گزارش

تحریف بزرگ گریز یاران امام حسین (ع) در شب عاشورا

یاران من متوجه باشید، یک امشب بیش در این عالم به سر نمی‌بریم و ما فردا از دست این مردم به سلامت نخواهیم بود. من به شما اجازه می‌دهم که همه‌تان دسته‌جمعی از این سرزمین خارج شوید و من بیعت خود را از شما برداشتم و اینک شب و تاریک است. می‌توانید با کمال آسودگی خود را از چنگال دشمنان برهانید…

محمد صحتی سردرودی در کتاب «تحریف‌شناسی و تاریخ امام حسین» یکی از تحریفات تاریخ عاشورا را پراکندگی یاران امام (ع) در شب عاشورا می‌داند. وی در کتابش، ابتدا مساله را از کتاب‌های «معالی السبطین» و «جواهر الکلام فی سوانح الایام» بیان می‌کند.

به گزارش «تابناک»، «خیمه» در این باره آورده است، آن‌گونه که کتاب «معالی السبطین» نوشته، داستان از این قرار است که سکینه (س) دختر امام حسین (ع) گفته که شنیده است، پدرش در شب عاشورا به اصحاب می‌گوید: «ای قومِ من! شما برای این به اینجا آمدید که می‌دانستید من به سوی قومی می‌روم که با من با دل و زبان بیعت کرده‌اند؛ اما اینک کار دگرگون شده است. شیطان آنها را گمراه کرده و آنها خدا را فراموش کرده‌اند و اکنون جز کشتن من قصد و غرضی ندارند. من نمی‌خواهم کسی ناخواسته همراه من کشته شود. هرکس از شما که نمی‌خواهد با من همراه باشد، می‌تواند برگردد. هنوز وقت نگذشته و راه باز است و سیاهی شب همه‌‌جا گسترده است و شما می‌توانید برگردید…»

هنوز حرف پدر تمام نشده بود که اصحابش پراکنده شدند. ۱۰ نفر، ۱۰ نفر یا ۲۰ نفر، ۲۰ نفر شروع به رفتن کردند و از آنها جز ۷۱ نفر نماند. به پدرم نگاه کردم. دیدم که سرش را پایین انداخته است. گریه راه نفسم را گرفت و ترسیدم که پدرم صدای گریه مرا بشنود. هر طور بود، جلوی گریه‌ام را گرفتم و دستم را به سوی آسمان بلند کردم و گفتم، خدایا همان‌طور که آنها ما را واگذاشتند، تو نیز آنها را واگذار و دعایشان را مستجاب نکن و شفاعت جدم را روز قیامت نصیب آنان نگردان.» [صحتی سردرودی، ۱۳۸۶، ص ۱۶۸و ۱۶۹ [به نقل از معالی السبطین، ج۱، ص۲۰۸

صحتی در ادامه توضیح می‌دهد که یکی از نویسندگان برای معتبر نشان‌دادن سخن خود به «ناسخ‌التواریخ» به نقل از «مروج الذهب» متوسل شده و بیان کرده، لشکر حسین (ع) ۱۰۰۰ سوار و ۱۰۰ پیاده بوده و آنچه پس از شب عاشورا بر جای مانده، جز ۷۲ کس نبوده است.

وی پس از بیان این نقل قول اضافه می‌کند؛ هرچند «مروج ‌الذهب» کتاب معتبری است، چنین عبارتی در آن یافت نمی‌شود، بلکه فقط گزارشی از یاران امام (ع) در ابتدای حرکت به سوی کوفه می‌دهد که اعداد و ارقام آن نیز با این اعداد و ارقام هم‌خوانی ندارد؛ به عبارت دیگر یاران امام (ع) در این کتاب هنگام خروج از مکه ۵۰۰ سواره و حدود ۱۰۰ پیاده بیان شده است.

صحتی معتقد است که تحریف عبارت مسعودی، نویسنده «مروج الذهب» را ابتدا محمدتقی سپهر، نویسنده «ناسخ التواریخ» انجام داده و از آنجا به دیگر کتب راه یافته است. وی نه‌ فقط در بی‌اعتباری «ناسخ التواریخ» سخنانی را بیان می‌کند، بلکه معتقد است که کتاب‌های «نورالعین»، «اسرار الشهاده»، «مهیج الاحزان» و «مخزن البکاء» که ناقلان خبر پراکنده‌ شدن یاران امام (ع) در شب عاشورا به آنان استناد می‌کنند نیز به‌ کلی بی‌اعتبارند.

اما اصل ماجرا: طبری از زبان علی بن حسین (ع) نقل می‌کند که ایشان می‌گوید: «شنیدم پدرم با یاران خویش می‌گفت: «ستایش خدای تبارک و تعالی را می‌گویم؛ ستایش نیکو و او را بر گشایش و سختی حمد می‌کنم. خدایا حمد تو می‌کنم که ما را به پیامبری کرامت دادی و قرآن را به ما یاد دادی و به کار دین دانا کردی، گوش و چشم و دلمان بخشیدی و جزو مشرکانمان نکردی؛ اما بعد، یاران شایسته‌تر و بهتر از یارانم نمی‌شناسم و خاندانی از خاندان خودم نکوتر و خویش‌دوست‌تر. خدا همه‌تان را از جانب من پاداش نیک دهد. بدانید که می‌دانم فردا روزمان با این دشمنان چه خواهد شد. بدانید که من اجازه‌تان می‌دهم، با رضایت من همگی‌تان بروید که حقی بر شما ندارم. اینک شب به برتان گرفته، آن را وسیله‌ رفتن کنید.»» [جریر طبری،‌ ۱۳۸۵، ص ۳۰۱۴]

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

شیخ مفید نیز در الارشاد می‌نویسد: «الا و انی لا اظن یوماً لنا من هولاء، الا و انی قد اذنت لکم فانطلقوا جمیعاً فی حل لیس علیکم منی ذمام، هذا اللیل قد غشیکم فاتخذوه جملاً»؛ «یاران من متوجه باشید، یک امشب بیش در این عالم به سر نمی‌بریم و ما فردا از دست این مردم به سلامت نخواهیم بود. من به شما اجازه می‌دهم که همه‌تان دسته‌جمعی از این سرزمین خارج شوید و من بیعت خود را از شما برداشتم و اینک شب و تاریک است. می‌توانید با کمال آسودگی خود را از چنگال دشمنان برهانید.» [محمد بن محمد بن نعمان، ص ۴۴۲]

سید بن طاووس،‌ غلامحسین زرگری‌نژاد و رسول جعفریان نیز هر یک به نقل از طبری و دیگر تواریخ اسلامی همین عبارات را در کتاب خود آورده‌اند.

