر مردمی ایران، محمد مصدق داشت. دولت آیزنهاور معتقد بود که اقداماتش به دلایل استراتژیک موجهند ولی آن کودتا آشکارا باعث پس‌رفت سیر تکامل سیاسی ایران شد و تعجبی ندارد که هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریکا در امور داخلی آنان ناراحتند.»

با وقوع انقلاب اسلامی آمریکای جنایتکار که یک قدرت مستقل مردمی را در منطقه برنمی‏تابید و رشته‏ی امور از دستش خارج شده بود، از تمام توان خود از همان روز ۲۲بهمن ۵۷ جهت ضربه زدن به نظام قانونی و مردمی جمهوری اسلامی استفاده کرد.

سفارتخانه‏ای برای جاسوسی و براندازی

آمریکا از تنهاترین مقر خود در ایران نهایت استفاده را علیه مردم ایران کرد و سفارتخانه‏ی خود را تبدیل به لانه جاسوسی نمود. کمی بعد با تسخیر این جاسوس‏خانه، اسنادی که از آنجا بدست آمد نشان از تحرکات فراوان جاسوسی و تخریبی علیه جمهوری اسلامی داشت.

عملیات کماندویی پنجه عقاب در طبس!

پس از آنکه دانشجویان پیرو خط امام جاسوس‏های آمریکایی را گروگان گرفتند، آمریکا یگان ویژه دلتافورس نیروهای مسلح خود را مأمور کرد تا در یک عملیات کماندویی نظامی آنها را آزاد کند.

آمریکا که با انتشار اسناد لانه جاسوسی در میان مردم ایران دیگر آبرویی نداشت، وقاحت را از حد گذارند و در ۵ اردیبهشت ۵۹ در نقض آشکار حاکمیت ایران با ۱۳۲ نفر نیروهای ویژه نظامی همراه با دوازده فروند هواپیما وارد صحرای طبس شد تا در عملیات موسوم به “پنجه عقاب” ابتدا با سلاح‏های شیمیایی، پاسداران جاسوس‏خانه را از پای درآورند و زمینه‏ی ورود بالگردها را به آنجا آماده سازند. قرار بود سپس کماندوها به طور ضربتی گروگان‏ها را آزاد کنند و به داخل بالگرد منتقل ساخته، راهی پایگاهی شوند که هواپیماهای حمل و نقل سی ـ ۱۳۰ در آن مستقر بودند. کماندوهای آمریکا برای اجرای بهتر این عملیات، از مدت‏ها قبل به منطقه‏ی آریزونا اعزام شده و در شرایط سخت آنجا که شبیه به شرایط طبس بود، تمرین‏های لازم را انجام داده بودند. اما این بار هم با خواست خداوند آمریکایی‏ها گرفتار طوفان شن شدند و این اقدام علنی نظامی علیه منافع ایران هم ناکام ماند.

کودتای شکست‏خورده آمریکایی

اما آمریکا که دست بردار نبود و نمی‏توانست کینه‏ی خود را نسبت به نظام اسلامی ایران پنهان کند، در یک طراحی دقیق اطلاعاتی، با عاملیت افراد نفوذی داخلی طرح یک کودتای تمام عیار موسوم به “کودتای نوژه” را ریخت. کودتا طبق برنامه دقیق پیش می‏رفت که با لو رفتن آن در روزهای آخر، این پروژه هم ناکام ماند.

در مورد نقش سازمان سیای آمریکا ستوان ناصر رکنی از سران کودتا در اعترافاتش می‌گوید:«دو الی سه ماه بعد از پیروزی انقلاب، اولین تماس بین مأمورین سیا و یکی از دوستان بنی‌عامری در اروپا برقرار می‌شود و ‌آنها بنی‌عامری را با بختیار مرتبط می‌سازند. تمامی هماهنگی‌های لازم بین کشورهای عضو بازار مشترک اروپا و ستاد دکتر بختیار در پاریس از طریق “سیا” انجام می‌گرفته است. هماهنگی بین اسرائیل و کشورهای مرتجع منطقه نظیر عربستان، مصر و عراق، توسط نماینده سازمان “سیا” که در دفتر دکتر بختیار در پاریس است انجام می‌گرفته است. تأمین هزینه‌های مادی چه به صورت مستقیم (احتمالاً) و چه به صورت غیرمستقیم (حتماً) نظیر چک ده میلیون دلاری عربستان سعودی، توسط آمریکا صورت گرفته است.»

