گزارش/ طغیان سرطان‌ با افراط در CT از بیماران/ شائبه تجویزهای بی مورد

صندوق ذخیره به نام فرهنگیان به کام دیگران/۶

 

 نجومی بگیران از دولتی به دولت دیگر !

صندوق دخیره فرهنگیان همواره آبستن ماجراهای عجیب و غریبی بوده؛ جایی که متعلق به فرهنگیان بازنشسته است و فلسفه وجودی آن، ارتقای سطح معیشتی بازنشستگان بوده اما اعضای این صندوق بهره چندانی از مواهب آن نبرده و به جای آن دیگران در دولت های مختلف تا توانسته‌اند از مزیت‌های آن استفاده کرده‌اند!

از مدیرعامل اسبق این صندوق گرفته تا آن تهیه‌کننده سینما و مفسد اقتصادی که روانه زندان شد، در دایره بهره‌مندان از صندوق قرار می‌گیرند اما گسترده این بهره‌مندان به حدی است که گویا تمامی ندارد و اخیراً یکی از معاونین این صندوق به‌دلیل افشای فیش ۴۱۲ میلیون‌تومانی اضافه‌کار خود برکنار شده است؛ مبلغی که برای ۱۱ ماه اضافه‌کار او در نظر گرفته شده و به‌عبارتی ماهیانه مبلغ ۳۸ میلیون‌تومان به او اختصاص یافته است؛ آن‌هم در شرایطی که بسیاری از معلمان بازنشسته دریافتی‌شان به ۱۲میلیون هم نمی‌رسد اما یک معاون به‌راحتی چنین مبالغ گزافی را تحت عنوان اضافه‌کار دریافت می‌کند.

هر چند که با دستور وزیر آموزش‌وپرورش، فرد خاطی برکنار و دستور بازگشت مبالغ دریافتی صادر شد اما سوال اینجاست که آیا در صندوقی که تحت نظارت وزارت‌خانه فعالیت می‌کند، مگر دریافت اضافه‌کارها، پاداش‌ها و … از ساز و کار و سقف مشخصی برخوردار نیست؟ چگونه ممکن است که با وجود چهارچوب مشخص برای دریافت اضافه‌کار، این ارقام گزاف به یکی از معاونین تعلق گیرد؟ آیا فقط این شخص بوده که از چنین مبالغی برخوردار بوده یا دیگرانی هم وجود داشته و دارند که دایره نجومی‌بگیرها قرار می‌گیرند؟

همچنین پرسش مهم دیگری مطرح می‌شود که آیا در ساختار اداری صندوق فرهنگیان، خودمختاری حاکم است که یک شخص می‌تواند برای خود چنین مبلغی را تحت‌عنوان اضافه‌کار درنظر گرفته و بدون تایید بالادستی‌ها آن را دریافت کند؟ اگر مدیر یا مدیران مافوق مهر تاییدی بر این مبلغ زده باشند که واجب است همچون فرد خاطی، آن‌ها هم از کار برکنار و علاوه بر این مجازات شوند زیرا این عمل معنایی جز دست‌درازی و تعدی به بیت‌المال ندارد.

اما ورای این مسئله، ما هر از گاهی با تکرار چنین مواردی مواجهیم و علت آن چیزی جز فقدان نظارت کافی و همچنین عدم برخورد شایسته با افراد خاطی نیست. فراموش نکردیم که در سال ۹۵ و با افشای ماجرای فیش‌های نجومی و مطالبه افکارعمومی برای برخورد با خاطیان امر، برخی افراد از کار برکنار و برخی هم پایشان به دادگاه باز شد و به رد مال و جزاهای نه‌چندان بازدارنده محکوم شدند و این فرجام قضیه‌ای بود که ماه‌ها به تیتر یک رسانه‌ها تبدیل شده و افکارعمومی را درگیر کرده بود.

با این وجود، جسته و گریخته در سال‌های بعد اخباری از تکرار ماجرای حقوق‌های نجومی شنیده شد و حالا هم هر از گاهی بخشی از این موارد رسانه‌ای می‌شود که به‌نظر می‌رسد ریشه اصلی آن در اطمینان نجومی‌بگیران از عدم مجازات قابل‌توجهی است که انتظارشان را می‌کشد. وقتی نهایت این قضایا به برکناری از مناصب و یا رد همان مبلغ دریافتی ختم می‌شود، قطعا باید منتظر تکرار چنین مسائلی بود.

فراموش نکنیم که مسئله حقوق‌های نجومی یک موضوع حاکمیتی است و تمام قوا باید چتر نظارت و برخورد خود را گسترده‌تر کنند. این مسائل، حاکی از تبعیضی است که بین مدیران و مردم عادی وجود دارد و بی‌توجهی به خشک‌کردن ریشه‌های این تبعیض، خشم، کینه و بی‌اعتمادی را تقویت خواهد کرد.

 

 

 

 نجومی بگیران از دولتی به دولت دیگر !

صندوق دخیره فرهنگیان همواره آبستن ماجراهای عجیب و غریبی بوده؛ جایی که متعلق به فرهنگیان بازنشسته است و فلسفه وجودی آن، ارتقای سطح معیشتی بازنشستگان بوده اما اعضای این صندوق بهره چندانی از مواهب آن نبرده و به جای آن دیگران در دولت های مختلف تا توانسته‌اند از مزیت‌های آن استفاده کرده‌اند!

از مدیرعامل اسبق این صندوق گرفته تا آن تهیه‌کننده سینما و مفسد اقتصادی که روانه زندان شد، در دایره بهره‌مندان از صندوق قرار می‌گیرند اما گسترده این بهره‌مندان به حدی است که گویا تمامی ندارد و اخیراً یکی از معاونین این صندوق به‌دلیل افشای فیش ۴۱۲ میلیون‌تومانی اضافه‌کار خود برکنار شده است؛ مبلغی که برای ۱۱ ماه اضافه‌کار او در نظر گرفته شده و به‌عبارتی ماهیانه مبلغ ۳۸ میلیون‌تومان به او اختصاص یافته است؛ آن‌هم در شرایطی که بسیاری از معلمان بازنشسته دریافتی‌شان به ۱۲میلیون هم نمی‌رسد اما یک معاون به‌راحتی چنین مبالغ گزافی را تحت عنوان اضافه‌کار دریافت می‌کند.

هر چند که با دستور وزیر آموزش‌وپرورش، فرد خاطی برکنار و دستور بازگشت مبالغ دریافتی صادر شد اما سوال اینجاست که آیا در صندوقی که تحت نظارت وزارت‌خانه فعالیت می‌کند، مگر دریافت اضافه‌کارها، پاداش‌ها و … از ساز و کار و سقف مشخصی برخوردار نیست؟ چگونه ممکن است که با وجود چهارچوب مشخص برای دریافت اضافه‌کار، این ارقام گزاف به یکی از معاونین تعلق گیرد؟ آیا فقط این شخص بوده که از چنین مبالغی برخوردار بوده یا دیگرانی هم وجود داشته و دارند که دایره نجومی‌بگیرها قرار می‌گیرند؟

همچنین پرسش مهم دیگری مطرح می‌شود که آیا در ساختار اداری صندوق فرهنگیان، خودمختاری حاکم است که یک شخص می‌تواند برای خود چنین مبلغی را تحت‌عنوان اضافه‌کار درنظر گرفته و بدون تایید بالادستی‌ها آن را دریافت کند؟ اگر مدیر یا مدیران مافوق مهر تاییدی بر این مبلغ زده باشند که واجب است همچون فرد خاطی، آن‌ها هم از کار برکنار و علاوه بر این مجازات شوند زیرا این عمل معنایی جز دست‌درازی و تعدی به بیت‌المال ندارد.

اما ورای این مسئله، ما هر از گاهی با تکرار چنین مواردی مواجهیم و علت آن چیزی جز فقدان نظارت کافی و همچنین عدم برخورد شایسته با افراد خاطی نیست. فراموش نکردیم که در سال ۹۵ و با افشای ماجرای فیش‌های نجومی و مطالبه افکارعمومی برای برخورد با خاطیان امر، برخی افراد از کار برکنار و برخی هم پایشان به دادگاه باز شد و به رد مال و جزاهای نه‌چندان بازدارنده محکوم شدند و این فرجام قضیه‌ای بود که ماه‌ها به تیتر یک رسانه‌ها تبدیل شده و افکارعمومی را درگیر کرده بود.

با این وجود، جسته و گریخته در سال‌های بعد اخباری از تکرار ماجرای حقوق‌های نجومی شنیده شد و حالا هم هر از گاهی بخشی از این موارد رسانه‌ای می‌شود که به‌نظر می‌رسد ریشه اصلی آن در اطمینان نجومی‌بگیران از عدم مجازات قابل‌توجهی است که انتظارشان را می‌کشد. وقتی نهایت این قضایا به برکناری از مناصب و یا رد همان مبلغ دریافتی ختم می‌شود، قطعا باید منتظر تکرار چنین مسائلی بود.

فراموش نکنیم که مسئله حقوق‌های نجومی یک موضوع حاکمیتی است و تمام قوا باید چتر نظارت و برخورد خود را گسترده‌تر کنند. این مسائل، حاکی از تبعیضی است که بین مدیران و مردم عادی وجود دارد و بی‌توجهی به خشک‌کردن ریشه‌های این تبعیض، خشم، کینه و بی‌اعتمادی را تقویت خ

گندم‌کاران؛ بلاتکلیف‌ترین تولیدکنندگان در ۷ ماه گذشته/۵

با مختومه شدن جلسه تجدید نظر قیمت خرید تضمینی گندم برای سال آتی برخی ازفعالان معتقدند هر کیلوگرم خرید تضمینی گندم ۲۳هزارتومان و بعضی این عدد را بیش از ۲۰هزارتومان پیش بینی کرده اند.

مناقشه بر سر قیمت کالایی استراتژیک

قیمت گندم در سال زراعی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ در شهریور ۱۴۰۱ تعیین و به این ترتیب دولت موظف شد هر کیلو گندم را به مبلغ ۱۳ هزار تومان (۱۱ هزار و ۵۰۰ تومان قیمت پایه گندم، به اضافه هزار و ۵۰۰ تومان یارانه کشت) خریداری کند. در ادامه در نیمه دوم سال و به ویژه ۳ ماه پایانی سال نرخ دلار در بازار دچار نوسان بسیار شد و این امر خدمات مربوط به گندم کاران را تحت تأثیر قرار داد؛ بنابراین بنیاد ملی گندم کاران بهمن ۱۴۰۱ در خبری غیرمنتظره خواهان افزایش قیمت خرید تضمینی گندم متناسب با نرخ تورم شدند. تا پیش از این قیمت پایه کالا‌های اساسی یک بار در سال تعیین می‌شد، اما جهش نرخ دلار تا ۵۰ هزار تومان سبب شده تا گندم کاران عنوان کنند کشت گندم برای کشاورزان صرفه اقتصادی ندارد.