طبری همچنین در ادامه آن سخن می‌نویسد که حسین (ع) گفت: «اینک شب شما را برگرفته، آن ‌را وسیله رفتن کنید. هریک از شما دست یکی از خاندان مرا بگیرد و در روستاها و شهرهایتان پراکنده شوید تا خدا گشایش دهد که این قوم مرا می‌خواهند. وقتی به من دست یافتند، از تعقیب دیگران غافل می‌مانند.» گوید، برادرانش و پسرانش و برادرزادگانش و دو پسر عبدالله بن جعفر گفتند: «چرا چنین کنیم، برای آنکه پس از تو بمانیم؟ خدا هرگز چنین روزی را نیاورد.» گوید، نخست عباس این سخن گفت؛ سپس آنها این سخن و امثال آن را به زبان آوردند.» [جریر طبری، ۱۳۸۵، ص ۳۰۱۴]

طبری در ادامه می‌آورد که امام (ع) سخنان خود را تکرار و بر رفتن آنان اصرار کرد؛ اما این‌بار نیز یاران ایشان چون مسلم بن عوسجه، سعد بن عبدالله حنفی، زهیر بن قین و دیگران از سر وفاداری سخن گفتند.

مسلم بن عوسجه می‌گوید: «تو را رها کنیم و خدا بداند که در کار ادای حق تو نکوشیده‌ایم؟ نه؛ به خدا باید نیزه‌ام را در سینه‌هاشان بشکنم و با شمشیرم چندان که دسته آن به دستم باشد، ضربتشان بزنم. از تو جدا نمی‌شوم، اگر سلاح برای جنگشان نداشته باشم، به دفاع از تو چندان سنگشان می‌زنم که با تو بمیرم.» [همان، ۳۰۱۶]

سعد بن عبدالله حنفی گفت: «به خدا تو را رها نمی‌کنیم تا خدا بداند که در وجود تو حرمت غیاب پیمبر خدا را بداشته‌ایم. به خدا اگر بدانم کشته می‌شوم سپس زنده می‌شوم آنگاه زنده سوخته می‌شوم و خاکسترم بر باد می‌رود و هفتاد بار چنینم می‌کنند از تو جدا نشوم تا پیش رویت بمیرم پس چرا چنین نکنم که یک کشتن است و آنگاه کرامتی که هرگز پایان نمی‌پذیرد.» [همان، ص ۳۰۱۶]

زهیر بن قین نیز چنین اظهار داشت: «به خدا دوست دارم کشته شوم و زنده شوم و باز کشته شوم و به همین صورت هزار بار کشته شوم و خدا با کشته‌ شدنِ من، بلیه را از جان تو و جان این جوانانِ خاندان تو دور کند.» [همان، ص ۳۰۱۶]

اظهارات یاران امام (ع) برای سبقت در جانبازی و عرض وفاداری شاید کنایه‌ای هم به نقض عهدکنندگان کوفه باشد. بسیاری از این یاران، کوفی نبودند و برخی نیز که از اهالی عراق بودند، هرگز نامه‌ای برای امام (ع) ننوشتند؛ اما مسئولیت خویش را به‌درستی تشخیص دادند و در این کوران غربت، امام (ع) را تنها نگذاشتند.

این یاری‌کردن با یاری‌رساندن در پیروزی و هنگام تقسیم غنایم بسیار تفاوت دارد. یارانی بودند که از ابتدا تصور می‌کردند امام (ع) پیروز خواهد شد و نصیبی به آنان خواهد رسید؛ اما وقتی کار بالا گرفت و جز شهادت راهی نماند، آنان نیز نماندند. بسیاری یاوری‌ها و یاوران نیز چنین‌‌اند؛ فقط در صورت پیروزی یاورند و در سختی و شکست، جمع دوستان را رها می‌کنند؛ در مقابل، چنین رهبری، چنین یارانی نیز دارد.

رهبری که یاران را آزاد می‌گذارد تا انتخاب کنند، حتی مسئولیت شرعی را از دوش آنان بر می‌دارد که شائبه سوءاستفاده از مقام دینی‌اش وجود نداشته باشد، رهبری که در این هنگامه سختی اصرار دارد که همگان بروند و بیعت و وظیفه شرعی را نیز از دوش آنان برمی‌دارد تا با نهایت اختیار و آزادی تصمیم بگیرند، با دیگر رهبران عالم که معمولاً در این اوضاع، خود از مهلکه می‌گریزند و دفاع و اطاعت از خویش را بر فرمانبرداران واجب می‌دانند، تفاوت‌ دارد که به توفیق حق در پرده‌های عاشورایی بیشتر در این باب سخن خواهیم گفت.

مطابق منابع معتبر به نظر نمی‌رسد که یارانی که تا شب عاشورا با امام (ع) بودند، در آن شب ایشان را ترک گفته باشند و به همین دلیل حتی قبل از آنکه مشخص شود که می‌مانند یا می‌روند، امام (ع) از وفاداری آنان می‌گوید و آنان را بهترین و وفادارترین یاران می‌خواند؛ بنابراین فرار یاران امام (ع) در شب عاشورا افسانه‌ای بیش نیست تا شاید گریه‌ای از گونه‌ای سرازیر سازد.

شعری زیبا برای حضرت علی اکبر

شعرهای زیبا ادبیات یک جامعه را تشکیل می دهند. خواندن شعر به خودی خود و به طور نامحسوس، باعث پرورش و لطافت روح انسان می شود و ذوق را بارور می سازد.

مدرسه آنلاین می کوشد به قدر وسعش شعرهای خوب را با شما به اشتراک بگذارد. شعری زیبا از سیدحمیدرضا برقعی در وصف به میدان رفتن و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام به شما تقدیم می کنیم.

…ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان

مثل تیری که رها می شود از دست کمان

خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود

بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود

مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود

مست می آمد و رخساره برافروخته بود

روح او از همه دل کنده، به او دل بسته

بر تنش دست یدالله حمایل بسته

بی خود از خود، به خدا با دل و جان می آمد

زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد

یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را

آمده باز هم از جا بکند خیبر را

آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را

معنی جمله در پوست نگنجیدن را

بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید

زیرپایش همه کون و مکان می چرخید

بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد

رفت از میسره از میمنه بیرون آمد

آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه

گفت: لاحول ولاقوه الابالله

مست از کام پدر، زادۀ لیلا، مجنون

به تماشای جنونش همه دنیا مجنون

آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است

بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است

رفتی از خویش، که از خویش به وحدت برسی

پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی

نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد

به تماشای نبرد تو خداوند آمد

با همان حکم که قرآن خدا جان من است

آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است

ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست

دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست

آه آیینه در آیینه عجب تصویری

داری از دست خودت جام بلا می گیری

زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای

به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای

پدرت آمده در سینه تلاطم دارد

از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد

غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا

آه، لب واکن و انگور بخواه از بابا

گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید

با فغان پسرم وا پسرم می آید

باز هم عطر گل یاس به گیسو داری

ولی اینبار چرا دست به پهلو داری؟!

کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است

یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!

مثل آیینۀ در خاک مکدر شده ای

چشم من تار شده؟ یا تو مکرر شده ای؟!

من تو را در همه کرب و بلا می بینم

هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم

ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی

کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی

مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم

باید انگار تو را بین عبا بگذارم

باید انگار تو را بین عبایم ببرم

تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم…

 

 

 

جانشین رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی:

کیفیت خودرو هیچ تفاوتی با گذشته نکرده است/ رانت و مافیا همچنان با قوت کار خود را پیش می برد

جانشین رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی فراجا گفت: وزارت صنعت اعلام کرده در حال افزایش کیفیت خودرو است، اما این ها داستان و ادعایی بیش نیست.

 

سردار تیمور حسینی اظهار کرد:کیفیت خودرو‌های تولید داخل هیچ تفاوتی با گذشته نکرده است و از نظر پلیس کماکان مشکل کیفیت وجود دارد.

وی افزود: موضع ما همان است که در قبل اعلام کردیم و خودروی تولید داخل همچنان مشکلات ایمنی دارد و نیاز به ارتقاء دارد و هیچ اتفاق خاصی در این حوزه رخ نداده و اگر وزارت صنعت ادعا کرده است در حال افزایش کیفیت است این‌ها داستان و ادعایی بیش نیست و هیچ اتفاقی نیفتاده و رانت و مافیا همچنان با قوت کار خود را پیش می‌برد و به کسی پاسخ‌گو نیست و همچنان شاهد مشکلات کیسه هوا در خودرو‌ها هستیم.

وی در خصوص از سرگیری شماره گذاری دو خودرو سمند و تیبا که به دلیل مسائل ایمنی متوقف شده بود گفت: پلیس نباید پاسخ این را بدهد بلکه باید سازمان استاندار اعلام کند چه اتفاقی افتاده است که خودرو‌هایی که پیشتر اعلام کردند فاقد استاندار است حالا استاندار گرفت.

تداوم این وضعیت در حالی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی (یکشنبه ۱۰ بهمن ماه ۱۴۰۰) در دیدار جمعی از تولیدکنندگان و فعالان صنعتی گفتند: “ما در برخی از محصولات داخلی متأسّفانه شاهد این هستیم که به کیفیّت توجّه نمی‌شود؛ این خیلی بد است. این همه حمایت در این سال‌ها از صنعت خودرو در کشور شده، امّا کیفیّت خودرو خوب نیست، مردم ناراضی‌اند، درست هم می‌گویند، حق با مردم است.

در ادامه وزیر صنعت معدن تجارت نیز در گفت‌وگو با خبرگزاری صدا سیما تاکید کرد: گام‌هایی برای ارتقای کیفیت خودرو‌ها برداشته شده، اما ممکن است هنوز برای مردم واضح نباشد و با اقداماتی که امسال صورت گرفته به تدریج ارتقای کیفیت خودرو‌ها برای مردم آشکار می‌شود.

 

 

 

 

وایتی از عزای محرم در ایران؛

تاریخ؛ سوگوار سالار شهیدان

مهدی احمدی
تاریخ؛ سوگوار سالار شهیدان

 سوگواری برای سالار شهیدان سابقه‌ای به بلندای تاریخ شیعه دارد؛ مراسمی که از دوره‌ آل‌بویه به صورت عمومی انجام می‌شود، در دوره صفویه رسمیت یافت و در سال‌های بعد بر شکوه آن افزوده شد.

جعفر شهری در کتاب طهران قدیم در خصوص شروع عزاداری برای شهدای کربلا می‌نویسد که از ازمنه دور یعنی از رسیدن طایفه بنی‌اسد به دشت کربلا و شناختن اجساد شهدا و به خاک سپردن ایشان و مویه کردن بر مزارشان که روز سوم و به روایتی پنجم شهادت بوده، مردم شیعه مذهب پنهانی و در زمان دیلمیان و دودمان صفویه به طور آشکار همه ساله در دهه محرم، در بیستم صفر که اربعین امام حسین(ع) نامیده می‌شود مجالس تذکاری در عزای آن بزرگوار برپا می‌داشتند. [۱] پس آنگونه که فیودور وویچ کورف روسی در سفرنامه خود می‌نویسد: «محرم نزد ایرانیان ماه ماتم و اندوه است، در این ماه ایرانیان به دلیل شهادت امام حسین(ع) فرزند علی(ع) عزاداری می‌کنند».