۸ سال حمایت از جنگ علیه ایران

آمریکا پس از شکست‏های متوالی این بار صدام حسین را تشویق به جنگی همه‏جانبه و نظامی علیه مرز و بوم ایران کرد. او در ۸ سال جنگ از هیچ کمکی دریغ نکرد تا بلکه بتواند نظام جمهوری اسلامی ایران را سرنگون کند.

برای نمونه در سال ۱۹۸۳، دونالد راسفلد با صدام حسین موافقت‏نامه‏ی همکاری نظامی امضا کرد. برای جلوگیری از شکست ارتش عراق در جنگ علیه ایران، آمریکا سلاح‏های شیمیایی و بیولوژیکی در اختیارش گذارد و در برابر استفاده از این سلاح‏ها از طرف صدام حسین علیه نیروهای نظامی ایران و کردهای عراقی، کاملاً چشمان خود را بست.

حمایت‏های آشکار آمریکا از صدام آنقدر روشن است که هاوارد تیچر، عضو شورای امنیت ملی امریکا در زمان ریگان، صراحتاً می‏گوید:«امریکا برای صدام حسین کاری کرد که تا آن روز برای هیچ یک از نزدیک‏ترین متحدان خود نکرده بود.»

حمله موشکی به هواپیمای مسافربری ایران

آمریکا که با شروع جنگ تحمیلی صدام علیه ایران، در خلیج فارس نیز جنگ نفتکش‏ها را آغاز کرده بود و از هر فرصتی برای ضربه زدن به منافع ایران دریغ نمی‏کرد، در اواخر جنگ تحمیلی یعنی دوازدهم تیرماه ۶۷ در جنایتی آشکار با موشک ناو جنگی وینسس هواپیمای مسافربری ایران که حامل ۲۹۸ مسافر از کودک و زن و نوجوانان بود را ساقط کرد و در این حمله‏ی عمدی آشکار، همه‏ی مسافران به شهادت رسیدند. فاجعه‏بارتر اینکه چندی بعد آمریکا به تمامی خدمه این ناو و شخص راجرز مدال افتخار داد تا عمق خباث و جنایت خود را نشان دهد.

تصویب بودجه‏های کلان جهت براندازی نظام اسلامی

شیطان بزرگ که در عرصه‏های نظامی، شکست‏های تلخی را تجربه کرده بود، این بار تاکتیک‏های خود را تغییر داد و سعی کرد با تحریم‏های اقتصادی و از طرفی حمایت‏های مالی کلان از عوامل داخلی موجبات براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران را فراهم کند.

برای نمونه در خصوص بودجه‌هایی که دولت‌های متوالی که آمریکا برای ایجاد تغییرات مطلوب واشنگتن در داخل ایران در قالب برنامه‌هایی موسوم به “پیشبرد دموکراسی” و حقوق بشر اختصاص داده‌است، می‏توان بدین موارد اشاره کرد: درسال ۲۰۰۵،۳ میلیون دلار از محل اعتبارات عملیات‌های خارجی برای ارتقاء دموکراسی در ایران؛ در سال ۲۰۰۶، مبلغ ۶۶٫۱ میلیون دلار از محل بودجه کمکی سال مالی ۲۰۰۶؛ در سال ۲۰۱۰ ،۴۰ میلیون دلار برای برنامه “دموکراسی منطقه‌ای خاور نزدیک” درخواست و هزینه شد.

دخالت‏های آشکار سیاسی و حمایت‏های مالی از فتنه‏گران در سال۸۸

نقطه اوج و علنی دخالت‏های آمریکا جهت براندازی نظام اسلامی را باید در سال ۸۸ جستجو کرد؛ جایی که از قبلِ انتخابات ریاست‌جمهوری ایران تحرکات متعددی در آمریکا برای حمایت از مخالفان داخلی در ایران آغاز شده بود. به عنوان مثال در سال ۲۰۰۸، در فاصله‏ی یک سال مانده به انتخابات، روزنامه آمریکایی “نیویورکر” گزارش داد کنگره با درخواست جورج دبلیو بوش، رئیس‌جمهوری وقت این کشور برای اختصاص ۴۰۰ میلیون دلار جهت حمایت از مخالفان در ایران و بی‌ثبات کردن این کشور موافقت کرده است.

کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا، خواستار اختصاص بودجه‌ای ۷۵ میلیون دلاری شد تا با اقداماتی نظیر افزایش فعالیت شبکه‌های ماهواره‌ای، برنامه‌های فرهنگی و تأسیس دفتری به نام “دفتر امور ایرانیان” براندازی حکومت ایران را پیگیری کند.