این موضوع بار‌ها بین نمایندگان خانه ملت، دولت و مقامات ارشد کشور مطرح شد. بر اساس آنالیز قیمتی خدمات تولید گندم عدد ۱۶.۸۰۰ تومان به دست آمد. محمدجواد عسکری، رئیس کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی درباره نرخ جدید خرید تضمینی گندم عنوان کرد، بر اساس آنالیزی که از قیمت تمام شده کاشت، داشت و برداشت گندم در سراسر کشور انجام شد قیمت تمام شده به اضافه سود متعارف حدود ۱۶ هزار و ۸۰۰ تومان استخراج شد که به مبلغ ۱۷ هزار تومان رند شد. این عدد طی دو نامه از سوی اعضای کمیسیون کشاورزی مجلس به رئیس جمهوری نوشته و قیمت به دولت اعلام شد.

وی بیان کرد که با سه دلیل توضیح داده شد اگر این عدد تعیین نشود چه اتفاق‌هایی برای این محصول استراتژیک رخ خواهد داد. نخستین اتفاق قاچاق شدن گندم به کشور‌های همسایه است که با قیمت بالاتری حاضر به خرید هستند. دلیل دوم برای افزایش قیمت این بود که ممکن است محصولات خوراک دام شوند. موضوع سوم هم چراگاه شدن مزارع سبز بود.

با این وجود در نهایت ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ پس از ۳ ماه کش و قوس قیمت جدید خرید تضمینی گندم از سوی رئیس وقت شورای قیمت گذاری محصولات اساسی کشاورزی ۱۵ هزار تومان برای هر کیلو اعلام و ابلاغ شد.

به این ترتیب با تاکید بر مصوبه شماره ۰۲۰.۲۱۴۶۲ موضوع «بسته سیاست حمایت قیمتی و غیر قیمتی محصول گندم» مبنی بر قیمت تضمینی گندم به مبلغ ۱۱ هزار و ۵۰۰ تومان و یک هزار و ۵۰۰ تومان یارانه کاشت (تأمین بخشی از هزینه‌های کود و بذر) و به منظور ارتقا و افزایش انگیزه تولید در کشاورزان، رعایت قیمت نسبی محصولات اساسی کشاورزی و تعادل‌بخشی در الگوی تولید، جز (۳) به ذیل بند (الف) «سیاست حمایت غیر قیمتی» مصوبه مذکور، مبلغ ۲ هزار تومان به ازای هر کیلوگرم گندم تحویلی به عنوان «جایزه تحویل گندم» نیز پرداخت می‌شود.

بر اساس این مصوبه قیمت نهایی هر کیلو گندم با احتساب شرایط فوق ۱۵ هزار تومان مصوب شد.

شکایت نزد رهبری
این عدد مورد اعتراض گندم کاران قرار گرفت. در نهایت بنیاد ملی گندم کاران طی نامه‌ای سرگشاده به رهبری، عنوان کرد؛

«در ابتدای سال زراعی ۱۴۰۲_ ۱۴۰۱ شورای قیمت گذاری و اتخاذ سیاست‌های حمایتی محصولات اساسی کشاورزی که از طرف قانونگذار تنها مرجع رسیدگی به نرخ محصولات و اعلام به موقع آن است برابر ضوابط قانونی نرخ گندم را با سیاست‌های حمایتی ۱۳.۰۰۰ تومان اعلام کرد، اما استحضار دارید که از مهر سال ۱۴۰۱ تا کنون با افزایش نرخ ارز و تأثیر آن بر نهاده‌ها، ماشین آلات، دستمزدها، خدمات، حمل و نقل و… در بخش کشاورزی از ۵۰ تا ۱۳۰ درصد رشد داشته که باعث افزایش رشد نرخ تورم و افزایش چشمگیر هزینه‌های تولید گندم گردیده است و دیگر با این قیمت سودی برای کشاورز متصور نمی‌باشد؛ لذا بنیاد ملی گندم کاران کشور، تشکل قانونی مردم نهاد به نمایندگی از کشاورزان گندم کار جهت اینکه گندم از چرخه خرید تضمینی خارج نشود و به سمت خوراک دام و طیور و یا احتکار توسط دلالان و همچنین خدای ناخواسته قاچاق به کشور‌های همسایه اتفاق نیفتد تقاضای تشکیل جلسه شورا جهت تجدید نظر نرخ بر اساس فرآیند مطرح در قانون که در آن اشاره به هزینه‌های تولید به علاوه سود معقول برای کشاورز گندم کار نرخ تورم که توسط بانک مرکزی اعلام می‌شود و همچنین نرخ بازار جهانی و نرخ مبادله را داشته که متأسفانه علیرغم کار‌های کارشناسی کمیته‌های فنی و آنالیز هزینه‌های تولید توسط بنیاد ملی گندم کاران و کمیسیون کشاورزی مجلس، متولی تولید یعنی سرپرست وزارت جهاد کشاورزی بدون توجه به نظرات شورای قیمت گذاری نرخ ۱۵ هزار تومان را اعلام نموده که موجبات نارضایتی گندم کاران را فراهم کرده است؛ لذا ما به نمایندگی از گندم کاران کشور جهت پایداری تولید و حفظ نیروی کار بخش کشاورزی که طبق اعلام‌های رسمی سالانه تعداد زیادی از بخش کشاورزی خارج می‌شوند و همچنین قطع وابستگی به خارج و حفظ استقلال کشور از نمایندگان ملت در مجلس شورای اسلامی به ویژه کمیسیون کشاورزی به عنوان ناظر بر حسن اجرای قانون تقاضای تشکیل جلسه با حضور سرپرست وزارت جهاد کشاورزی و معاونین مربوطه، اعضای شورای قیمت گذاری در کمیسیون کشاورزی داشتیم که قرار بر این شد تا شورای قیمت گذاری مجدداً تشکیل جلسه داده و نرخ را برابر قانون به ۱۷ هزار تومان اصلاح نماید…».

گفتنی است مبنای تعیین قیمت تمام شده گندم برای خرید تضمینی با معیار قرار دادن ۴ شاخص انجام می‌شود؛ ۱. هزینه واقعی تولید به اضافه سود متعارف ۲. قیمت جهانی (هزینه تمام شده محصول مشابه وارداتی شامل هزینه خرید در مبدأ، هزینه‌های حمل و نقل، تعرفه‌های وارداتی، هزینه‌های حمل داخلی کشور و سایر هزینه‌های مترتب بر واردات محصول مشابه) ۳. حفظ رابطه مبادله داخل و خارج بخش کشاورزی ۴. آخرین نرخ تورم اعلامی مرکز آمار ایران.

گلایه به دولت
در ادامه این واکنش، رئیس اتاق اصناف کشاورزی ایران و عضو شورای قیمت گذاری طی نامه‌ای خطاب به رئیس دولت عنوان کرد؛

«احتراماً همانگونه که استحضار دارند طی روز‌ها و هفته‌های گذشته موضوع بازنگری در قیمت خرید تضمینی گندم به دلیل افزایش هزینه‌های تولید و همچنین تحولات منطقه‌ای یکی از مسائل مهم و از مطالبات جدی کشاورزان کشور بوده ضمن آنکه توقع جامعه کشاورزی از دولت مردمی حضرتعالی به ویژه در سال «مهار تورم و رشد تولید» حمایت قاطعانه از کشاورزان و پیش قراولان امنیت غذایی به منظور استمرار تولید داخلی و تلاش در جهت افزایش ضریب خوداتکایی و تحکیم مبانی استقلال اقتصادی کشور به ویژه در محصول استراتژیک گندم بوده است. مع الوصف آنچه در روند برگزاری جلسات اخیر شورای قیمت گذاری به عنوان تنها مرجع تعیین قیمت خرید تضمینی محصولات اساسی کشاورزی به وقوع پیوسته نشان از عدم رعایت موازین قانونی توسط وزارت جهاد کشاورزی در خصوص نحوه اداره جلسات و ابلاغ مصوبات شورا دارد شاهد این مدعا مصوبه جلسه مورخ ۱۴۰۲/۰۲/۰۶ شورای قیمت گذاری است که با وجود رأی‌گیری قانونی و تصویب مبلغ ۱۶ هزار تومان به ازای هر کیلوگرم گندم شامل ۱۵ هزار تومان قیمت پایه به اضافه هزار تومان بابت جایزه تحویل متأسفانه در مهلت قانونی از سوی وزارت مذکور اعلام نگردیده است.

خاطرنشان می‌سازد که در تبصره ۲ ماده واحده قانون تضمین خرید محصولات اساسی کشاورزی اصلاحیه مورخ ۱۳۹۹/۰۹/۱۲ به صراحت آمده است قیمت‌های مصوب و سایر مصوبات شورا حداکثر ظرف مدت یک هفته از تاریخ تصویب توسط رئیس شورا برای اجرا ابلاغ و از طریق رسانه‌ها اعلان می‌شود. جای تأسف اینجاست که متعاقب جلسه فوق‌الذکر وزارت جهاد کشاورزی با تشکیل مجدد جلسه شورا و بدون رعایت وجوه قانونی مربوط قیمتی به غیر از آنچه مدنظر اکثریت اعضای حاضر در شورا بوده را به عنوان تصمیم نهایی شورا اعلام نموده که این موضوع مورد اعتراض جدی رئیس و اعضای کمیسیون کشاورزی مجلس نیز قرار گرفته است.

در پایان ضمن پرهیز از اطاله کلام با عنایت به اهمیت ایجاد انگیزه برای کشاورزان گندمکار در تحویل حداکثری محصول تولیدی به دولت و جلوگیری از گسترش دلالی و قاچاق احتمالی گندم استدعا دارد دستور فرمایند ضمن برگزاری جلسه ویژه شورای قیمت گذاری در محضر حضرتعالی و با حضور هیأت رئیسه محترم کمیسیون کشاورزی مجلس نسبت به حل و فصل موضوع همکاری و معاضدت شایسته مبذول گردد.»