فیودور وویچ کورف: محرم نزد ایرانیان ماه ماتم و اندوه است

آل‌بویه؛ عزاداری آشکار و رسمی در محرم

در دوره آل‌بویه تا روی کار آمدن طغرل سلجوقی، سوگواری سالار شهیدان بر اثر سیاست‌های معزالدوله در بغداد و بیشتر نقاط ایران به صورت آشکار و رسمی برگزار می‌شد. در این عهد این مراسم آیینی به صورت سوگواری دسته جمعی در محل‌های معین، دسته‌گردانی و سینه‌زنی اجرا می‌شد. یکی از اهداف مهم آل‌بویه در این سیاست مذهبی ابراز مخالفت علنی با حکومت خلفای عباسی بود. این آیین با سقوط آل‌بویه به مدت چند قرن پنهانی انجام می‌شد تا اینکه با روی کار آمدن صفویه این مراسم بار دیگر و با شکوفایی بیشتر برپا شد. [۲]

صفویه؛ زمینه‌ساز گذار از سنت‌های کهن عزاداری محرم به سنت‌هایی نو

در دوره صفویه با رسمیت یافتن مذهب تشیع اثنی‌عشری، شدت گرفتن تمایلات ملی ایرانیان در برابر عثمانی و بالا رفتن نقش جهانی ایران‌زمین زمینه‌ساز گذار از سنت‌های کهن عزاداری محرم به سنت‌هایی نو در عصر صفوی شد. [۳] پیترو دلاواله جهانگرد ایتالیایی که در دوره شاه عباس اول صفوی به ایران می‌آید در وصف مراسم عزاداری عاشورا سال ۱۰۲۷ ه. ق می‌نویسد: «دورا دور آنها را با مخمل سیاه پوشانده بودند و روی هر تابوت یک عمامه سبز و یک شمشیر گذاشته و سلاح‌هایی از اطراف آن آویخته بودند. این اشیا را روی طبق‌هایی چند بر سر عده‌ای گذاشته بودند و به آهنگ سنج و کرنا جست و خیز می‌کردند و دور خود چرخ می‌زدند».

میکله مامبره دیپلمات ونیزی در سفرنامه خود در مورد مراسم عزاداری محرم در زمان سلطنت شاه طهماسب صفوی می‌نویسد که «در ماه مه آنها مصائب فرزند علی (ع) که امام حسین (ع) نامیده می‌شود، را اجرا می‌کنند … آنها برای شهادت وی این مصائب را به مدت ده روز انجام می‌دهند و به آن سبب همگی سیاه می‌پوشند، با پارچه‌هایی مشکی سر خود را می‌بندند و لباس‌های مشکی به تن می‌کنند. در این ده روز شاه از خانه خود خارج نمی‌شود. از عصر تا ساعت یک شب گروه‌های مردمی شهر را طی می‌کنند و در مساجد به فارسی مصائب آنکه امام حسین (ع) می‌نامند را فریاد می‌زنند. آنان نام این واقعه را عاشورا نهاده‌اند».

تاریخ؛ سوگوار سالار شهیدان

قاجارها و نهادینه شدن عزاداری حسین (ع)

با روی کار آمدن دودمان قاجاریه، عزاداری برای امام حسین(ع) نهادینه شد و به صورت امری عمومی و مردمی درآمد، به گونه‌ای که نوشته‌اند در دوران قاجاریه در تهران و شهرهای بزرگ در تمام ماه‌های محرم و صفر در اغلب محله‌ها مردم با برپا کردن چادر و گستردن فرش و نصب علم و کتل، عزاداری می‌کردند و هر کس و هر صنف و دسته طبق نذر خود به طور نسبی به این کار دست می‌زدند و آن را نوعی فریضه مذهبی می‌دانستند. [۴]

در دوره قاجاریه بزرگان حکومت نیز خود به برگزاری مجالس عزا اقدام می‌کردند، چنان که اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات (چاپ و نشر) ناصرالدین شاه با تصریح و تاکید بر برگزاری مجالس عزاداری در منزل خود می‌گوید: «تنها چیزی که از برای خود اسباب نجات دنیا و آخرت می دانم خدمت به خامس آل‌عبا سیدالشهداء(ع) می‌باشد».[۵]

جان ویشارد سفیر فرانسه نیز معتقد است که شخص شاه به طور کلی سیاه می پوشید و به سخنان واعظ گوش فرا می داد. ساموئل گرین ویلر بنجامین نخستین دیپلمات رسمی آمریکا در دوره ناصرالدین شاه با مشاهده مراسم عزاداری محرم در ایران و شنیدن شرح واقعه امام حسین (ع) در خاطراتش می‌نویسد که «اگر شخص شجاعی در این دنیا بوده، مسلماً آن شخص حسین، پسر علی (ع) بوده است».

تاریخ؛ سوگوار سالار شهیدان

ساموئل بنجامین: اگر شخص شجاعی در این دنیا بوده، مسلماً آن شخص حسین، پسر علی بوده است

همچنین در این دوره از بعضی رویدادهای تاریخی و مذهبی، از جمله واقعه کربلا، نمایش می‌ساختند و در گذر یا میدان‌ها، به تماشا می‌گذاشتند. به عبارت دیگر، از دوره قاجاریه، نمایش به عنوان یکی از اقسام عزاداری بر دیگر عزاداری‌ها افزوده شد. در این دوره، حکومت و دربار و به دنبال آن، اعیان و اشراف نه تنها از تعزیه‌خوانی‌های عمومی تشویق و حمایت می‌کردند، بلکه خود نیز به برگزاری این مراسم می‌پرداختند و تکایا و محل‌های معین و حتی خانه‌های شخصی خود را به این کار اختصاص می‌دادند.

انیس الدوله، ملکه ایران در دوره ناصری، زنان سفرای کشورهای خارجی یا فرستادگان زن از کشورهای اروپایی را به مراسم تکیه می‌آورد و شخصاً داستان تعزیه را برایشان شرح می‌داد و حتی برای آن که شدت وابستگی خود را به مذهب تشیع نشان دهد در حضور آنها برای مصایب امام حسین(ع) گریه و ناله سر می‌داد.

به هر ترتیب عزاداری برای امام حسین(ع) در طول تاریخ و به شیوه‌های مختلف برگزاری می‌شده است و در عصر قاجار که در واقع ادامه روند عصر صفویه بوده، وارد مرحله جدیدی می‌شود که از لحاظ شکلی و محتوایی دگرگون می‌شود و در میان مردم نمود بیشتری پیدا می‌کند و زنان نیز حضور گسترده‌ای در این مراسم دارند.

