سرمقاله / روسیه بازهم برادعای اعراب بر جزایرایرانی صحه گذاشت…!!!

امروز خراسان جنوبی / محمدراعی فرد
روسیه بارها و بارها اثبات کرده که نه قابل اعتماد است و نه برای ما یک متحد استراتژیک چرا که این دومین باری است که این کشور برعلیه جزایر سه گانه کشرمان با اعراب پالوده میخورد و بیانیه های شان را امضا میکند و با ورق کشورمان در برابر غرب و آمریکا بازی میکند…!! ولادیمیر پوتین با شناخت کاملی که از دیوان سالاری عریض و طویل نظام کمونیستی داشت و با تجارب امنیتی و پلیسی که سال ها تجربه کرده بود، در حذف افراد با شاخصه ی ملی ودموکرات و همراهان روشنفکر بوریس یلتسین و حتی حواریون میخائیل گورباچف و برای تیم و ساختار اریستو کراسی خویش درنگ نکرد. او در اوج دست و دل بازی غرب درشادمانی انحلال و زوال کمونیست، نهایت بهره برداری را برده و ضمن نفوذ در مجامع بین الملل و امتیازات مالی و اقتصادی و تکنولوژیکی غرب برای ساماندهی اقتصاد و صنعت عقب مانده ی به جامانده از رژیم قبل، استادانه رفتار کرد. او یک طبقه ی مسلط از حواریون و وفاداران خویش را آماده و ضمن در اختیار گرفتن مجلس دوما و ارتش و وزارت دفاع و تغییر قانون اساسی و از طرفی دیگر ایجاد نظم و امنیت فیزیکی با حربه ی مشت آهنین، به شورش ها و نارضایتی های دوران گذار پایان داد و حتی  به سرکوب اعتراضات کشور های جدا شده از اتحاد سابق پرداخت. دخالت نظامی و سرکوب در گرجستان و چچن و کمک در سرکوب شورش قزاقستان در همین راستا بود. اعتبار جهانی و اتوریته ی داخلی و حس ناسیونالیسم افراطی روسی و توسعه ی زراد خانه ها با سلاح های مرگبار که فقط در انبار های تسلیحاتی آمریکا، نمونه هایش یافت می شود و حتی سرخوردگی از فروپاشی نظامی که دست پروده و محصول آن بود و دقیقا تاثیر فرهنگ لیبرال و سوسیال دموکراسی غرب را در فروپاشی نظام کمونیستی قبل، شاهد و حتی در نوک تماس آن با غرب و شیوه های تاثیر آن را از نزدیک تجربه کرده است. او دشمن همه ی رهآوردهای انسانی غرب در حوزه ی کنش های سیاسی و اجتمایی و فرهنگی می باشد و دقیقا آگاه هست که جامعه ی روسی و روس تبار های کشورش هم به شدت تاثیر پذیر و با تکنولوزی عصر جهانی شدن، همه ی دست آورد های دموکراسی غربی، آمال و آرزوهای جامعه روسی وی خواهد شد و با ورود دموکراسی غربی، نظام مافیایی او، برای بار دوم، از هم می پاشد و چرا اوکراین؟ چون اوکراین بیشترین روس تبار ها و بیشترین انگیزه برای پذیرش دموکراسی غربی را دارد و بیشترین ارتباط روز مره ی اجتمایی و فرهنگی را با آن طرف مرز با روسیه دارد. آری، او دموکراسی غربی را مرگبار تر از هر سلاح غربی می داند و آتش حجیم و تخریب آن را در فروپاشی نظام گذشته، از نزدیک لمس کرده است. او به کشورهای  لتونی، استونی، لیتوانی که  عضو ناتو و با روسیه هم مرزهستند حساس نیست چون اتباع آن کشورها ،تاثیر فرهنگی و مراودات اجتمایی چندانی با مردم روسیه ندارند. او اوکراین را تداعی کننده ی آلمان غربی و مرزهای خویش با اوکراین را، دیوار برلین و تبدیل همه جانبه ی اوکراین به اردوگاه غرب و اشتیاق مردم ش به امتیازات زندگی و اقتصادی و سیاسی غرب راخطر ناک می داند و گرنه از زاویه ی هجوم نظامی، هرگز واهمه و ترسی از غرب و ناتو نداشته و ندارد. او از هجوم نرم و نُرم های زندگی غربی و تاثیرات فرهنگی و سیاسی آن بر روح و روان مردم سرزمین خویش وحشت دارد و بنابر ساختار ذهن امنیتی و پلیسی خویش، حمله ی پیشگیرانه را در همین راستا شروع کرده و جالب این که دقیقا از عکس العمل غرب آگاه بوده چون مشاورین و کار کُشته های مکتب سیاسی یوگنی پریماکف، هنوز در کنار او هستند. معمولا دیکتاتورها نسبت به سقوط خویش حساس و بسیار هم قاطعیت نشان می دهند تا از وقوع آن جلوگیری کنند. نه ارتش ناتو و نه آمریکا هرگز خطر و مترصد آن نیستند که به روسیه حمله ی نظامی بشود چون از عواقب آن آگاه هستند و آن هم نابودی زیست در کره ی خاکی می باشد، اما ورود اسب تروای فرهنگی لیبرال دموکراسی، از جنس دیگری است و این همان چیزی است که پوتین به شدت از آن وحشت دارد و این اسب فرهنگی را ، لیبرال و سوسیال دموکراسی در پشت دروازه های روسیه و در خاک اوکراین، آن چنانچه زیبا و وسوسه انگیز آراسته و پیراسته و بر موج تبلیعات افسانه ای و رویایی خویش سوار کرده، که چشم و دل و روح و روان ازمردم روسیه ستانده و پوتین هم برای همیشه توان سرکوب مردم خویش را نداشته و به زعم خویش می باید کار را ازمبدا شروع و پاهای این اسب افسانه ای را در مکانش قطع و از بین ببرد و اوکراین، اصطبل این اسب تروا بوده و تاوان ش را پس می دهد…!!!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*