سرنوشت سازان چه کسانی هستند؟
صاحبان رأی شورای قیمت گذاری و اتخاذ سیاست‌های حمایتی محصولات اساسی کشاورزی متشکل از ۹ عضو است؛ ۴ عضو از نمایندگان تشکل‌های مختلف کشاورزی (بنیاد ملی گندم کاران، نظام مهندسی کشاورزی، نظام صنفی کشاورزی و اتحادیه تعاونی‌های روستایی و کشاورزی ایران)، ۲ کشاورز خبره در محصولات مختلف کشاورزی و ۳ عضو دولتی (وزیر جهاد کشاورزی، وزیر امور اقتصادی و دارایی و رئیس سازمان برنامه و بودجه) و همچنین ۲ نماینده از کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس شورای اسلامی به عنوان عضو ناظر که حق رأی ندارند.

رئیس شورا بر عهده وزیر جهاد کشاورزی است.

واکنش دولت
در ادامه این پیگیری‌ها، سید ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری در جلسه چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت هیأت دولت از وزارت جهاد کشاورزی خواست به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی کند که گندم‌کاران با آرامش و اطمینان خاطر نسبت به دریافت حقوق خود، محصولات‌شان را تحویل مراکز تعیین‌شده بدهند.

در ادامه رئیس دفتر رئیس جمهوری طی نامه‌ای درباره «درخواست بازنگری قیمت خرید تضمینی گندم در شورای قیمت گذاری» خواستار بررسی مجدد و آنی موضوع شد.

این موضوع با مخالف دو عضو دولتی شورا (وزیر امور اقتصادی و دارای و رئیس سازمان برنامه و بودجه) تا امروز به نظر منتفی بوده و در جلسه این هفته شورای قیمت گذاری محصولات اساسی کشاورزی قیمت سال زراعی جدید تعیین خواهد شد.

سرنوشت کالا‌هایی که به گندم گره خورده است
با مختومه شدن جلسه تجدیدنظر قیمت خرید تضمینی گندم، موضوع نرخ سال زراعی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ مطرح است. در این باره برخی از فعالان، مبلغ هر کیلو گرم گندم را ۲۳ هزار تومان و بعضی این عدد را بیش از ۲۰ هزار تومان می‌دانند.

تعیین قیمت ۳۲ قلم کالای اساسی شامل ۱۷ محصول زراعی و ۱۵ قلم باغی در سال زراعی جدید ۱۴۰۲-۱۴۰۳ محور جلسه امروز دوشنبه ۲۰ شهریور شورای قیمت گذاری محصولات اساسی کشاورزی بوده که هر سال در نیمه نخست سال تعیین می‌شود.

عموماً نرخ خرید تضمینی گندم در مرداد تعیین می‌شود تا گندم کاران بتوانند برنامه‌ریزی درستی داشته باشند. زمان کشت محصولات در مناطق گرمسیر و سردسیر متفاوت بوده و گندم کاران کشت گندم را در مناطق سردسیر باید زودتر از سایر مناطق آغاز کنند؛ بنابراین تعیین نرخ جدید خرید تضمینی گندم حداکثر تا پایان مرداد ضروری است. مناقشه بر سر قیمت جدید گندم سبب شده تا تکلیف سایر اقلام نیز با گذشت دوسوم از آخرین ماه فصل تابستان همچنان مشخص نباشد.

چقدر گندم تحویل و چقدر پرداخت شده است؟
دیرکرد پرداخت مطالبات گندم کاران موضوع دیگری است که گلایه گندم کاران را به دنبال داشته است. به طور میانگین در سنوات گذشته پول گندم خریداری شده از سوی دولت ۲۸ روز پرداخت می‌شد، اما امسال این تأخیر به چند ماه کشیده است.

بر اساس مصوبه داخلی شورای قیمت گذاری محصولات اساسی کشاورزی در سال گذشته، مقرر شد حداکثر قیمت گندم تحویلی بعد از ۴۸ ساعت انجام شود. همچنین در قانون آمده است اگر این تأخیر بیش از یک ماه باشد بر اساس نرخ بانکی باید خسارت دیرکرد پرداخت شود.

به گفته عطا الله هاشمی، رئیس بنیاد ملی گندم کاران، گندم تحویلی به دولت تا صبح شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۲، ۱۰ میلیون و ۲۹۱ هزار تن بوده است. مبلغ این حجم ۱۵۳ هزار میلیارد تومان (همت) بوده که تا این تاریخ ۱۱۰ همت یعنی معادل ۷۱ درصد پرداخت شد. ۲۹ درصد باقی مانده که معادل ۴۳ همت می‌شود بنا به گفته مسؤولان به زودی پرداخت می‌شود.

بنا به گفته معاون امور زراعت وزارت جهاد کشاورزی در روز شنبه ۱۱ شهریور قرار است کل پول گندم‌کاران تأمین و تا ۱۰ روز آینده (۲۱ شهریور) پرداخت شود. البته رئیس سازمان برنامه و بودجه هم عنوان کرده بود تا نیمه شهریور بخش عمده مطالبات گندم‌کاران پرداخت خواهد شد. مدیرعامل شرکت بازرگانی دولتی ایران هم گفته، مبالغی که بابت خرید تضمینی گندم پرداخت شده به صورت علی‌الحساب با قیمت ۱۱ هزار و ۵۰۰ تومان است و مابه‌التفاوت آن به زودی پرداخت می‌شود، در این زمینه سازمان برنامه و بودجه در حال تدارک تأمین بقیه پول‌ها است.

گفتنی است مطالبات پرداخت شده در برخی مناطق با قیمت پایه یعنی ۱۱ هزار و ۵۰۰ تومان بوده و در مناطق دیگر این پرداخت بر اساس قیمت کامل یعنی هر کیلو ۱۵ هزار تومان انجام شده است.

 

 

 

 

 

فزایش فاصله ایران با ژاپن و عربستان چهار ماه مانده به جام ملت‌های آسیا

چمن زرد کمپ تیم ملی؛ آیینه مدیریت تاج در فوتبال/ نه VAR آمد، نه حق پخش، نه پول بلوکه؛ در جام‌جهانی هم کیسه گل شدیم/۶

از بازگشت تاج به صندلی ریاست کدام سود بردند؛ فوتبال ایران یا خودش؟ در این یک سال از پرونده‌های قضایی تاج دیگر خبری نیست و البته کرسی نایب‌رئیسی ای‌اف‌سی با حقوق دلاری و پروازهای فرست‌کلاس او تمدید شد.

تابستان سال گذشته، مهدی تاج با وعده‌های متعدد و در مجمعی جنجالی و پرحرف و حدیث، بار دیگر به اتاق ریاست فدراسیون فوتبال برگشت.

او از عزل عجیب و غریب و خودجوش عزیزی خادم توسط هیات‌رییسه در سالگرد یک سالگی ریاستش، نهایت استفاده را برد و با وعده آبروداری در جام جهانی مقابل انگلیس و آمریکا، حل مشکل ورود زنان به ورزشگاه، رفع معضل وی ای آر و بازگرداندن پول‌های بلوکه فوتبال در فیفا و کنفدراسیون آسیا، در جایگاه ریاست فدراسیون فوتبال کیلومتر صفر کرد!

تیم ملی بدون اسپانسر و درآمدزایی به جام جهانی قطر رفت، فضاحت‌بارترین باخت تاریخ خود را تجربه کرد و برای نخستین بار به آمریکای افول کرده باخت و جای آبروداری، یک رسوایی به بار آورد، بهترین فرصت صعود از مرحله گروهی را با بهترین نسل تاریخ از جنبه تجربه جام جهانی، از دست داد و البته همین دستاورد منفی را به محافل داخلی به عنوان یک توفیق، فروخت و کلی پاداش دریافت و پخش کرد.

هنوز پول‌های ایران در فیفا و ای اف سی گیر است و تاج با وجود تمدید عضویت در هیات رئیسه کنفدراسیون قاره و نایب رئیسی آن، ریالی به داخل کشور باز نگردانده است.

کمک داور ویدئویی هنوز برای فوتبال ایران یک رویاست و لیگ برتر ۲۳ هم بدون آن شروع شد. ورود زنان به ورزشگاه‌ها هنوز معطل مجوز موردی نهادهای بالادستی است و نمی توان با اطمینان از بلیت فروشی برای خانم ها در همه استادیوم های ایران گفت، به ویژه در بازی های بزرگ فعلا این امکان نزدیک به صفر است.

سرانجامِ قرارداد ویلموتس را که به گفته تاج ته جیبش هست، نیز همه می‌دانند که چه زیان هنگفتی به بیت المال وارد شد و او که به گردن کلفتی اعتراف کرده ، بابت ادبیات زشت و زننده خود هم صراحتا از مردم و رسانه‌ها عذرخواهی نکرد.

در کنار این مسائل، مهدی تاج خوش شانس بود که چین، بین ایران و عربستان میانجیگری و مشکل سیاسی دو کشور فعلا فروکش کرد تا او پس از رایزنی وزیر خارجه ایران با همتای سعودی، به ریاض برود و با آقای “یاسر” رییس فدراسیون فوتبال عربستان،  عکس یادگاری امضای تفاهم‌نامه بیندازد.

در این مدت هیچ پیشرفتی هم در احقاق حق پخش تلویزیونی توسط تاج دیده نشد و آنچه او رویش مانور داده، لایحه‌ای است که از چندسال پیش در مجلس مطرح و تصویب شده و به کل ورزش کشور مرتبط است و اشاره‌ای به سهم فوتبال و حق پخش مسابقات این فدراسیون نشده است.

هم اکنون پس از همه اینها چشم‌تان به اوضاع اسفبار چمن کمپ تیم ملی روشن می‌شود که در سال گذشته سبز و یکدست بود؛ اما حالا به زردی گراییده و فدراسیون مهدی تاج حتی توان و دانش حفظ زمین تمرین تیم‌های ملی‌اش را هم ندارد.

چمن زرد کمپ تیم ملی؛ آیینه مدیریت تاج در فوتبال/ نه VAR آمد، نه حق پخش، نه پول بلوکه؛ در جام‌جهانی هم کیسه گل شدیم

بازی‌های تدارکاتی تیم ملی فوتبال در این مدت، گویای ناکارآمدی سیستم روابط بین‌الملل فدراسیون تاج است و او که با همه مدیران ارشد تشکیلات جهانی و آسیایی عکس های زیبا و پر از لبخند می اندازد، از یافتن حریف تدارکاتی آبرومند برای تیم ملی عاجز است.

انتخاب مهدی تاج برای نیمکت تیم ملی هم معرف حضور همه هواداران و کارشناسان فوتبال ایران هست و یوزها در چنین شرایط مدیریتی در فدراسیون فوتبال، باید در زمستان سال جاری با رقبای آماده در جام ملت‌های آسیا رویارو شوند.