این در حالی است که در دوره پهلوی اول محدودیت‌های فراوانی پیش روی عزاداری به شکل عمومی ایجاد شد که بعد از سرنگونی رضاشاه این محدودیت‌ها به شکل ملموسی کاهش یافت. در ادامه، ریشه‌های شکل‌گیری نهضت اسلامی که به انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ منتهی شد، بر بستر هیات‌های عزاداری رشد یافت.

 

 

 

 

تعزیه همچنان مغفول است/تنها دو واحد دانشگاهی درمقابل عظمت تعزیه!؟

تعزیه جزء معدود گونه‌های شناخته شده نمایشی جهان است که سیر پلکانی سِنی دارد و این مساله کمتر در دیگر گونه‌های نمایشی مشاهده شده است اما در تعزیه تا کسی طفل خوانی نکند به جوان خوانی نمی‌رسد، تا کسی جوان خوانی نکند به عاقله خوانی نمی‌رسد، تا کسی عاقله خوانی نکند امام خوان نمی‌شود و تا کسی امام خوان نباشد تعزیه گردان و مرشد نمی‌شود.

تعزیه همچنان مغفول است/تنها دو واحد دانشگاهی درمقابل عظمت تعزیه!؟

به گزارش فارس تعزیه به معنای متعارف، نمایشی است که در آن واقعهٔ کربلا به دست افرادی که هر یک نقشی از شخصیت‌های اصلی را بر دوش دارند، نشان داده می‌شود. این نمایش نوعی نمایش مذهبی و سنتی ایرانی-اسلامی و بیشتر دربارهٔ شهادت امام حسین(ع) و مصائب اهل بیت است. هنر تعزیه جدای از کارکرد اصلی‌اش که گونه‌ای از یادآوری و عزاداری اسلامی است، از یک‌سو به بالندگی تئاتر در ایران کمک کرده و از سویی حافظ موسیقی کلاسیک ایرانی بوده است.

بعد از ورود اسلام به ایران و تحکیم تشیع در دوره صفویه مبانی و اصول تشیع نیز گسترش یافت. از آنجا که حادثه جان گداز کربلا و شهادت امام حسین(ع) برای جهان تشیع در همه ادوار داغی تازه بوده است، شیعیان همیشه سعی در زنده نگه داشتن این مصیبت بزرگ داشتند. یکی از این تلاش‌ها برای نشان دادن فاجعه عظیم کربلا نمایش مذهبی به نام تعزیه است. از دوران صفویه و بعد از آن همواره در ایام محرم تعزیه اجرا می‌شد. ولی با گذشت زمان تغییراتی در نسخ خطی ایجاد شد و گاهی تعزیه رنگ تشریفاتی به خود گرفت . اما همیشه این یادآوری حادثه کربلا کم یا زیاد، ساده یا با تکلف بوده و هست و ادامه دارد.

*چرا تعزیه هیچگاه بین ایرانی‌ها از رونق نمی‌افتد؟
تعزیه در طول دوره‌های مختلف و اعصار تغییراتی به خود دیده با این وجود کماکان جزء نافذترین و تماشایی‌ترین هنرهای ایرانی ـ اسلامی محسوب می‌شود. هر ساله مردم کشورمان به تماشای مراسم شبیه‌خوانی و تعزیه می‌نشینند. «تعزیه» از منظر مخاطب فراز و فرودهایی داشته است و بالاخره پس از آخرین فرود این هنر اصیل، در حال حاضر خوشبختانه دوران بازگشت و سیر صعودی را طی می‌کند و جایگاه ویژه‌ای نزد مردم پیدا کرده است.

مسولین و نهادها می‌بایست بیش از این به حفظ، اشاعه و توسعه همه‌جانبه تعزیه، این هنر ایرانی اسلامی همت بگمارند. برای نمونه، تلاشی برای ثبت و حفظ نُسَخ قدیمی تعزیه آن صورت نگرفته و پژوهشگران و محققانی که علاقه‌مند به فعالیت در این حوزه هستند، مورد حمایت قرار نمی‌گیرند

این هنر والا جدای از ارزش معنوی و آیینی، از چندین جنبه دارای ارزش و اعتبار است ازجمله خدمتی که شبیه‌خوانی و تعزیه به موسیقی کلاسیک ایرانی یا به اصطلاح «ردیف دستگاهی» کرده است و امروزه ردیف‌های موسیقی ایرانی که به نسل ما رسیده مدیون همین تعزیه بوده است. و اما متاسفانه همین هنر ارزشمند که همواره از حمایت مردمی برخوردار بوده، اما از سوی نهادهای ذیربط آنچنان که باید مورد حمایت قرار نمی‌گیرد. به این معنی که سازمانها بجز در برگزاری این آیین کهن، هیچ گونه شرایطی برای آکادمیک کردن و حفظ و اشاعه و تدریس و حتی شناساندن آن به غیر ایرانی‌ها مهیا نکرده‌اند.

هر ساله به یاد واقعه کربلا در اکثریت شهرها و روستاهای ایران در کنار آیین‌های مختلف عزاداری، مراسم تعزیه نیز برگزار می‌شود. با وجودیکه تعزیه در طول زمان دستخوش تغییراتی شده اما هنوز از جذاب‌ترین و اصیل‌ترین قالب‌های مراسم سوگواری در کشورمان محسوب می‌شود و مردم به تماشای مراسم شبیه‌خوانی و تعزیه می‌نشینند.