کلینتون در کتاب “انتخاب‌های سخت” که اخیراً منتشر شده است، در بخشی از کتاب خاطراتش به مسئله‏ی اغتشاشات بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران نیز اشاره کرده و نوشته:«دولت باراک اوباما، رئیس‌جمهوری آمریکا در سال‌های بعد از اغتشاشات انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ در ایران با صرف ده‌ها میلیون دلار به آموزش بیش از ۵۰۰۰ نفر از مخالفان ایران در سراسر دنیا پرداخت.»

وزیر خارجه سابق آمریکا در کتاب خود با اشاره به حمایت‌های پشت پرده وزارت خارجه‏ی تحت امرش از اغتشاشات سال ۱۳۸۸ ایران می‌نویسد:«تیم من در وزارت خارجه در پشت صحنه، تماس‌های مستمری با فعالان در داخل ایران برقرار می‌کرد و با مداخله‌ای فوری توانست از توقف توئیتر به خاطر تعمیرات جلوگیری کند. اگر توئیتر تعطیل می‌شد تظاهرات‌کنندگان یکی از ابزارهای مهمشان برای ارتباط را از دست می‌دادند.»

چندی پیش هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا با حضور در مؤسسه صهیونیستی سابان، در پاسخ به این سؤال که تنها موضوعی که آرزو داشتید در برابر آن متفاوت عمل می‌کردید، چه بود، چنین پاسخ داد که “اگر به گذشته برگردیم معتقدم موضوعی که می‌توانستیم در مورد آن متفاوت و بهتر عمل کنیم، واکنش ما به اغتشاشات خیابانی ایران در تابستان پنج سال پیش بود، ما به طور گسترده با کارشناسان امور ایران و منابع مختلف در امور جاسوسی مشورت می‌کردیم، آن‌ها به ما می‌گفتند، برای آمریکا حمایت آشکار از معترضان سازنده نیست، چون مردم ایران به هیچ وجه از دخالت خارجی خوششان نمی‌آید، اما اگر به گذشته برگردیم آرزو داشتم که صریح‌تر از معترضان انتخابات ایران حمایت می‌کردیم.”

اینها نمونه‏های اندکی از موارد متعدد حمایت‏های آشکار آمریکا از فتنه‏گران در سال۸۸ بود تا بلکه بتوانند انقلاب رنگی رقم زنند و پایان نظام اسلامی را جشن بگیرند.

اظهارات مداخله‏گرایانه و کینه‏توزانه مقامات آمریکا

اما مقامات آمریکایی کینه و خباثت خود را نسبت به مردم و نظام اسلامی نمی‏توانند پنهان کنند و در اظهارات رسمی و علنی این را نشان داده‏اند.

برای مثال جورج بوش در ۹/۱۱/۸۰ در نطق سالانه خود ایران را در کنار عراق و کره شمالی به عنوان محور شرارت خطاب کرد و گفت:«ایران، عراق و کره شمالی و متحدان آنها، محور شیطانی را در دنیا تشکیل داده‏اند… ایران بزرگترین صادر کننده ترور در جهان است.»

ده سال بعد یعنی در ۱۳/۶/۹۱ جی کارنی سخنگوی کاخ سفید گفت:«اوباما به سیاستی که باعث فشارهای شدید علیه تهران شده، پایبند است.» و این یعنی سیاست‏های خبیثانه امریکا هیچ گونه تغییری نکرده است.

حتی باراک اوباما که با شعار تغییر آمده بود نیز در ۱۷/۶/۹۱ در تجمع انتخاباتی خود صراحتاً گفت:«آمریکا به امنیت اسرائیل پایبند است و ما از این تعهد عقب‏نشینی نمی‏کنیم. من از جامعه بین‏المللی می‏خواهم که برای جلوگیری از رسیدن ایران به اهداف هسته‏ای‏اش یکپارچه شوند!»

چندماه بعد یعنی ۱۱/۱۱/۹۱ هیلاری کلینتون ایران را متهم به حمایت از تروریسم می‏کند و می‏گوید:«ما می‌دانیم آنها(ایرانی‌ها) از تروریسم حمایت می‌کنند و به برنامه‌ی هسته‌ای‌شان ادامه می‌دهند و این بسیار نگران کننده است.»

در چنین شرایطی طبیعتاً شعار”مرگ بر آمریکا” بدیهی‏ترین واکنش نسبت به جنایتکاری چون آمریکاست.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*