زلزله ای که بنیان بورسیه ها را فرو ریخت

کاظم غنی در خصوص قرارگرفتنش در جمع هفت دانشجوی ممتاز کشور در سال ۴۶ می گوید: در آن سالها کنکور سراسری نبود و هر دانشکده به صورت جداگانه کنکور برگزار می کرد و لذا من در کنکور دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد شرکت کردم و اتفاقا در آنجا هم با کسب رتبه سوم قبول شدم و در طول تحصیل در دانشگاه هم در هر چهار سال رتبه اول را کسب کردم و در نهایت هم موفق به کسب رتبه ممتاز در دانشگاه مشهد شدم.
وی می افزاید:در سال ۴۶ ازدربار دستور داده بودند که وزارت فرهنگ و آموزش عالی از هر دانشگاه یک دانشجو را به عنوان دانشجوی ممتاز انتخاب و برای تجلیل معرفی کند و با توجه به اینکه بیشتر از ۷ دانشگاه در کشور وجود نداشت ۷ دانشجو به عنوان دانشجویان ممتاز دانشگاههای کشور معرفی شدند که از دانشگاه مشهد من را به عنوان دانشجوی ممتاز انتخاب و معرفی کردند و همانطور که اشاره شد هدف تجلیل از دانشجویان ممتاز کشور بود.
وی می افزاید: در این راستا من و۶ دانشجوی دیگر را با هزینه دولت سوار بر هواپیما به چند شهر دیدنی کشور بردند و ما از این شهرها دیدن کردیم. در ادامه هم ما را به کاخ سعدآباد بردند و در آنجا از ما تجلیل شد. به یاد دارم که قبل از ورود به کاخ سعدآباد با تاکید فراوان به ما گفتند تا از شما سوالی نپرسند چیزی نگویید و اگر هم از شما سوالی شد به صورت کوتاه و تلگرافی پاسخ دهید. با وجود این اسلامی که از دانشجویان ممتاز رشته پزشکی دانشگاه اصفهان بود، بدون درنگ و قبل از آنکه سؤالی از او شود در میان بهت حضار گفت: « شما از انقلاب فرهنگی سخن می گویید اما درعمل اساتید بزرگی همچون فروزانفر، خانلری، مجتبی مینویی و… را بازنشسته کرده اید. شما دستور احداث ساختمانهای مجلل تحت عنوان دانشگاه را صادر کرده اید در حالی که با وجود اساتید بزرگ می توان در چادر هم دانشجو تربیت کرد. در حال حاضر دانشجویان ممتازی چون ما چند نفر هم از امتیاز بورسیه شدن به خارج برای ادامه تحصیل در دانشگاههای معتبر جهان محروم هستیم در حالی که قبلا دولت دانشجویان را برای ادامه تحصیل در خارج از کشور بورسیه می کرد. البته آنهایی که با امکانات مالی پدرانشان برای ادامه تحصیل به خارج از کشور می روند دو دسته می شوند: آنهایی که واقعا درس خوان هستند و به مقامات علمی می رسند که جذب کشور مقصد می شوند و اجازه بازگشت به آنان داده نمی شود و آنهایی هم که از طرق مختلف مدارک غیر واقعی دریافت می کنند در ادامه برای گرفتن پست ها و تصدی وزارت خانه ها برمی گردند. حال با این شرایط شما چطور می خواهید آموزش دانشگاهی را تعمیم دهید؟»و این صحبت ها در نهایت باعث شد تا با بورسیه شدن ما چند نفر به خارج از کشور برای ادامه تحصیل موافقت شود.
غنی می افزاید: در ادامه هم مقرر گردید هر یک از ما با توجه به رشته ی تحصیلی مان به یک کشور خاص بورسیه شویم و من قرار بود به دانشگاه «سوربن»  فرانسه بروم و در رشته جامعه شناسی ادامه تحصیل دهم. در آن مقطع دانشجوهای ممتاز دیگر که ترم های دانشگاهی آنها زودتر از دانشگاه سوربن فرانسه شروع می شد، بورسیه شدند و رفتند و من قرار بود اردیبهشت ماه سال ۴۷ عازم فرانسه شوم.
وی ادامه می دهد در همان ایام به دلیل کمبود دبیر لیسانسه در بیرجند، مرحوم فیروزکوهی رئیس وقت آموزش و پرورش شهرستان بیرجند از من دعوت کرد که به بیرجند بازگردم و من بحث بورسیه شدنم را به خارج از کشور با وی درمیان گذاشتم و گفتم: باید اردیبهشت ماه سال آینده برای ادامه تحصیل به دانشگاه سوربن فرانسه بروم که مرحوم فیروزکوهی پاسخ داد ما از شما برای تدریس در سال چهارم دبیرستان استفاده خواهیم کرد که دروس این مقطع تا پایان اسفند ماه تمام می شود و لذا شما می توانید طبق برنامه برای ادامه تحصیل  به خارج از کشور بروید.
غنی می گوید: من به بیرجند آمدم و تدریس را شروع کردم. البته با توجه به کمبود دبیر لیسانسه از طرف شورای منطقه به هر دبیر لیسانسه ماهانه مبلغ ۲۰۰ تومان (۲۰۰۰ ریال) به عنوان پاداش پرداخت می شد. وی اظهار می کند: متاسفانه از بد حادثه پیش از بورسیه شدن من سوربن فرانسه، زلزله ای در خضری و دشت بیاض رخ داد و از آنجا که دولت به دلیل ارزان بودن نفت، منبع درآمدی خوبی نداشت و از طرفی باید به وضعیت زلزله زدگان رسیدگی می شد، کلیه بورسیه ها لغو شد و من نتوانستم از این فرصت مغتنم و استثنایی استفاده کنم و لذا در بیرجند ماندگار شدم و پس از سه سال تدریس در دبیرستان ها و دانشسرا در سال ۴۹ از سوی انجمن شهر به سمت شهردار بیرجند انتخاب گردیدم.
ادامه دارد …

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*