در کنار همه اینها، فرصت طولانی برای رفع مشکلات قانونی استقلال هم کافی نبود و این باشگاه دولتی بار دیگر در گرفتن مجوز حرفه‌ای ناکام ماند و از دست تاج هم هیچ کاری برنیامد.

اما به جای همه اینها با رئیس شدن دوباره تاج، هیچ خبری از پرونده‌های قضایی متعدد او که قانونا با وجود آنها نباید در انتخابات فدراسیون فوتبال تایید صلاحیت می‌شد، نیست و کسی نمی‌داند که آن همه عنوان اتهامی چه شد و به کجا کشید. هیج خبری از محاکمه تاج و همقطاران وی در سه یا چهار پرونده سنگین به گوش مردم نرسیده و همه مشتاق‌اند بدانند با این چهره پرنفوذ در رگه‌های مختلف مملکت، چه برخوردی خواهد شد.

با ادامه این روند مدیریتی، فوتبال ایران باز هم از رقبای اصلی اش در آسیا شامل ژاپن، کره جنوبی، عربستان، استرالیا بیشتر فاصله خواهد گرفت و کم کم رقابت به سطح مدعیان نوظهوری چون قطر، امارات، چین ، ازبکستان و حتی عراق تقلیل می‌یابد.

 

 

 

رئیس باشگاه انرژی لندن ر:

بریکس؛ فرصتی برای بازنویسی قوانین تامین مالی توسعه جهانی/۶

بریکس؛ فرصتی برای بازنویسی قوانین تامین مالی توسعه جهانی

رئیس باشگاه انرژی لندن تاکید کرد که بانک توسعه جدید بریکس فرصتی برای کشورهای جنوب است تا ازدست صندوق بین المللی پول و بانک جهانی تحت سلطه آمریکا خلاص شوند.

خبرگزاری مهر، گروه بین الملل -زهرا میرظفرجویان و پیمان یزدانی: بریکس را گروه اقتصادی کشورها نوظهور می‌دانند که سعی در ارتباط اقتصادی بیشتر کشورهای در حال توسعه با یکدیگر دارند. در اواخر سال ۲۰۱۳ ایران اعلام کرد که آمادگی عضویت در بریکس را دارد. در این بین چین، طرح اولیه بریکس پلاس را پیش کشید و سیاست آن قدرت بخشیدن به این گروه تازه تأسیس بود. بنای این طرح، استقبال از برخی از کشورهای در حال توسعه در بریکس بود. جمهوری اسلامی ایران نیز آمادگی خود را جهت عضویت در بریکس اعلام کرد.

روز پنجشنبه دوم شهریور ماه «سیریل رامافوزا» رئیس جمهور آفریقای جنوبی در نشست سران بریکس در ژوهانسبورگ اعلام کرد که شش عضو جدید شامل ایران، آرژانتین، عربستان سعودی، امارات عربی متحده، مصر و اتیوپی به این گروه دعوت شده‌اند. براساس اعلام رسانه‌ها این ۶ کشور از اول ژانویه ۲۰۲۴ (۱۱ دی ۱۴۰۲) به عضویت کامل بریکس درخواهند آمد.

در همین راستا گفتگویی داشته ایم با «مهمت اوگوتچو»، دیپلمات سابق ترکیه و رئیس باشگاه انرژی لندن که مشروح آن در زیر آمده است.

ظرفیت بریکس برای تأثیرگذاری بر نظم جهانی موجود و سوق دادن جهان به سوی نظم جهانی چندقطبی جدید را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ چرا بسیاری از کشورها، از جمله بسیاری از شرکای آمریکا، در این پروژه مشارکت دارند؟

مطمئن نیستم که آیا می‌توانیم در حال حاضر بلوک کشورهای موسوم به بریکس را که گامی برای دعوت از شش کشور جدید برای عضویت دارند، را یک بلوک تاریخی بدانیم. با افزایش تنش‌های اقتصادی و تبدیل شدن ژئواکونومیک به میدان جنگ، گروه بریکس به عنوان سازمان همکاری اقتصادی و توسعه «جهان جنوب» در حال ظهور است.

در حال حاضر از نظر برابری قدرت خرید، بریکس کمی بزرگ‌تر از گروه هفت است. اما، از آنجایی که ارزهای آن‌ها با قیمت‌هایی بسیار پایین‌تر از سطح برابری قدرت خرید معامله می‌شوند، این گروه به طور قابل‌توجهی کوچک‌تر از رقیب خود در اقتصاد پیشرفته‌تر است.

چین با قدرت خود را به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان تثبیت کرده است. از نظر اسمی، تولید ناخالص داخلی آن بیش از سه برابر ژاپن و آلمان و حدود ۷۵ درصد اندازه ایالات متحده است. در همین حال، هند به سرعت در حال رشد بوده و اکنون به دنبال تبدیل شدن به سومین اقتصاد بزرگ تا پایان سال ۲۰۳۰ است. اما هیچ یک از اعضای دیگربریکس به خوبی این دو عمل نکرده است. برزیل و روسیه تقریباً همان سهمی را در تولید ناخالص داخلی جهانی دارند که در سال ۲۰۰۱ داشتند.

با این حال، بلوک جدید مجموعاً ۴۶ درصد از جمعیت جهان را تشکیل می‌دهد و ۳۷ درصد از سهم تولید ناخالص داخلی جهانی را که بر اساس برابری قدرت خرید اندازه‌گیری می‌شود، خواهد داشت.

تلاش‌های زیادی برای یافتن راه‌های جدید برای پاسخگویی به نیازها و چالش‌های «جهان جنوب» وجود دارد. گروه هفت، گروه بیست، سازمان همکاری اقتصادی و توسعه و دیگران به عنوان نماینده منافع جهانی در نظر گرفته نمی‌شوند زیرا بسیاری از ترجیحات و منافع کشورهای «جهان جنوب» در نظم جهانی کنونی نادیده گرفته شده اند. ضمناً، همسویی با سازمان‌هایی مانند بریکس به معنای تعهد الزام آور به یک طرف جنگ سرد جدید نیست. سازمان همکاری شانگهای ممکن است مانند ناتو یک مجمع همکاری امنیتی باشد، اما فاقد هرگونه ویژگی مانند ماده ۵ ناتو است.

چین و روسیه تصمیم گرفته اند این گروه را گسترش دهند تا به آن اهمیت بیشتری در امور بین المللی بدهند. بیش از ۴۰ کشور برای پیوستن به گروه بریکس ابراز علاقه کرده اند و ۲۲ کشور به طور رسمی درخواست عضویت کرده اند. اکنون عربستان سعودی، ایران، اتیوپی، امارات متحده عربی، آرژانتین و مصر به گروه بریکس متشکل از برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی پیوسته اند. ما به یک نام جدید برای بریکس توسعه یافته نیاز داریم. به نظر می‌رسد گسترش بیشتر سازمانی که بسیاری از آنها به عنوان رقیب سیستمی گروه هفت یاد می‌شوند، در اجلاس‌های آتی به وقوع بپیوندد.

کسانی هستند که فکر می‌کنند ما در میان یک جنگ سرد جدید هستیم. حتی اعضای کنگره ایالات متحده نیز به این مفهوم اعتبار داده اند. اما به نظر من این تشبیه خوبی نیست. چین یک اقتصاد همتا با ایالات متحده است و احتمالاً به زودی از نظر تولید ناخالص داخلی از آن پیشی خواهد گرفت، در حالی که اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی سابق در اوج خود فقط یک سوم اقتصاد ایالات متحده بود. اما آنچه در چشم انداز جهانی اتحادها بسیار متفاوت است این است که بسیاری از کشورها می‌توانند همسویی خود را انتخاب کنند.

در حالی که مرکز ثقل اقتصاد جهانی در سال ۱۹۸۰ در دو سوی اقیانوس اطلس، بین ایالات متحده و اروپا قرار داشت، در سال ۲۰۰۸ به ازمیر ترکیه منتقل شد و احتمالاً تا سال ۲۰۵۰ جایی بین هند و چین خواهد بود. این محیط جدید به کشورهای «جهان جنوب» گزینه‌هایی را می‌دهد تا در مورد چگونگی واکنش خود به اصطکاک فزاینده بین قدرت‌های بزرگ و نحوه قرار دادن کشورهای خود در میان رقابت قدرت‌های بزرگ آزادی عمل بیشتری داشته باشند.

امروز، قدرت رو به رشدی که ایالات متحده را متعادل می‌کند، به دنبال تشکیل یک بلوک از نوع شوروی نیست.

گنجاندن تعداد بیشتری از کشورها، به ویژه صادرکنندگان عمده کالا مانند عربستان سعودی، ایران و امارات متحده عربی، ممکن است یکپارچگی اقتصادی بیشتر در بین کشورهای بریکس و استفاده از ارزهای غیر دلاری در تجارت بین آنها را جذاب‌تر کند. از آنجایی که اعضای بریکس (به جز روسیه) عمدتاً کشورهای هستند که با کمبود انرژی مواجه هستند، برخی از تحلیلگران توسعه بریکس با حضور کشورهای نفت خیز ایران، عربستان سعودی و امارات را با عنوان «بریکس +اوپک» توصیف کرده اند.

با این حال، در دنیای امروز، من معتقدم که پیوستن به مجامعی مانند بریکس، بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیا و سازمان همکاری شانگهای کمتر به منزله اعلام همسویی با قدرت‌های جهانی است بلکه بیشتر به این معنی است که کشورها می‌خواهند بی طرف بماند یا با هر دو طرف قدرت‌های جهانی در راستای منافع ملی خاص خود تعامل کنند.

آینده بریکس و گسترش آن را چگونه می‌بینید؟

واضح است که قدرت نمادین بریکس با پیوستن اعضای جدید افزایش خواهد یافت. این گروه توانسته است از سو ظن گسترده کشورهای «جهان جنوب» مبنی بر اینکه سازمان‌های حاکمیت جهانی پس از جنگ جهانی دوم بیش از حد غربی هستند، استفاده کند، گهگاه توانسته است خود را به عنوان صدای جهان نوظهور و در حال توسعه معرفی کند. تا آنجا که توانسته با موفقیت به همگان یادآوری کند که ساختار نهادهای بین المللی، منعکس کننده تغییرات اقتصاد جهانی در ۳۰ سال گذشته نیست.

آرژانتین، مصر، اتیوپی، ایران، عربستان سعودی و امارات متحده عربی هم اکنون در این دسته اعضای جدید هستند. اما این سوال باقی می‌ماند: آنها بر اساس چه معیارهایی پذیرفته شده اند؟ چرا اندونزی، مکزیک، ترکیه و نیجریه به دلیل آنکه اقتصادهای بزرگ‌تری هستند، در این دسته نیستند؟ من فکر می‌کنم به زودی در مورد این سوالات و متقاضیان جدید بیشتر خواهیم دانست.

