سرمقاله/ ناشناخته ای بنام خراسان جنوبی…!!!

امروز خراسان جنوبی / محمدراعی فرد
گاه منطقه و واحه ای زیبا داری که چشم نواز است و پراز نعمت، جنگل و دشتهای سبز و خرم وجویبارهایی که جای جای آن را غرق در زیبایی و فراوانی میکنند، نیازی نیست که برای این مکان تبلیغ کنی، میشود جایی که سانت سانت زمین اش و لذت هوایش قیمت دارد و از همه جای کشور سرازیر میشوند تا ببینند و بخرند و استفاده ها برند. خراسان جنوبی اما ندارد این خصیصه های بهشتی را، تا دلت بخواهد بیابان دارد و دق هایی که سفیدند اما برف نیستند بلکه شوره زارو نمک اند! تا دلت بخواهد کوهستان های برهوت دارد و خشکسالیی که ظاهرا تمامی ندارد و  چونان بختکی گلوی حیات استان را میفشارد، تا دلت بخواهد کم باران است و خاکش کم رطوبت وهوایش خشک و گاه پراز گرد و غبار …!!! اما دراین کویر پراز سراب سروهایی نه در زیر آب که نشسته بر تارک خاکی دارد که سومین پهنای خاک کشور را بنام خود ثبت کرده …!! سروهایی که قد برافراشته بر این دیار خشک، آبادانی علم ومعرفت را به مردم کم تعدادش هدیه کردند، اگر منظومه شمسی راه شیری دارد دراین دیار منظومه ای است از دانشمندان و هنرمندان و فرهیختگان، اینان نه سراب اند ونه خواب وخیال، واقعیاتی هستند که هیچکس آنها را ندید و همچنان نمیبیند، وقتی توان نداشته باشی که از اندوخته های علمی ات به نفع استان و منطقه ات استفاده کنی یعنی اصولا فهم درستی از داشته هایت نداری؟ یعنی در گذشته خودت گیر کرده ای و با استخوانهای پودر شده آبا واجدادت زندگی میکنی و باد به غبغب ات می اندازی، یعنی اینکه دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است!!! کسی نمی داند که استان ات چه حجم بزرگی از معادن بکر را درخود جای داده و اصولا برای کسی هم مهم نیست، کسی نمیداند که استان تو هم چونان استان یزد کم باران وخشک و بی آب و علف است اما چرا آن دیار اصلا قابل قیاس با این دیار نیست؟ چرا آنان تا این حد برخوردار و ثبت جهانی شده اند اما اینجا حتی چند شهر این سوتر یا آنسوتر نمیدانند که اصولا گذشته ای هم برای این خاک تعریف شده است یانه، چند شاعر و ریاضیدان را به کشور و افکارعمومی معرفی کرده ایم، چه کسی میداند که ریشه تاریخی آن تاکجا نفوذ کرده ؟!! استان خراسان جنوبی آنقدر خودزنی کرد که دیگر به چشم نیامد ، آنقدر در خود فرو رفت که کسی به او محلی نگذاشت، آنقدر در  خواسته هایش تجدید نظر کرد و سطح آنها را نازل کرد که خودشان هم به این باور رسیدند که حق شان از خزانه چرب دولتها درطول تاریخ همین میزان بخور و نمیری است!! چون باور نکردند که باید طلبکاری از اغنیای دولتی را یاد بگیرند، چون ندانستند که برای رسیدن به شاخه های پراز میوه های رسیده درخت باید از آن بالا رفت، به این باور رسیدند که درپای این درخت بنشینند و چشم بر بادی بدوزند که بوزد و چند میوه نارس را برزمین افکند …برای دیده شدن باید بزرگان استان و گروههای مرجع مردمی و نه دولتیان ومنتصبین، ریل گذاری نویی کنند ، باید حق بستانند، باید مردم را از داشته هایی که به آنان داده نمیشود آگاه کنند. داشته های مادی ومعنوی استان دارد آب میرود وخدا نکند که این میزان آب کم در برکه داشته های استان بخشکد !!!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*