*تعزیه از معدود مواردی که منحصرا به نام ایران در یونسکو ثبت شده است
تعزیه ایران، در سال ۱۳۸۸ در سازمان یونسکو به ثبت جهانی رسید. مزیت این ثبت جهانی این است که برخلاف مراسمی چون نوروز، که به نام ایران و چند کشور دیگر به ثبت رسیده، اما «تعزیه» با وجود تلاش‌های جدی کشور ترکیه برای ثبت این مراسم کاملا ایرانی به نام خود، به صورت اختصاصی و تنها به نام کشورمان ایران ثبت یونسکو شد که این مهم در نوع خود دارای اهمیت است و مسولین و نهادها می‌بایست بیش از این به حفظ، اشاعه و توسعه همه‌جانبه تعزیه، این هنر ایرانی اسلامی همت بگمارند. برای نمونه، تلاشی برای ثبت و حفظ نُسَخ قدیمی تعزیه آن صورت نگرفته و پژوهشگران و محققانی که علاقه‌مند به فعالیت در این حوزه هستند، مورد حمایت قرار نمی‌گیرند. به معنای دقیق‌تر، اندیشکده یا موسسه‌ای برای ثبت و نگهداری پژوهش‌ها و نُسَخ تعزیه وجود ندارد. در دانشگاه‌ها نیز متاسفانه تنها ۲ واحد «آشنایی با تعزیه» در رشته نمایش به دانشجویان تدریس می‌شود که برای شناخت دانشجویان تئاتری از ویژگی‌ها، کارکرد و اهمیت و جایگاه تعزیه بسیار اندک است.

*موسیقی کلاسیک ایرانی حیاتش را مدیون تعزیه است
همانطور که تعزیه در طول دوره‌هایی که موسیقی به بست‌نشینی روی آورد و موقعیت بروز و ظهور نیافت و می‌رفت تا تمام گوشه‌ها و ردیف‌های موسیقی ایرانی از تاریخ منقطع و برای همیشه به دست فراموشی سپرده شود، توانست آن را نجات دهد، این مساله در مورد نمایش هم در دوره‌هایی صدق می‌کند.

آنتروپولوژی(مردم شناسی) به خودی خود ایرادی ندارد لیکن تنها به پوسته قضیه نگاه می‌کند اما درونش را نمی‌کاود. در بیشتر اطلاعاتی که راجع به تعزیه موجود است درباره مسائل بیرونی تعزیه صحبت می‌شود در حالی که تعزیه لایه‌های متعددی دارد

تحقیقات نشان داده که در دوره‌هایی، تئاتر از دل آیین بیرون آمده، شکل‌گیری دیالوگ نویسی در تعزیه صورت گرفته ولی عدم حمایت از این هنر در دوران قاجار و بعد از مرگ ناصرالدین شاه باعث تضعیف آن شده است.

*خاستگاه اولیه تعزیه کجاست
نسخه تعزیه با چند عنوان «نسخه»، «بیاض»، «طومار»، «دستک» و واژه‌های مختلف دیگری شناخته می‌شود. نسخه نویس در نگارش متن از بخشی از اشعار دیگران مخصوصا مرثیه سود می‌برد. خاصیت بزرگی که مرثیه دارد این است که خیلی موجز است و خیلی هم زود سر اصل مطلب می‌رود. نسخه نویس باید هم موسیقی و درام را به خوبی بشناسد و هم با ادبیات آشنا باشد. ازاینرو الان کمتر افرادی با این ویژگی‌ها وجود دارند که بتوانند نسخه‌های جدید و به‌روزتری برای تعزیه بنویسند.

برخی معتقدند خور و جندق و بیابانک، خاستگاه اولیه تعزیه بوده است.

تعزیه البته تنها مختص به ایران نیست و در کشورهای همسایه بخصوص در مناطق حیدرآباد و دکن هم در سطح گسترده‌ای وجود دارد. در آنجا ۱۱ هزار تکیه وجود دارد. هنوز شیعیان جنوب هند در دکن به تعزیه اهمیت فراوانی می‌دهند.

*کمبود نسخه‌نویسی از معضلات امروزه تعزیه
تعزیه جزء معدود گونه‌های شناخته شده نمایشی جهان است که سیر پلکانی سِنی دارد و این مساله کمتر در دیگر گونه‌های نمایشی مشاهده شده است اما در تعزیه تا کسی طفل خوانی نکند به جوان خوانی نمی‌رسد، تا کسی جوان خوانی نکند به عاقله خوانی نمی‌رسد، تا کسی عاقله خوانی نکند امام خوان نمی‌شود و تا کسی امام خوان نباشد تعزیه گردان و مرشد نمی‌شود.

متاسفانه وقتی که شرایط برای پرورش شبیه‌خوان فراهم نیست نسخه‌نویسی هم به محاق می‌رود.

حوزه روایت تعزیه آنقدر وسیع است و تمام رویدادها را به روایت‌های مختلف و متعدد به اجرا درآورده که تاریخ صدر اسلام را می‌توان در آینه تعزیه رصد کرد.

*سیر نزولی و ممنوعیت تعزیه در دوره پهلوی اول
با روی کار آمدن رضا خان اجرای تعزیه و مراسم سوگواری مشابه آن ممنوع شد و از سال ۱۳۱۲ هجری شمسی در اثر جلوگیری از تعزیه خوانی، دست اندر کاران این نمایش، شهرها را رها کرده و روانه‌ روستاها و نقاط دور افتاده‌ کشور شدند، به کارهایی مانند دست بردن در نسخه‌های اصیل، دگرگون کردن متن تعزیه‌ها و ایجاد تحریف در برخی صحنه‌ها به منظور تأمین اهداف خوانین و حکمرانان محلی پرداختند. از آن به بعد همواره این مردم بودند که با دل و جان تعزیه را حفظ کردند دوستدار برگزاری یک عزاداری تمام و کمال و روایت رویداد صحرای کربلا بودند. با این وجود امروزه تعزیه همچنان جایگاه مشخصی ندارد و با وقفه در توسعه این فعالیت از سوی نهادهای فرهنگی مواجه هستیم.