آیا برنامه ریزی ها برای ایجاد ارز جدید مؤثر خواهد بود؟ آیا سیاست آمریکا در استفاده از دلار و تحریم‌ها به عنوان سلاحی علیه رقبا و حتی متحدان خود، دیگر کشورها را مجبور نکرده است تا به دنبال ارزها و روش‌های جدیدی برای کاهش وابستگی به دلار آمریکا باشند؟

یکی از مسائل مهم تسلط دلار آمریکا است. وابستگی جهان تا این حد به دلار و به سیاست پولی آمریکا خوب نیست. اگر کشورهای عضو منطقه یورو موافقت می‌کردند که ابزارهای مالی خود را نقد کنند و به اندازه‌ای بزرگ باشند که برای بقیه جهان جذاب باشد معرفی یورو می‌توانست سلطه دلار را کاهش دهد.

به طور مشابه، اگر هر یک از کشورهای بریکس – به ویژه چین و هند – اصلاحات مالی قابل توجهی را برای دستیابی به این هدف انجام می‌دادند، تقریباً به طور قطع ارزهای آنها به طور گسترده‌ای مورد استفاده قرار می‌گرفت.

برتری دلار آمریکا و رهبری جهانی آمریکا از زمان بحران مالی جهان بین سالهای ۲۰۰۷-۲۰۰۸ به طور فزاینده ای مورد تردید قرار گرفته است. این واقعیت که این بحران از ایالات متحده سرچشمه گرفت، نگرانی‌هایی را در مورد اعتماد به رهبری واشنگتن و منطقی بودن حفظ موقعیت هژمونیک دلار در سیستم مالی جهانی ایجاد کرد. این بحران همچنین فرصتی را برای قدرت‌های در حال ظهور ایجاد کرد تا به دنبال جایگاه و نمایندگی بیشتر در حاکمیت جهانی باشند.

به نظر می‌رسد چین و روسیه قصد دارند از بریکس به عنوان نقطه کانونی تلاش‌های خود برای کاهش وابستگی خود – و اقتصاد جهانی – به پول ایالات متحده استفاده کنند که از زمان جنگ جهانی دوم بر صورتحساب‌ها و تسویه‌های فرامرزی مسلط بوده است. آنها در حال حاضر بیشتر تجارت خود را با ارزهای محلی، به ویژه یوان چین انجام می‌دهند. روسیه پیشنهاد ارز جدید بریکس، احتمالاً با پشتوانه طلا را داده است که به‌جای دلار، به‌عنوان وسیله مبادله بین‌المللی بین اعضا مورد استفاده قرار می‌گیرد.

برای روسیه و چین، دلارزدایی اهمیت تازه ای پیدا کرده است، زیرا آنها به طور فزاینده ای تحت تحریم‌های غرب قرار گرفته اند. ترس از اینکه چگونه دولت‌های غربی می‌توانند به اقتصاد آنها آسیب بزنند و استقلال و امنیت ملی آنها را محدود کنند، موضوع اصلی بحث در مسکو و پکن است. الان هم به عنوان عضو جدید در تهران. آفریقای جنوبی، برزیل و هند با اینکه روابط بهتری با غرب دارند، آنها نیز اتکای کمتر به دلار را برای رشد اقتصادی و پتانسیل تجاری خود مثبت می‌دانند.

با اینحال ما باید به آسانی بپذیریم که ثبات دلار و بازارهای عمیق دلاری امکان پیش بینی، سهولت استفاده و کاهش تراکنش‌های فرامرزی را فراهم می‌کند. درست است، ارز جدید BRICS ممکن است برخی از این چالش‌ها را برطرف کند، اما مطمئناً نه همه آنها. در جایی که کشورهای تحریم شده مانند روسیه و چین و همچنین اعضای جدیدی مانند ایران مشتاق هستند که ایالات متحده را از توانایی خود در اعمال تحریم‌های مالی پرهزینه بازدارند، سایرین تمایل کمتری برای تحمل هزینه چنین انتقالی خواهند داشت.

آیا بانک توسعه جدید کشورهای بریکس ( NDB) عملکرد بهتری خواهد داشت؟

NDB به عنوان فرصتی برای تمامی کشورهای «جهان جنوب» است که باید آن را جشن بگیرند. این بانک فرصتی برای آنها ایجاد می‌کند تا از شر صندوق بین المللی پول و بانک جهانی تحت سلطه آمریکا خارج شوند و قوانین تأمین مالی توسعه جهانی را بازنویسی کنند. با اینحال منتقدان می‌گویند که بانک BRICS اشتباهاتی را مرتکب می‌شود که موسساتی که قرار بود جایگزین شوند، مرتکب شدند.

منتقدان محصول کنونی بانک‌های توسعه چندجانبه مانند بانک جهانی، آنها را متهم کرده‌اند که از تأمین مالی پروژه‌های استخراجی و صادرات محور در سراسر جهان در حال توسعه برخوردار هستند که محیط زیست را ویران می‌کنند و در عین حال کار کمی برای ایجاد صنعت داخلی انجام می‌دهند. صندوق بین المللی پول به دلیل برنامه‌های تعدیل ساختاری خود در دهه ۱۹۸۰ مورد انتقاد قرار گرفته است که آزادسازی تجارت، خصوصی سازی و اقدامات ریاضتی را بر کشورهای کم درآمد در سراسر آفریقا به عنوان شرایط استقراض تحمیل کرد.

NDB و ترتیب ذخایر مشروط همراه آن – توافقی بین بانک‌های مرکزی کشورها برای حمایت متقابل در طول بحران‌های ارزی که از صندوق بین‌المللی پول الگوبرداری شده بود – ناشی از ناامیدی از سال‌ها شکست در اصلاح نهادهای تحت سلطه ایالات متحده بود. ایده پشت NDB ایجاد بانکی بود که برابری بیشتری در بین سهامدارانش داشته باشد، امیدوار بود که بتواند سریع‌تر تصمیم بگیرد و وام‌های بیشتری به ارزهای محلی بدهد.

این مؤسسات جایگزین صندوق بین المللی پول و بانک جهانی نیستند، بلکه فضای بیشتری را برای مانور کشورها فراهم می‌کنند. مؤسسات مالی جدید، هر آرزویی که داشته باشند، هنوز باید در جهانی که بر اساس تقاضاهای بازارهای سرمایه خصوصی و قضاوت مؤسسات رتبه بندی اعتباری شکل گرفته، زنده بمانند. واقعیت همین است.

بنابراین، به نظر من، بحث بر سر ایجاد نهاد دیگری نیست، بلکه مسئله تغییر پارادایم و تغییر چارچوبی است که از طریق آن ریسک اعتباری ارزیابی می‌شود. اما بعید است که این تغییر از یک رویکرد تجاری معمولی حاصل شود.

هر چند واضح است که واقعیت‌های مالی موجود را نمی‌توان در کوتاه مدت تغییر داد. علاوه بر این، مزایای بالقوه دلارزدایی هزینه‌ای نیز به همراه خواهد داشت. بریکس با هزینه‌های قابل توجهی برای جداسازی مواجه خواهد شد که فوری‌ترین آنها افزایش هزینه‌های معاملات برون مرزی، افزایش سرمایه گران‌تر در بازارهای جهانی مبتنی بر دلار و کاهش رقابت پذیری شرکت‌های خود در بازارهای خارجی به دلیل کمبود بودجه دلاری است. از این رو، باید روندی روان و بدون ایجاد اختلال اساسی در نظم موجود باشد.

پیوستن ایران به بریکس و اهمیت آن را چگونه ارزیابی می‌کنید و این عضویت چه مزایایی را برای ایران در پی خواهد داشت؟

موضع روسیه صریح است. این کشور درگیر رویارویی پرمخاطره با غرب، به ویژه آمریکا است. در سال‌های اخیر روابط ایران و روسیه از جمله در حوزه‌های نظامی عمیق‌تر شده است. چین نیز حمایت بی دریغ خود از دولت ایران را برگزیده است.

عضویت ایران در بریکس پس از پیوستن به سازمان همکاری شانگهای در واقع یک پیروزی دیپلماتیک برای تهران است. زمانی که عضویتش در بریکس در ژانویه ۲۰۲۴ آغاز شود، ایران می‌تواند از دو جهت سود ببرد. هم از دیدگاه سیاسی و هم از دیدگاه اقتصادی.

البته باید از خوش بینی زیاد هم پرهیز کرد زیرا برخی از اعضای بریکس که متحد نزدیک با ایالات متحده هستند ممکن است هر از گاهی به ما یادآوری کنند که تصمیمات بریکس نیاز به توافق یکپارچه دارد.

از منظر اقتصادی، ایران می‌تواند روابط تجاری خود را با کشورهای عضو بریکس گسترش دهد. اگر دولت ایران بتواند نفت را با حجم دلخواه خود بفروشد، این پتانسیل بسیار سودمند خواهد بود. از نظر عملی، ایالات متحده در اعمال تحریم‌ها علیه چندین کشور پس از وارد شدن به تجارت با ایران با چالش مهمی مواجه است، زیرا بریکس مجموعاً تقریباً نیمی از جمعیت جهان را تشکیل خواهد داد.

با این حال، یک چالش ایران فروش نفت به دلار است که از تحریم‌های ایالات متحده نشأت می‌گیرد. ایده دلارزدایی و ایجاد واحد پولی رایج شده است. ایران همچنان پتانسیل افزایش صادرات نفتی و غیرنفتی خود به اعضای بریکس را با استفاده از یوان چین، ارزهای محلی و ترتیبات مبادله‌ای دارد. این استراتژی می‌تواند بخش قابل توجهی از فشار ناشی از تحریم‌های ایالات متحده را کاهش دهد. نفوذ یوان چین ممکن است افزایش یابد، به ویژه با توجه به این که پنج کشوری که در بریکس خواهند بود -آرژانتین، برزیل، ایران، روسیه و عربستان سعودی- از قبل یوان را در پرداخت‌های خود گنجانده اند. با این وجود، اقتصاددانان بر این باورند که دلار آمریکا احتمالاً سلطه خود را در میان کشورهای بریکس حفظ خواهد کرد.

 

 

 

 

چه زمانی کودک برای دریافت گوشی تلفن همراه آماده است؟

یکی از مهم‌ترین عوامل در تعیین سن مناسب خرید تبلت و موبایل برای کودک، تربیت صحیح و مناسب از سوی والدین است.

