یادداشت / عباس…!

عاشوراوحسین بی عباس خلایی بزرگ دارد،اباالفضلی که تا سقوط ازاسبش بی  دودست ومشکی که به دهان دارد،هنوز به حسین اش برادر نگفته است،آقاوسروربجای کلمه برادر…ازاسب که فرومیافتد وباگرزآهنین دشمنی نادان فرق سرش چونان پدرش که درمحراب شکافت میشکافد،خون برچهره وچشم کلمه برادررا فریاد میزند،وحسین میگرید و میگوید باشهادتت کمرم شکست….
عباس آب راشرمگین میکند،فرات تاابد مشت آبی را که عباس بالبهای پوسته شده از فرط تشنگی به اوبرگرداندرا هرگزفراموش نمیکند،اباالفضل اسطوره وفا وجوانمردی ماندگارتاریخی شدکه تتوانست عباس دیگری را رونمایی کند…

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*