وقتی یونسکو می‌گوید من برای پژوهش درباره تعزیه هزینه می‌کنم ما می‌توانیم بخشی از هزینه‌ای را که چندین بار در سال در شهرستان‌های مختلف چه در سطح ملی و چه در سطح شهرستان‌ها صرف برگزاری سوگواره‌ها می‌کنیم در زمینه پژوهش تعزیه متمرکز کنیم

نگاه صِرف آنتروپولوژی (مردم شناسی) آفت تعذیه
تعزیه تلفیقی از درام و موسیقی است و زمانی که از طرف نهادهای بالادستی به آن بی توجهی می‌شود کم کم تاثیر خود را از دست می‌دهد و به حاشیه می‌رود. تعداد کسانی که در ایران تعزیه تدریس می‌کنند اندک هستند و کسانی هم که تبلیغ تعزیه می‌کنند، که تعدادشان بیشتر است، نگاهشان به تعزیه نگاه آنتروپولوژی (مردم شناسی) است که همین نگاه کمر تعزیه را شکانده است. آنتروپولوژی(مردم شناسی) به خودی خود ایرادی ندارد لیکن تنها به پوسته قضیه نگاه می‌کند اما درونش را نمی‌کاود. در بیشتر اطلاعاتی که راجع به تعزیه موجود است درباره مسائل بیرونی تعزیه صحبت می‌شود در حالی که تعزیه لایه‌های متعددی دارد و کسی می‌تواند درون این گنبد نفوذ کند که دراماتورژ باشد نه آنتروپولوژ. ازاینرو وقتی تعداد دراماتورژها کم می شود تعزیه به لحاظ فنی آنالیز نمی‌شود.

*غفلت از  تعزیه‌های «غریب» در سال‌های اخیر

گلایه بسیاری از تعزیه خوان‌های قدیمی این است که در سال‌های اخیر تعزیه خوان‌ها به دنبال خواندن تعزیه‌های «دهه» هستند و تعزیه‌های «غریب» دیگر مورد توجه نیست و ترجیح بر این است که در طول مناسبت‌ها بیشتر تعزیه‌های شناخته شده‌ای که مردم نیز با آن‌ها آشنا هستند، خوانده شود.

وقایع کربلا هسته مرکزی هنر تعزیه است و شاید کمتر مجلس تعزیه‌ای را بتوان یافت که گریزی به کربلا نزده باشد. هر مجلسی درباره هر موضوع دیگری غیر از کربلا هم که باشد بالاخره پیوندی با حادثه یا موضوعی در ارتباط با کربلا پیدا می‌کند.

*وزارت علوم آموزش آکادمیک مستقل تعزیه ندارد

متاسفانه وزارت علوم هنوز متقاعد نشده که باید حداقل برای آموزش آکادمیک رسمی، طرحی بنویسد که واژه «درس تعزیه» در دانشگاه توسعه پیدا کند.

نکته مورد توجه دیگر این است که خود مجموعه یونسکو برای پژوهشکده‌ها بودجه دلاری پیش بینی کرده اما تاکنون هیچ مسولی در اداره کل هنرهای نمایشی قدمی در این راستا برنداشته در حالی که متولی این موضوع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان نهاد بالادستی هستند.

تعزیه ایرانی تنها گونه نمایش ایرانی است که هر ۵ خصیصه درام را دارد به این مفهوم که هم دارای متن و روند خاص استقلال یافته بازیگری است، همچنین از گونه‌های منحصر به فردی است که بدون کارگردانی اصلا ممکن نیست، تنها گونه نمایش ایرانی است که دارای یک ویژگی در طراحی صحنه است چون عملا هرگونه دکور عمودی در آن از دست می‌رود و پذیرفته‌ایم که فقط به دکور افقی بسنده کنیم و آخرین مورد اینکه تنها گونه نمایش ایرانی است که دارای معماری مستقل است

دکتر احمد جولایی پژوهشگر و مدرس دانشگاه در مورد تعزیه اظهار می‌دارد: وقتی یونسکو می‌گوید من برای پژوهش درباره تعزیه هزینه می‌کنم ما می‌توانیم بخشی از هزینه‌ای را که چندین بار در سال در شهرستان‌های مختلف چه در سطح ملی و چه در سطح شهرستان‌ها صرف برگزاری سوگواره‌ها می‌کنیم در زمینه پژوهش تعزیه متمرکز کنیم. البته دکتر ناصربخت و دوستانی مثل فتحعلی بیگی و صالح پور دست به فعالیت‌هایی زده‌اند اما چون نوع فعالیت آن‌ها برای کانون‌های نمایش‌های آیینی و سنتی است پژوهش‌هایشان در راستای دیگر متمرکز است.

*پژوهش در حال حاضر نقطه مغفول تعزیه در ایران

کانون تئاتر دینی هم داریم اما با وجودی که آقای محمود فرهنگ تلاش زیادی می‌کنند اما هنوز کمتر به حوزه تعزیه پرداخته اند. و همین است که تعزیه در کشور ما هنوز متولی خاصی پپدا نکرده است. پژوهش در حال حاضر نقطه مغفول تعزیه در ایران است به خصوص مرکز پژوهشی که دارای یک شخصیت حقوقی مشخص باشد.

تعزیه ایرانی تنها گونه نمایش ایرانی است که هر ۵ خصیصه درام را دارد به این مفهوم که هم دارای متن و روند خاص استقلال یافته بازیگری است، همچنین از گونه‌های منحصر به فردی است که بدون کارگردانی اصلا ممکن نیست، تنها گونه نمایش ایرانی است که دارای یک ویژگی در طراحی صحنه است چون عملا هرگونه دکور عمودی در آن از دست می‌رود و پذیرفته‌ایم که فقط به دکور افقی بسنده کنیم و آخرین مورد اینکه تنها گونه نمایش ایرانی است که دارای معماری مستقل است و در یک ساختمان خاص که فقط برای اجرای تعزیه ساخته شده، اجرا می‌شود اما علی‌رغم این ویژگی‌ها ما هنوز از تعزیه به عنوان تئاتر ملی تعریف درستی نداریم و تنها راه تعریف تئاتر ملی ایران گذر از این کوچه باریک است نه تاریک. تعزیه راه باریک است نه تاریک.

 

روایتی از یک تعزیه‌خوان پیشکسوت

از ماجرای تعزیه خوانی احمد شاه تا کشتن شمرخوان به ضربه گلوله

از ماجرای تعزیه خوانی احمد شاه تا کشتن شمرخوان به ضربه گلوله

بعضی می‌گویند احمدشاه قاجار در بچگی دچار بیماری می‌شود و نذر می‌کند که بعد از بهبودی، در تکیه دولت بچه‌خوانی کند و بعضی دیگر هم می‌گویند احمد شاه در تکیه نیاوران به تماشای تعزیه می‌نشسته.