 

مقطع راهنمایی زمانی است که تعداد بیش‌تری از نوجوانان دستگاه‌هایی مانند ساعت هوشمند و گوشی تلفن همراه هوشمند را از والدین شان دریافت می‌کنند.یا این حال، پرسش‌هایی در این‌باره که بهترین زمان برای ارائه گوشی تلفن همراه هوشمند به فرزند چه زمانی است وجود دارند که در ادامه به آن پاسخ خواهیم داد:

سن ایده‌آل برای داشتن اولین گوشی تلفن همراه هوشمند چه زمانی است؟
فرزندان شما می‌توانند از ۱۰ تا ۱۴ سالگی یا در مقطع راهنمایی گوشی تلفن همراه هوشمند یا دستگاه‌های مشابه دریافت کنند. برای آغاز بحث در مورد گوشی تلفن همراه هوشمند و یا ساعت هوشمند می‌توانید با یک دانش آموزان کلاس ششم (معمولا ۱۰ تا ۱۱ ساله) باب گفتگو را باز کنید. هم‌چنین، لزومی ندارد که با ارائه یک گوشی تلفن همراه هوشمند تمام عیار کار را آغاز کنید. شما می‌توانید با مدل‌هایی ساده‌تر آغاز کنید تا نوجوان مسئولیت داشتن دستگاه ارتباطی را درک کند. بر اساس گزارش مرکز تحقیقات پیو ۹۵ درصد از نوجوانان ۱۳ تا ۱۷ ساله گزارش داده‌اند که به گوشی تلفن همراه هوشمند دسترسی دارند.

در گذشته برخی کارشناسان پیشنهاد می‌کردند تا کلاس هشتم صبر کنید. با این وجود، اکنون با توجه به تجربه پشت سر گذاشته پاندمی کووید و شتاب فناوری در عرصه تدریس، و ارتباطات گروه‌های دوستانه ایده انتظار تا کلاس هشتم کم‌تر منطقی به نظر می‌رسد. وقتی نوبت به تصمیم گیری زمان مناسب برای یک نوجوان خاص می‌رسد عوامل متعددی باید در نظر گرفته شوند. برای مثال، باید دید نیاز‌های رفت و آمدی او چیست و آیا نشانه‌هایی از استقلال و بلوغ در او مشاهده شده است یا خیر.

 

چرا ممکن است فرزندتان به گوشی تلفن همراه هوشمند نیاز داشته باشد؟
از خود بپرسید آیا آنان فعالیت‌هایی را انجام می‌دهند که داشتن یک گوشی تلفن همراه هوشمند برای برقراری ارتباط را توجیه کند یا خیر. برای مثال، آیا آنان از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده می‌کنند، در مسافت‌های طولانی پیاده‌روی یا دوچرخه سواری می‌کنند، کار‌هایی مانند نگهداری از کودکان انجام می‌دهند یا اغلب در خانه تنها هستند؟ آیا آنان تازه شروع به برنامه‌ریزی مستقل با دوستان خود کرده‌اند؟ آیا می‌خواهید برای هماهنگی به منظور رفتن دنبال آنان در تماس باشید؟ اگر این شرایط برای فرزندتان صدق می‌کند می‌تواند دلیل خوبی برای ارائه گوشی تلفن همراه هوشمند به او باشد؟ آیا فرزندتان به دلایل اجتماعی گوشی تلفن همراه هوشمند می‌خواهد؟

نگرانی نوجوانتان در مورد کنار گذاشته شدن از مخافل اجتماعی در صورت در اختیار نداشتن فناوری‌های خاص را نادیده نگیرید. اجتماعی شدن به صورت آنلاین اتفاق می‌افتد خواه از طریق چت کردن حین انجام بازی‌های ویدئویی باشد و یا از طریق ارسال متن‌های گروهی با دوستان. این امر می‌تواند به اجتماعی شدن حضوری نیز کمک کند. اگر یک نفر در حال رشد مستقل است و برای گردش و ملاقات با دوستان خود برنامه‌ریزی می‌کند یک گوشی تلفن همراه هوشمند می‌تواند برایش مناسب باشد.

البته ارائه گوشی تلفن همراه به آن‌ها بدان معنا نیست که به تمام اپلیکیشن‌هایی که دوستان شان در آن حضور دارند به ویژه در رسانه‌های اجتماعی دسترسی خواهند داشت اکثر اپلیکیشن‌های محبوب برای افراد ۱۳ ساله و با سنین بالاتر طراحی شده اند. خوب است که برای شروع محدودیت‌ها و مرز‌هایی را برای نحوه برقراری ارتباط تعیین کنید. هم‌چنین، شما می‌توانید به آنان در مورد نحوه استفاده از اپلیکیشن‌ها و تعامل با دوستان‌شان راهنمایی ارائه دهید.

زمان مناسبی که کودک آمادگی دریافت گوشی تلفن همراه را دارد

به دنبال مشاهده نقاط عطف مستقل شدن در آن‌ها باشید و این که مسئولیت‌پذیری بیش‌تر در قبال زندگی‌شان را آغاز کرده‌اند. در این‌جا چند سوال وجود دارد که می‌توانید برای ارزیابی آمادگی آن‌ها از خود بپرسید:

آن‌ها چگونه از فناوری فعلی خود استفاده می‌کنند از جمله رعایت محدودیت‌های زمان نمایش برای بازی‌های ویدئویی یا تبلت؟
آیا آن‌ها در سایر بخش‌های زندگی‌شان قضاوت خوبی از خود نشان می‌دهند؟
آیا به آن‌ها تا آن اندازه اعتماد دارید که مطمئن باشید درباره مشکلات و اشتباهات‌شان با شما صحبت خواهند کرد؟
آیا آن‌ها با قوانین مربوط به نحوه و زمان استفاده از دستگاه موافقت خواهند کرد؟
آیا آن‌ها می‌توانند درگیری‌های جزئی را مدیریت کنند؟
آیا آن‌هامی‌توانند پاسخگوی اعمال خود باشند؟
آیا آن‌ها می‌توانند بدون رفتار تکانشی (رفتار بدون پشتوانه فکری و منطقی) از عهده این کار برآیند؟
آیا آن‌ها با مشکلاتی دست و پنجه نرم کرده‌اند که شما نگران آن هستید با گوشی هوشمند تشدید شود؟
پیش از خرید گوشی تلفن همراه هوشمند چه باید کرد؟

تصمیم گیری در مورد آمادگی کودک برای گوشی تلفن همراه هوشمند تنها اولین قدم است. پیش آن که دستگاهی برای آنان بخرید مطمئن شوید که هر دوی شما برای چیز‌های بعدی آماده هستید. این شامل بسیاری از کار‌های آماده سازی و آموزش مداوم است مانند:

توافق بر روی قوانین اساسی مانند زمان‌های بدون گوشی
تنظیم کنترل‌های والدین و انتخاب برنامه‌ها
صحبت کردن در مورد آن چه که ممکن است آنلاین ببیند
رعایت آداب معاشرت و ایمنی
ایجاد یک توافق نامه کتبی

 

 

 

 

دختری با ۱۸ ضربه چاقو پدر خود را کشت/۴ حوادث

۲ شهریور ماه حدود ساعت ۸ شب گزارشی مبنی بر یک فقره قتل در خیابان «تهرانپارس» به پلیس آگاهی اطلاع داده شد.

 

۲ شهریور ماه حدود ساعت ۸ شب گزارشی مبنی بر یک فقره قتل در خیابان «تهرانپارس» به پلیس آگاهی اطلاع داده شد. در بررسی‌های بیشتر مشخص شد همسر مقتول دقایقی قبل از ارتکاب جنایت خانه را ترک کرده است؛ بنابراین ماموران برای تحقیقات بیشتر سه عضو خانواده مقتول را به اداره آگاهی بردند. در این میان موضوعی که برای ماموران و بازپرس جنایی عجیب به نظر می‌رسید، این بود که دختر مقتول حین رفتن به اداره آگاهی هیچ ناراحتی نسبت به مرگ پدرش از خود نشان نمی‌داد و فقط نگران گربه‌هایش که در خانه تنها می‌ماندند، بود.

دختر مقتول در در ابتدای تحقیقات به بازپرس جنایی گفته بود: «آن روز به همراه برادر معلول و پدرم در خانه تنها بودیم که ناگهان یک مرد درشت هیکل و نقاب‌داری از پشت بام وارد حیاط و خانه ما شد. او در لحظات اولیه با تهدید قتل برادرم مدعی شد، ساکت شویم و فریاد نزنیم. مرد نقاب‌دار ابتدا چاقوی خود را از جیبش بیرون آورد و به سمت پدرم که جلوی تلویزیون خوابش برده بود، رفت و با خونسردی و خنده‌های عصبی، ضربات چاقو را بی‌امان به دست و پهلوی پدرم وارد کرد. پس از ارتکاب جنایت، او دستکش‌های خود را که خونی شده بود، عوض کرد و روی مبل نشست و گفت با پدرم به دلایل شخصی در توییتر مشاجره پیدا کرده و به همین دلیل تصمیم گرفته او را جلوی چشمان فرزندانش زجرکش کند. سپس قاتل از همان مسیری که آمده بود، فرار کرد.»

پس از اظهارات عجیب این دختر، ماموران همسر مقتول را مورد بازجویی قرار دادند. او هم در اعترافات خود عنوان کرد: «طبق روال روزانه، همسرم از سر کار بازگشت. من نیز برایش ناهار، چای و هندوانه آماده کردم. مشغول تمیز کردن آشپزخانه بودم که ناگهان دخترم از من درخواست کرد برای گربه‌هایش، گردن مرغ تهیه کنم. به همین خاطر از خانه بیرون رفتم. پس از اینکه به خانه بازگشتم، دخترم هراسان به سمت من آمد و مدعی شد مرد ناشناس و چهارشانه‌ای پدرش را به قتل رسانده و متواری شده است. من با همسرم گاهی اوقات به دلیل مشکلات مالی درگیری داشتم، اما انگیزه‌ای برای ارتکاب قتل او نداشتم.».

اما اعترافات ضد و نقیض دختر مقتول ادامه داشت تا اینکه روز پنجم شهریور ماه پسر معلول خانواده پرده از این جنایت برداشت و به ماموران گفت که خواهرش مرتکب قتل پدرشان شده است.

