سرمقاله /  تلخی فقر …!!!

امروز خراسان جنوبی / محمدراعی فرد
فقر تلخ ترین و بی هویت ترین و باتلاقی ترین تمثیلی است که جامعه ای را درآغوش میگیرد ، جامعه ای که مخمور فقر میشود ، کم کم اخلاقیات و امید و انگیزه اش را ازدست می دهد، ارتباطات عاطفی انسانها را به شدت متاثرازخودکرده و کمرنگ وکم رنگ‌تر میکند، اعتماد بین بخشی را می سوزاند وفرو میریزد ، دربرابر بسیاری ناملایمات کرخت میشود و درد را نمی فهمد، غرور را با سرافکندگی قورت میدهد، می شکند و خم میشود و هرچه براو دیکته کنند بدون نوشتن می آموزد وقبول میکند ، عزت نفسی را که شناسنامه هر انسانی است را ازاو گرفته وزایل میکند…دین ماهم به ما آموخته که ازدری که فقر وارد میشود ازدر دیگرش باورهای دین وحتی خداباوری نیز خارج میشود.. چرا ثروتی چنین عظیم در کشورمان چه به لحاظ نیروی انسانی که دارد مهاجرت میکند وچه مواهب طبیعی چون معدن و گاز ونفت ما را به ورطه ای درانداخته که باید برای نفری صدهزارتومان عیدانه وزارت رفاه جهت استفاده ۶۰میلیون نفر باید پایکوبی ودست افشانی کرد ؟ چگونه است که کمکهای حمایتی دولت شامل میلیونها نفروخانوار کشورمیشود اما آن ۲۰میلیون نفروخانواردیگر از چاقی وبرخورداری درحال ترکیدن اند ..انقلاب اسلامی سال ۵۷ مارا با مستضعفین و کوخ نشینان و پابرهنه ها عجین کرد تا ازشر فساد خانواده هزارفامیل خلاص شویم و عدالت اجتماعی حرف اول مردمی را بزند که از بزرگراه دین وارد شده بودند، قصدبر قیاس نیست که نیازی به این ابزار نخ نماشده نداریم ، سوال این است که در ۴۵سالگی انقلاب اسلامی که نسل فرتوت آن چون نگارنده این متن گاه تاپای مرگ نیز رهرو بودند چه شد که اینگونه درخود ماندیم؟ چگونه فقر بی صدا ومرگبار چون موریانه و ریشه های سرطانی در جامعه ای که با هزارامیدوآرزو چشم به آینده ای نورانی دوخته بود دو سوم آن را در باتلاق فقر غرق کرد.. اگر نتوانیم بپرسیم و اگر نتوانیم آزاداندیشانه نقد کتیم وبه چالش بکشیم جریانات و اشخاص و تفکراتی که چنین ما را درتله فقر گرفتار آوردند ، دیگر چه آزادی وآزاداندیشی ؟! ما دیر به خودمان جنبیدیم و نتوانستیم جلو موج تملق و چاپلوسی و ریاکاری را که چون علفهای هرز سمی به جان آرزوهای مردم همیشه پای کار افتادند را بگیریم ، خواستیم اما نگذاشتند و ما را باقیچی بُران سانسور هرس کردند و هرس کردند…! هداف اولیه اینک تبدیل به آرزوهای دست نیافتنی شده است ودست مردم کوتاه ازنخیل…دراوج گرانی وتورم اندک اضافه شدن برحقوق مردم را بامنت ونگاه بالابه پایین برآنان روا میدارند، ترس برجان قلمها افتاده وبه لکنت افتاده اند که نکند برای همیشه ودرپستوی خاطرات به دیوار آویخته شوند…ما آمدیم فقر را شکست دهیم اما فقر ماراشکست داد…!!!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*