از نظر تاریخی نمی‌دانیم کدام روایت درست است ولی هر چه هست، نشان‌گر جایگاه مهم هنر تعزیه است و یادآور این حقیقت تلخ که حالا دیگر نه تکیه دولتی داریم و نه تکیه نیاوران فعال است.

مرتضی صفاریان، هنرمند پیشکسوتی است که در آستانه ۹۰ سالگی هم همچنان تعزیه‌خوانی می‌کند.

او در گفتگویی با ایسنا از تجربه‌های شخصی خودش می‌گوید و آرزو دارد در چهار گوشه تهران چهار تکیه درست شود تا امثال او تجربیات خود را به جوانان مشتاق انتقال بدهند.

او یادآوری می‌کند: «از ده دوازده سالگی تعزیه می‌خواندم. محمد خان ساقی که در بازار فرش فروشی داشت، حُر را می‌خواند و من پسر حُر را می‌خواندم. ما در تکیه نیاوران تعزیه اجرا می‌کردیم و نمی‌دانم چه شد که این تکیه دیگر فعالیتش را ادامه نداد. یادم می‌آید آخرین قسمت سریال «شب دهم» را هم در همین تکیه فیلمبرداری کردند. چند سال پیش هم از طرف تلویزیون چندین مجلس تعزیه را ضبط کردیم. کلی زحمت کشیده شد. وقتی اجرا می‌کردیم، فیلبمردارها گریه می‌کردند ولی این تعزیه‌ها پخش نشد و ما هم نمی‌دانیم چرا.»

او سپس نقل قولی از پدرش را روایت می‌کند که خودش هم تعزیه‌خوان بوده: «پدرم یکی از مسن‌ترین تعزیه‌خوانان بود. او می‌گفت احمد شاه در کودکی بیمار شده و نذر کرده بود در تکیه دولت، بچه‌خوانی کند و سکینه را بخواند. پدرم به نام باباجون شناخته می‌شد و موافق‌خوان بود و هم‌مخالف‌خوان. در آن دوره، کسی به نام مش اصغر مازندرانی، امام‌خوان بود و آقایی هم به نام هزارخانی، معروف به ابراهیم گردن، شهادت‌خوان و زنانه‌خوان بود. حاج سید محمد بکایی، پدر سید حسن هم تعزیه‌گردان بود.»

او هم جزو تعزیه‌خوانانی بوده که در دوره ممنوعیت تعزیه، از اجرا باز مانده است:« زمان پهلوی اول، تعزیه ممنوع شد و ما در شهرهای دیگر اجرا می‌کردیم که ژاندارم‌ها اذیت‌مان می‌کردند. یک نفر را مسئول سرکشی می‌گذاشتیم که به محض ورود ژاندارم‌ها، خبرمان می‌کرد چون تعزیه‌خوانان را به کلانتری می‌بردند.»

از ماجرای تعزیه خوانی احمد شاه تا کشتن شمرخوان به ضربه گلوله

مدتی بعد در دوره پهلوی دوم ممنوعیت تعزیه برداشته شد و اتفاقا این هنر در جشن‌های جهانی مورد توجه قرار گرفت.

صفاریان تجربه تعزیه‌خوانی در آن مقطع را هم دارد: «در جشن هنر در تعزیه مسلم بودم.»

او که هنوز هم تعزیه‌خوانی می‌کند، ادامه می‌دهد: «ما هنوز هم اجرا داریم؛ در سبزوار و نهاوند و کیش، اراک و اصفهان و خوانسار و … من الان ۸۹ سالم است و خدا را شکر سرپا هستم. این هم از نظر لطف امام حسین و مردم است.»

حالا سال‌هاست که مخالف‌خوان است و ابن زیاد و ابن سعد را می‌خواند: «چند سال پیش در خوانسار، تعزیه بازار شام داشتیم. آن زمان شمر می‌خواندم. وقتی یزید گفت سر امام را بیاور، من با حالتی سر امام را آوردم و ناگهان یکی از تماشاگران با چوبدستی به ما حمله کرد ولی تماشاگران دیگر او را نشاندند. او نشست و به گریه افتاد و بعد از اجرا به من گفت تو با چنان حالتی سر امام را آوردی که باورم شد تو واقعا شمر هستی!»

این تجربه فقط به یکی دو شمرخوان محدود نمی‌شود. بسیاری از شمرخوانان چنین خاطراتی دارند: «پدرم تعریف می‌کرد که شمرخوان‌ها را می‌زدند و حتی مردم یک شمرخوان را با گلوله کشته بودند.»

او که تجربه فعالیت در تکیه‌های ویژه تعزیه را داشته، درباره نبود تکیه‌ای ثابت برای اجرای این گونه نمایشی می‌گوید: « مردم آنچنان به این هنر عشق و علاقه دارند که در هر جایی به دیدن تعزیه می‌آیند ولی باید جای درستی برای اجرای تعزیه داشته باشیم. ما در خانه‌مان حسینیه‌ای داریم و هفتگی برنامه اجرا می‌کنیم. یک آقایی هست که از آمل می‌آید. او هر هفته می‌آید و نیمه شب برمی‌گردد چون صبح‌ها باید سر کار برود.»

صفاریان که درجه یک هنری معادل دکترا دارد، اضافه می‌کند: «سئوال من این است که اگر تعزیه را قبول دارید، چرا جایی به اجرای آن اختصاص نمی‌دهید؟ اگر قبول ندارید، چرا به هنرمندانش درجه دکترا می‌دهید. از وزارت ارشاد می‌خواهم چهار گوشه تهران چهار تکیه بنا کند و بودجه‌ای هم در نظر بگیرد تا امثال ما به جوانان علاقه‌مند به تعزیه درس بدهیم. حتی همین میدان امام حسین را می‌توان به تکیه‌ای شبیه تکیه دولت تبدیل کرد. یا اینکه محرم و صفر در آن چادر بزنند که بتوان تعزیه اجرا کرد. وقتی هیچ تکیه‌ای نداریم، باید چنین کارهایی انجام داد. هرچند ما هنوز هم نمی‌دانیم چرا تکیه نیاوران را تعطیل کردند.»

از ماجرای تعزیه خوانی احمد شاه تا کشتن شمرخوان به ضربه گلوله
تکیه دولت

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*