او را از بازداشت می‌آورند. ۲۲ سال دارد. چهره‌اش معصوم جلوه می‌کند. انگار نه انگار که مرتکب قتل پدرش شده است و از اینکه دست به این جنایت زده ناراحت به نظر نمی‌رسد. او در مورد روز حادثه و انگیزه‌اش به «اعتماد» می‌گوید: «چند هفته قبل از قتل به این فکر می‌کردم که پدرمان را بکشم. راننده بود و مسافرکشی می‌کرد. مرتب ما را آزار می‌داد. بعد از اینکه دیپلم گرفتم، نگذاشت دانشگاه شرکت کنم. حتی نمی‌گذاشت سرکار بروم. مادرم زن مظلومی است. پدرم مرتب به مادرم و من و برادرم فحاشی می‌کرد. برادرم ۲۰ سال دارد و معلول جسمی است. روی ویلچر می‌نشیند. پزشک برادرم می‌گفت اگر او کاردرمانی شود وضعیت جسمانی‌اش بهبود پیدا می‌کند. من هر روز آب شدن برادرم را جلوی چشمانم می‌دیدم. می‌دیدم که باید دوا و درمان شود، اما پدرم عین خیالش نبود. او فقط فکر خودش بود. پولدار نبودیم، ولی پدرم به ما همان مبلغی هم که داشت، نمی‌داد. مثلا میوه می‌خرید و می‌رفت پشت‌بام تنهایی می‌خورد. غذا تهیه می‌کرد و تنهایی روی پشت‌بام می‌خورد، بعد پایین می‌آمد. مرتب با ما دعوا می‌کرد. صدای دعوا‌های ما را کل همسایه‌ها می‌شنیدند. از این وضعیت خسته شده بودم. چند بار خواستم خودم را بکشم، اما به خاطر برادر و مادرم این کار را انجام ندادم. آن‌ها غیر از من کسی را نداشتند. این‌طوری تنهاتر از همیشه می‌شدند. به همین جهت تصمیم گرفتم عامل اصلی بدبختی‌های‌مان را بکشم. تا اینکه روز حادثه پدرم کمی زودتر به خانه آمد. مادرم مشغول کار خانه بود که از او خواستم به مغازه‌ای برود و برای گربه‌هایم غذا تهیه کند. مادرم که از خانه بیرون رفت دو چاقو از آشپزخانه برداشتم و دیگر نفهمیدم چه شد. پدرم جلوی تلویزیون خوابیده بود. به سمتش رفتم و چاقو را به چند ناحیه از بدن او فرو کردم. از آن لحظه هیچی یادم نمی‌آید. فکر می‌کنم سه، چهار ضربه با چاقو به بدن پدرم وارد کردم، اما ماموران به من می‌گویند که ۱۸ ضربه چاقو به بدن پدرت زدی!»

این دختر جوان توضیح می‌دهد که پس از قتل با خانواده پدری‌اش تماس گرفته و گفته فردی غریبه به خانه آن‌ها آمده و پدرشان را به قتل رسانده است.

بازپرس پرونده در ادامه توضیح می‌دهد: «این قتل در محله تهرانپارس اتفاق افتاده است. روز حادثه وقتی برای بررسی صحنه جرم به خانه آن‌ها رفتیم، دیدیم دختر و پسر مقتول در خانه تنها بودند و مادرشان هم برای خرید از خانه خارج شده بود. دختر و پسر مقتول گفتند که مردی وارد خانه آن‌ها شده و با چاقو آن‌ها را تهدید کرده و سپس سراغ پدرشان رفته و به او گفته دیدی بالاخره آمدم! سپس با چاقو به پدرشان حمله کرده و او را به قتل رسانده و متواری شده است! دختر مقتول دو تا از انگشتان دستش زخمی شده بود. وقتی از او پرسیدیم این زخم‌ها چیست؟ گفت وقتی خواسته از پدرش دفاع کند آن مرد او را با چاقو زده است! همه چیز عجیب به نظر می‌رسید! حتی موقع انتقال‌شان به آگاهی واکنش این دختر برای‌مان خیلی عجیب بود. فقط نگران گربه‌هایش بود که بی‌غذا نمانند و اصلا مرگ پدرشان برایش مهم نبود. او در اعترافات اولیه خود مرتب عنوان می‌کرد که پدرش در توییتر با فردی اختلاف داشته و به او فحاشی می‌کرده. می‌گفت او بوده که پدرش را به قتل رسانده، اما در نهایت با اظهارات پسر مقتول، دختر جوان هم به جرم خود اعتراف کرد.»

 

 

 

بررسی ابعاد خسارت‌های اقتصادی تغییر اقلیم؛

افزایش دما چگونه اقتصاد را آب می‌کند؟

افزایش دما چگونه اقتصاد را آب می‌کند؟

با اینکه شهریور ماه از نیمه گذشته، اما هوا هنوز گرم است و گرمتر هم می‌شود. افزایش دما نه تنها سلامت، بلکه جیبمان را هم نشانه گرفته است. قبض برق گران‌تر، اولین هزینه اقتصادی افزایش دماست اما گرم شدن کره زمین، خسارت‌های اقتصادی بسیار بزرگ‌تری به همراه دارد. کاهش رشد اقتصادی و تشدید نابرابری، تنها بخشی از این زیان‌ها هستند.

گرمای تابستان امسال، ساکنان کشورهای مختلف را شگفت‌زده کرد. این موضوع در کشورمان تعطیلات سراسری روزهای یازدهم و دوزادهم مرداد را به همراه داشت. در روز دوازدهم مرداد، شهرهای دهلران و امیدیه با ۵۲ درجه گرم‌ترین شهرهای ایران بودند.
همچنین برخی از شهرهای استان خوزستان مانند آغاجاری، آبادان، اهواز، شوش، بستان، ماهشهر و رامهرمز و نیز شهر مهران در استان ایلام، دمای ۵۰ درجه را تجربه کردند. در تعطیلی سراسری ایران به دلیل گرما، حداکثر دمای پایتخت به ۳۹ درجه سانتی‌گراد رسید.

میانگین جهانی دمای هوا در گرم‌ترین روز تابستان امسال یعنی ۶ جولای / ۱۵ تیر به ۱۷.۲۳ درجه سانتی‌گراد رسید. میانگین جهانی دمای هوا در چنین روزی در سال گذشته ۱۶.۷۳ درجه سانتیگراد بوده است. ۴۴ سال پیش یعنی در ۶ جولای ۱۹۷۹ / ۱۵ تیر ۱۳۵۸ میانگین جهانی دمای هوا ۱۶.۰۸ درجه سانتی‌گراد بوده است.

 

افزایش میانگین دمای هوا در چهار دهه گذشته
 نیمه تیر ماه ۱۴۰۲، رکورد گرم‌ترین روز جهان از سال ۱۹۷۹ / ۱۳۵۸ تاکنون شکسته شد.

 

دمای هوا در طول زمان با شدت و سرعت بیشتری رو به افزایش بوده است و مناطق بیشتری در جهان، با افزایش شدید دمای هوا مواجه بوده‌اند. در واقع، میانگین جهانی دمای هوا و همچنین تعداد روزهای بسیار گرم در دنیا به سرعت در حال افزایش هستند.

 

مقیاسه دمای هوا در نیمه تیر 1402 و 1358
 در ۴۴ سال گذشته، مناطق بیشتری در جهان، دمای بالاتری را تجربه کرده‌اند.

هزینه گرما برای اقتصاد

مجمع جهانی اقتصاد و نشریه فوربس پیش از این در بهار، در گزارشی با عنوان «آمادگی اقتصادها و جوامع برای گرمای شدید» درباره آثار اقتصادی افزایش شدید دمای هوا هشدار داده بودند. در این گزارش، ابتدا به دمای هوا در زمستان سال گذشته اشاره شده است که در آن برخی کشورها، گرم‌ترین دی ماه خود را تجربه کردند.
زمستان‌های کوتاه و با سرمای کمتر، به معنای پیست‌های اسکی خالی از برف و گلدهی پیش از موعد گیاهان و خسارات وارد شده به بخش کشاورزی است که از آب برف‌های ذوب‌شده، محروم می‌شوند.

میانگین جهانی دمای هوا در گرم‌ترین روز تابستان امسال یعنی ۶ جولای / ۱۵ تیر به ۱۷.۲۳ درجه سانتی‌گراد رسید، این درحالی است که ۴۴ سال پیش یعنی در ۶ جولای ۱۹۷۹ / ۱۵ تیر ۱۳۵۸ میانگین جهانی دمای هوا ۱۶.۰۸ درجه سانتی‌گراد بوده استاین گزارش در ادامه، عدد قابل توجهی درباره هزینه‌های افزایش جهانی دمای هوا ارائه می‌دهد. افزایش دمای هوا، موجب کاهش بهره‌وری می‌شود و این کاهش بهره‌وری، سالانه ۲.۱ هزار میلیارد دلار هزینه روی دست اقتصاد جهان می‌گذارد. این رقم کمی کمتر از تولید ناخالص داخلی کانادا و کمی بیشتر از تولید ناخالص داخلی ایتالیا در سال گذشته میلادی است.

سازمان بین‌المللی کار نیز در برآورد خود، کاهش بهره‌وری به علت افزایش دمای هوا را معادل از دست رفتن ۸۰ میلیون شغل تمام‌وقت در سراسر دنیا اعلام کرده است. این گزارش، تأثیر افزایش دمای هوا را بر ساعات کاری از دست ‌رفته بررسی کرده است که بر اساس آن، در پایان دهه میلادی جاری یعنی در سال ۲۰۳۰ / ۱۴۰۹ حدود ۲.۲ درصد از کل ساعات کاری در سطح جهان از دست می‌رود. این عدد، معادل از دست رفتن ۸۰ میلیون شغل تمام وقت است.

نکته قابل توجه درباره گرمای هوا این است که آثار اقتصادی آن برای همه کشورها به یک اندازه نیست. نتایج یک پژوهش نشان می‌دهد زیان اقتصادی افزایش دمایی که به دلیل عوامل انسانی ایجاد شده است، برای مناطق فقیر گرمسیری که اتفاقا در گرم شدن هوا کمتر مقصرند، بیشتر است.
زیان اقتصادی افزایش دما در کشورهای کم‌درآمد، حدود ۶.۷ درصد از تولید ناخالص داخلی سرانه آنهاست، اما این نسبت در کشورهای پردرآمد، ۱.۵ درصد است. یکی از نتایج این پژوهش، تشدید نابرابری، به دلیل تغییرات اقلیمی شدید است.

پژوهش‌های انجام شده درباره کشورمان نیز، نشان‌دهنده تأثیر منفی افزایش دما بر اقتصاد هستند. نتایج یک مطالعه نشان می‌دهد به ازای یک درجه سانتیگراد افزایش میانگین دما، انتظار می‌رود تولید ۶.۶-۵ درصد کاهش یابد. این مطالعه پیشنهاد می‌دهد برای کاهش این اثر منفی، تمرکز بر روی افزایش انباشت انواع سرمایه و به ویژه سرمایه فیزیکی صورت بگیرد.
همچنین استفاده از ظرفیت تجارت خارجی، دیگر توصیه این مطالعه برای کاهش آثار زیان‌بار گرمای هوا بر اقتصاد ایران است.

