سرمقاله / نهنگ ها خودکشی می کنند…!!

هنوز دانشمندان نتوانسته اند راز خودکشی نهنگ ها را کشف کنند، اینکه چرا و با چه انگیزه ای هرساله گله ای از نهنگ های عظیم الجثه به برخی سواحل آمده و دسته جمعی خود را به گل می نشانند که پس از چند ساعت یا روز با مرگی سخت و غمگین طرح شان را اجرا کنند، شاید این حرکت انتحاری آنان بر مبنای دستوری غریزی باشد تا تعقل، اما در هزاره سوم انسانهایی که خود را اشرف مخلوقات می پندارند عملا چون نهنگان غریزه مدار بی تفکر دست به خودکشی دسته جمعی زده اند.
آلودگی های زیست محیطی، آلودگی های صوتی، فشارهای روانی، حالات تهاجمی بی دلیل، زیاده خواهی های تمام ناشدنی، جذابیتهای زندگی اشرافی و دهها و صدها دلیل دیگر شرایط زندگی شهرنشینی وحتی روستانشینی را به آنچنان فضاحت اسف باری رسانده که آمارهای رسمی مرگ و میرها و عوارض وحشتناکی که درعین زنده بودن، مرگ رابه آرزویی تبدیل کرده نشان از روش مردن به سبک نهنگ ها را تداعی می کند.
نه مردم و نه مسئولین هیچ یک از آواری که دارد بر سرآنان فرود می آید شاید مطلع نیستند و اگر هم هستند چون راهی به نظرشان نمی رسد تن به چنین زندگی پرتنش داده اند و به حساب خودشان دارند زندگی می کنند. گروه های مرجع اجتماعی و مسئولین ریز و درشت کشوری و لشکری هیچ کدام نتوانستند برای برون رفت از این بن بست خود ساخته کاری کنند و چاره ای بیندیشند و این چرخه معیوب باسرعت همچنان ادامه دارد. آیا آمار مرگ سالیانه متجاوز از ۲۰هزار نفر در جاده های کشور نامش جز خودکشی دسته جمعی نام دیگری دارد؟! آیا آمار دقیقی از مرگ دهها هزار نفر بر اثر تنفس و عوارض آلودگی هوا در دست هست؟! آیا مرگ هزاران نفر در کشور به دلیل عوارض طبیعی و یا غیرطبیعی براثر سیل وآتش سوزی و زلزله و… به دلیل نبود امکانات لازم برای امدادرسانی نامش خودکشی دستجمعی نیست؟! آیا آمار خودکشی ها را از مسئولین خواسته ایم که دلیلش را بیان کنند؟! آیا آمارهای طلاق را که منجر به خودکشی روانی و انهدام آینده کودکان طلاق است را بررسی کرده ایم؟! آیا آمارهای اعتیاد و نابودی ثروت و خانواده های درگیرش را به بحث و تبادل نظر گذاشته ایم؟! آیا سست شدن ارکان خانواده و تبعات آنرا درک کرده ایم؟! آیا بیماری زیاده خواهی و فسادهای مالی  و اداری را که منجر به چنین موج مخرب فرهنگی یک کشورشده است را جدی پنداشته ایم؟! آیا به دلایلی چهره تهاجمی مردم در مواجهه با اتفاقات روزمره زندگی شان را به چالشی علمی کشانده ایم؟! و هزاران آیای دیگر که همگی شاید پاسخی درست و منطقی هم ندارند، اینجا مکانی است که هیچکس به دنبال چرایی ها نیست، هیچکس نمیداند مسئولیت پذیری باکدام میم نوشته میشود، اینجا مکانی است که همه مدعی و طلبکارند و هیچکس خود را بدهکار نمی داند، اینجا اگر به مسئولین و مدیران کوچک و کلانش بگویی که برای رسیدن به اصل احترام و الگوشدن با دوچرخه به سرکار بروید انگار به آنان فحش ناموسی داده ای ، اینجا جایی است که قانون گریزی تبدیل شده به یک عادت روزانه و یک اصل جدایی ناپذیر زندگی، اینجا توهین و دروغ وتهمت برای رسیدن به اهدافی خاص یک فضیلت است، اینجا مردم دارند خودکشی می کنند و فقط حرف خودشان را می زنند کار خودشان را می کنند، اینجا دیگر نمی توان با بخشنامه و دستور و نصیحت و سخنرانی های تکراری وخسته کننده برای مردم زندگی وفرهنگ و آزادی ونان و شریعت فراهم کرد. اینجا اعتمادها به حداقل رسیده و اعتقادها رنگ باخته و انگار همه به خوابی غریب فرورفته اند، خودمان برای خودمان دعاکنیم که هرچه سریعتر از این قیلوله مخرب برخیزیم و فکری به حال مان کنیم. باور کنیم که اگر نتوانیم خودمان را جمع و جور کنیم بازنده ای بزرگ خواهیم بود که جبران مافات از دست مان خارج خواهد شد.
نهنگ درونمان را ازخود دورکنیم و بیشتر زندگی کنیم …

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*