یادداشت امروز/دفاع مقدس و زنانی در قامت حضرت زینب(س)

هر کلمه یک ما به ازای اول دارد که با شنیدن آن در ذهن تصویر می شود اما لایه های دیگری هم دارند کلمات که آدمی را به زوایای دیگر هم می برند مثل کلمه “جنگ”. اسم جنگ که به میان می آید، همه یاد تیر و تفنگ می افتند و مردانی با لباس خاکی و کلاه آهنی، نام دفاع مقدس که جانشین جنگ می شود، همین مردان، عزت صد چندان می یابند. خلق معنوی و خوی روحانی شان، رفتار مومنانه و کردار عارفانه شان، قول صادقشان و … در چشم ها به حق عزیز می نشیند. دل ها هم از پی چشم ها می روند و چون دیده، آنان را زیبا دیده است، دل هم نیکو یادشان می کند و دست ها به التماس دعا برای سلامتشان راهی آسمان می شود. اما جبهه فقط خط مقدم نبود و نیست. دفاع مقدس هم در یک خط طولی شکل نگرفت. اتفاقا جبهه ما پرعمق ترین جبهه بود در قرن های اخیر که تا خانه آخرین شهروند ایرانی در دورترین نقطه به جبهه هم امتداد می یافت و بلکه بالاتر، تا اعماق دل مردمان کشیده می شد و همین بود که دفاع مقدس را جاودانگی می بخشید. چه این دفاع با آن مکتب و مردانش، ترجمه امروزین عاشورا بودند و ماندگاریشان هم با عاشورا گره خورد و در این باره سخن فراوان گفته شده است و هنوز هم سخن فراوان است در این ساحت اما این قلم را سر آن است تا نکته ای دیگر را باز گوید و آن این که خلاصه کردن دفاع مقدس به یک خط طولی جفا به دفاع مقدس است و نادیده گرفتن دیگران به جز رزمندگان خط ناسپاسی تلاش زنان و مردانی است که بی نام و نشان بزرگ ترین نقش آفرینی ها را داشتند. از جمله خانواده همین رزمندگان و بالاخص همسرانشان که من آنان را افسران ناپیدای جبهه دفاع مقدس می دانم و از زبان بسیاری از فرماندهان و رزمندگان شنیده ام که اگر نبود صبر، درایت، تدبیر منزل و مدیریت زندگی از سوی همسرانشان معلوم نبود میزان ماندگاری شان در جبهه چقدر باشد و میزان موفقیت شان نیز هم. حتی برخی از فرماندهان به نگارنده تاکید داشتند که از این افسران گمنام اما سربلند که توامان درگیر جهاد اصغر از طریق کمک به جبهه و بسترسازی برای حضور همسرانشان و جهاد اکبر تحمل دشواری های پیامد آن بودند، بیشتر بنویسم و من به آنان گفته ام به شما هم می گویم که از شرح این بزرگ زنان عاجزم. من نمی توانم برای خواننده ام تصویر و با فضاسازی ذهن او را نسبت به این موضوع عارف کنم که زن فرمانده به جبهه رفته هم خانه خود را مدیریت می کرد و هم خانواده همسرش را و گاه حتی خودش هم حامله بود که باید در یک زمان هم چند خانواده را مدیریت می کرد، هم کارش را تمشیت می داد و هم برای ارتقای روحیه همسرش می کوشید.راستی چگونه می شود از جنگ نوشت، از دفاع مقدس گفت اما اینان را نادیده انگاشت. همان طور که نمی توان از عاشورا گفت و زینب و کلثوم و رقیه و رباب و…(سلام ا… علیهما) را ندید. کاش هنرمندان و رمان نویسان و فیلم سازان، نگاهشان را به این سو هم می انداختند، تا قلمشان با قوت قلب بنویسد و فیلم هاشان زوایای ناپیدا و ناب دفاع مقدس را بیابد، ببیند و فرادید بینندگان هم بگذارد. واقعیت این است که جامعه هنری ما مثل صاحبان دیگر حرفه ها و تخصص ها، نتوانسته است چندان که باید دین خود را به دفاع مقدس ادا کند و نسبت به افسران ناپیدای جنگ اصلا کاری نکرده است و شاید به ذهن خیلی ها هم نرسیده باشد که رزمنده قاطع، پرتلاش و مجاهد خط مقدم چون از پشت جبهه و خانواده خود مطمئن است چنین همه همت خود را به پای کار می کشاند تا سرفرازی به نام جبهه حق نوشته شود. شاید اگر به ذهن کسی می رسید تاکنون شاهد ساخت فیلم ها و سریال های متعدد درباره همسران فرماندهان و رزمندگان می بودیم اما …

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*