یادداشت امروز/من و دو خبر از جنس آب و آتش!

امروز خراسان جنوبی – زنگویی zangoei@birjandtoday.ir
مانده ام میان دو حالت، گاه سر خوشم از شادی و دست و دل و زبان دارم به شکر و گاه زبانم، قلمم می خواهند ذوالفقاری کنند در این روزگار و گاه بر سر خشم می آیم از خبر دیگری که در فضای مجازی می پیچد و حقیقت را به بازی می گیرد. اجازه بدهید اول به آن موضوع تلخ بپردازم و بعد خبر شیرین تا حلاوت آن، تلخی بحث اول را بزداید؛ اما موضوعی که مرا به خشم آورد کلیپی است از یک فرد که انگار آقا زاده فلان مسئول سابق است. او می گوید در زمان جنگ اگر کسانی جان دادند، گروهی هم مال دادند و زمینه کار را فراهم آوردند. این گفتار البته در بدو امر مفهوم بدی ندارد بلکه خوب هم هست و قرآن هم جهاد به اموال و انفس را با هم آورده است اما ادامه صحبت های این فرد مغرور که آتش به دل می زند این است که می گوید” جان متاعی است که هر بی سر و پایی دارد” اما این بی سرو پا نمی داند که اگر مجاهدان با جان به جهاد بر نمی خاستند از مال کاری ساخته نبود و دشمن می آمد و امثال این افراد را به بردگی می برد و بر گرده هاشان ، بار حمل می کرد. خدا کند این فیلم هم تقطیع شده باشد و حرف او این نباشد که به شهیدان و رزمندگان نگاهی چنین داشته باشد چه گناه تقطیع و سوء استفاده کمتر از گناه کبیره نگاه با استخفاف به شهید و شهادت است. اما اگر خدای ناکرده این حرف واقعی و باور خود او باشد که باید جور دیگری جوابش را داد که در خور شأن خودش باشد. جوری که بفهمد توهین به جان های تابناک عقوبتی سخت دارد ولی فعلا به همین بسنده می کنیم اما این را به صراحت می گوئیم و همه هم بشنوند روی حرمت شهدا با برادرمان هم تعارف نداریم و اگر کسی جسارت کند، هر کس که می خواهد باشد و از هر جناح و گروهی هم که باشد با غیرت بسیجی وار و به ارث رسیده از شهدا، با او برخورد می کنیم، جوری که سر جایش بنشیند و بفهمد که در این دیار اگر آقایی و آقا زادگی است برای شهیدان و فرزندان شان است که استقلال و تمامیت ارضی ایران را حفظ کرده اند و وزارت و وکالت و مسئولیت جز خدمت به همه مردم، شأن دیگری ندارد و فرزندان شان هم باید خود را خادم زاده بدانند نه آقا زاده! ارباب، مردم اند و اگر کلمات رسمی را هم خوانده باشند باید بدانند که آنان مستخدم اند و مردم ارباب رجوع و حق ارباب را هم باید درست ادا کرد. بگذریم، اما خبری که جان افزا است این است که؛ فاطمه خانم ملکی، شیر دختر یک جانباز شیمیایی، بدون سهمیه، نفر اول کنکور انسانی ۹۷ شد. این بهترین خبری بود که در این بمباران خبرهای تلخ و یأس آور بر لب می نشست. دامنه این شادی هم به فاطمه و خانواده اش خلاصه نمی شد که حداقل جامعه ایثارگری را لبخند رضا بر لب نشاند تا بگوییم بی سهمیه هم فرزندان شاهد و ایثارگر می توانند چند سر و گردن از برخی مدعیان بالاتر باشند و چند گام جلوتر. وقتی پست حسین دهباشی را خواندم با خودم گفتم انگار خدا می خواسته است باز هم به ما آیت، نشان دهد. باز می خواسته برگ رو کند برای ما که خیلی زود به آخر دفتر امید می رسیم حال آنکه باید بیاموزیم هر نقطه ای نه به منزله پایان بلکه به مثابه نقطه، سر خط باید باشد برای ما. پایان هر دفتر هم باید به آغاز دفتر دیگر گره بخورد چه ما را حکایت های فراوانی هنوز باقی است پس باید فکر دفتر باشیم برای دوباره نوشتن و باز هم نوشتن. دهباشی در پست خود نوشته بود؛ “بدن دوست عزیزم(که خود برادر شهید) پر از ترکش است. تکه ای از جمجمه اش را حتی مصنوعی گذاشتند. بعدا فهمیدم شیمیایی هم شده. مدت ها پزشکان مخالف ازدواج و بعد فرزندآوری اش بودند، نمی دانی چقدر درد می کشید! امروز دخترش( بدون سهمیه) رتبه اول کنکور انسانی شد. آنقدر خوشحالم که انگار دنیا را به من داده اند. نوشتم که شما هم شاد شوید!” شاد هم شدیم فراوان از این خبر زیبا که در لابه لای خبرهای بد مثل اکسیر حیات ما را جانی دوباره می دهد و به اول دفتر باز می گرداند تا با هزار امید باز به فردای بهتری بیندیشیم که حق مسلم مردم ماست. فردایی که همه حرمت ایرانی بودن را با تکریم اهل بیت شهادت به جا آورند، ان شاءا…

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*