زیان اقتصادی افزایش دما در کشورهای کم‌درآمد، حدود ۶.۷ درصد از تولید ناخالص داخلی سرانه آنهاست، اما این نسبت در کشورهای پردرآمد، ۱.۵ درصد است.بر این اساس، تشدید نابرابری، به دلیل تغییرات اقلیمی شدید استچگونه در روزهای آخر تابستان ذوب نشویم؟

سازمان بهداشت جهانی آمار مرگ و میر ناشی از گرمای هوا در فاصله سال‌های ۱۹۹۸ / ۱۳۷۷ تا ۲۰۱۷ / ۱۳۹۶ بیش از ۱۶۰ هزار نفر اعلام کرده است، یعنی به طور میانگین هر سال بیش از ۸ هزار و ۴۰۰ نفر در اثر گرمای هوا جان خود را از دست داده‌اند.

درست است که پاییز نزدیک است اما سازمان هواشناسی اعلام کرده است تا روز چهارشنبه در بیشتر مناطق کشور شاهد روند افزایش دما خواهیم بود. گرمای بیش از حد هوا زمانی برای سلامتی خطرناک می‌شود که افراد آب کافی ننوشند و دچار کم‌آبی بشوند، برای مدت طولانی در هوای بسیار گرم قرار بگیرند و گرمازده بشوند.

افزایش شدید دما، برای سلامتی همه زیان دارد اما برخی افراد بیشتر در معرض خطر هستند. افراد کهنسال به خصوص افراد بالای ۷۵ سال و زنان، افرادی که دارای مشکلات جدی قبلی، ریوی، دیابت، بیماری‌های کلیه و شرایط خاص از نظر سلامت روان هستند بیشتر از دیگران در برابر افزایش شدید دمای هوا آسیب‌ می‌پذیرند.
همچنین افرادی که چندین دارو مصرف می‌کنند یا افرادی که حفظ آرامش و خونسردی برایشان دشوار است به عنوان مثال کودکان و خردسالان و نیز افرادی که به واسطه شغلشان در فضای آزاد فعالیت می‌کنند، دیگر گروه‌های آسیب‌پذیر در برابر گرمای شدید هستند.

با اینکه آخرین روزهای تعطیلات تابستانی، از آخرین فرصت‌های سفر خانوادگی به ‌ویژه برای خانواده‌هایی است که فرزندان در حال تحصیل دارند یا یکی از اعضای خانواده در مدارس، دانشگاه‌ها یا سایر مراکز آموزشی مشغول به کار هستند است اما برای مقابله با گرمازدگی آخر فصل، بهتر است تا حد امکان مراقب باشید.

سازمان بین‌المللی کار کاهش بهره‌وری به علت افزایش دمای هوا را معادل از دست رفتن ۸۰ میلیون شغل در دنیا اعلام کرده استاگر ناچار هستید که در روزهای گرم باقی مانده از تابستان، از خانه یا محل کارتان خارج شوید بهتر است طوری برنامه‌ریزی کنید که در بین ساعت ۱۱ صبح تا ۳ بعدازظهر بیرون نباشید و اگر هستید، در سایه بمانید.
استفاده از کرم ضد آفتاب، برای خانم‌ها، آقایان و کودکان، استفاده از کلاه و پوشیدن لباس‌هایی با جنس خنک از دیگر توصیه‌ها برای مراقبت در برابر گرمای شدید هواست. پرهیز از نوشیدن کافئین و نوشیدنی‌های گرم، دیگر توصیه برای به سلامت به پایان رساندن تابستان هستند.

 

 

بررسی جنایت ۴۰ ساله سوئد؛

نسل‌کشی بدون درد و خونریزی/۶

نسل‌کشی بدون درد و خونریزی

سوئد طی پروژه ای که ۴۲ سال طول کشید، حدود ۳۳ هزار نفر از مردم کشورش را عقیم کرد تا نسل های بعدی این کشور را افراد قوی تر تشکیل دهند.

پایگاه اینترنتی شبکه تلویزیونی «یورو نیوز» در گزارشی به اقدامی عجیب توسط دولت سوئد در یک دوره ۴۰ ساله می پردازد که طی آن حاکمان این کشور تلاش کرده اند با عقیم کردن افراد ضعیف جامعه مانع از ادامه نسل آنها بشوند و از این طریق نسل افراد قوی در این کشور جمعیت غالب سوئد را در آینده را تشکیل دهد.

در این گزارش آمده است که کشور سوئد بین سال‌های ۱۹۳۴ تا ۱۹۷۶ یک طرح اصلاح نژادی را بر پایه علم زیست‌شناسی نژادی تنظیم کرد. آن‌ها می‌خواستند از شر افراد ضعیف‌تر خلاص شوند. با این قانون حدود ۳۳ هزار نفر از مردم سوئد با توسل به زور عقیم شدند.

«جیل سوندست» که تاکنون در مورد تاریک‌ترین لحظات تاریخی خانواده‌اش با کسی صحبت نکرده بود در این‌باره گفت: «این رازی بود که کسی جرات صحبت کردن در مورد آن را نداشت. جامعه شرمنده‌ آن بود که مردم در سوئد مجبور به عقیم سازی می‌شدند.»

این فیلم‌ساز ۷۱ ساله زمانی که متوجه شد چهار عمویش به زور عقیم شده‌اند، در شوک فرو رفته بود و در این باره گفت: «آنها عقیم شدند زیرا فقیر بودند. جرم آنها فقر بود.»

قربانیان از میان جوانان که بیشتر آن‌ها زن بودند، انتخاب می‌شدند. آن‌ها به دلیل «ناتوانی ذهنی»، «سرکش بودن» یا «نژاد دورگه» مورد عقیم‌سازی قرار می‌گرفتند. مقامات سوئدی بر این باور بودند که در حال ایجاد جامعه‌ای هستند که مورد غبطه جهانیان خواهد بود.»

مادر این خانواده موفق شد به پایتخت سوئد فرار کند و از عقیم شدن جان سالم به در برد اما خواهرش «ماج‌بریت» چندان خوش شانس نبود.

مادر آنها زمانی که ماج‌بریت خیلی جوان بود درگذشت. به دلیل فقر این خانواده، خدمات حفاظت از کودکان شهرداری از او و خواهر و برادرهای کوچکترش تست هوش گرفتند. جیل در این‌باره میگوید که در آن زمان تست هوش برای آن‌ها خیلی مهم بود.

نسل‌کشی بدون درد و خونریزی

اما از آنجایی که ماج بریت و هیچ‌یک از خواهران و برادرانش به طور منظم به مدرسه نرفته بودند، نتوانستند به خوبی به سوالات پاسخ دهند. بنابراین ماج‌بریت امتیاز لازم را نگرفت و در دسته‌ی افراد با توانایی ذهنی ضعیف طبقه بندی شد. در نتیجه، او را به یک آسایشگاه روانی فرستادند. به ویژه آن‌که او را به دلیل اعتراضاتش متهم به ابتلا به بیماری روانی کردند.

همه افراد در هنگام ترک این مراکز می‌بایست عقیم می‌شدند. بنابراین در حین انتقال وی به یک موسسه‌ نگهداری دیگر، او را برای عمل جراحی فرستادند و حتی مخالفت های پدر او نیز کارساز نبود.

«مایا رانسیس» استاد تاریخ دانشگاه استکهلم که در یک آرشیو دولتی مشغول به کار بود، متوجه وجود آرشیو منطقه‌ای می‌شود که قفل بوده و برای عموم غیر قابل دسترس است. او متوجه می‌شود که در داخل آن، هزاران مدرک در مورد عقیم سازی وجود دارد.

اولین مورد مطالعه‌ی وی مربوط به دختری ۱۳ ساله بود که به تشخیص یک کشیش که معتقد بود این دختر در دوره‌های تایید دین مسیحیت به اندازه کافی تمرکز ندارد عقیم شده بود.

این مورخ می‌گوید: «وقتی نمونه‌های مختلفی را مطالعه کردم با خودم گفتم که من، همسایه من یا هر کس دیگری میتوانست جای آن‌ها باشد.»

او افزود: « شاید چون زیادی خوشحال بودم یا دوست داشتم ناخن هایم را لاک بزنم یا آرایش کنم، هرکدام می‌توانست دلیلی برای عقیم شدن باشد. اگر با جامعه سازگاری نداشتید، در خطر عقیم شدن بودید.»

نسل‌کشی بدون درد و خونریزی

طبق این قانون هر فردی میتوانست بدون رضایت و به دلایل اصلاح نژادی، اجتماعی یا پزشکی عقیم شود. این قانون پس از سال‌ها تحقیق توسط موسسه دولتی زیست شناسی نژادی اجرا شد. مؤسسه پیشگامی که در سال ۱۹۲۲ تأسیس شد و بعدها آلمان نازی با الهام از سوئدی‌ها آن را اجرا کرد. تأمین مالی این مؤسسه نیز از حمایت سیاسی گسترده‌ای برخوردار بود و همه احزاب، به جز کمونیست‌ها، از آن حمایت می کردند. رانسیس میگوید: « در آن زمان علم در جایگاه خدا بود.»

در آن زمان، برنامه عقیم سازی دولتی مخفی نبود و به صورت عمومی در این‌باره بحث می‌شد و به دلیل تبلیغات گسترده انتقادات کمی را نیز برمی‌انگیخت. در دهه ۱۹۹۰ و به دنبال یک تحقیق پارلمانی، دولت سوئد به قربانیان عقیم سازی اجباری پیشنهاد پرداخت غرامت داد و با این طرح حدود ۱۵ هزار یورو را برای هر قربانی مقرر کردند.

تعداد ۳ هزار پرونده غرامت صادر شد که می‌تواند بسیار کمتر از تعداد افراد مشکوک به عقیم شدن باشد.

بسیاری از افراد از دریافت غرامت خودداری کردند، چرا که آن را شرم‌آور می‌خواندند. دایی سوندست که به همراه خاله‌اش عقیم شده بود نیز هرگز درخواست غرامت نکردند. بر طبق گفته سوندست « او حتی از اینکه با دختران قرار بگذارد احساس شرم می‌کرد چرا که فکر می‌کرد آنها از عقیم‌سازی او خبر دارند.»

دو تن از آشنایان دایی‌اش که عقیم شده بودند نیز خودکشی کردند.

 

 

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*