واکاوی ابعاد مختلف نقش اروپا در معادله جنگ غزه

کاملا محتمل است که اگر منافع اروپا اقتضا کند، آن‌ها مستقیما وارد میدان شده و به نفع اسرائیل در جبهه‌های جنگ علیه مقاومت فلسطین فعال می‌شوند. به تازگی خبری منتشر شد که اشاره می‌کرد هم فرانسه و هم انگلستان نیروهایی را در قبرس و حاشیه شرقی دریای مدیترانه مستقر کرده و به آن‌ها آماده‌باش داده‌اند و در صورت لزوم از آن‌ها استفاده میدانی نیز خواهند کرد. در این رابطه تردید نکنید.

کارزار گسترده دولت‌های اروپایی برای سهم‌خواهی از دریای مدیترانه/ سیاستمداران غرب حدی برای همزادپنداری با صهیونیست‌ها متصور نیستند

 رژیم صهیونیستی در روزهای اخیر و همزمان با تشدید حملات هوایی و توپخانه‌ای به بخش‌های مختلف نوار غزه و در عین حال، انجام حملات محدودِ زمینی به شمال و شرق منطقه مذکور، بر شدت فاجعه انسانی و کشتار مردم بیگناه این منطقه افزوده است. موضوعی که سیلی از اعتراضات در اقصی نقاط جهان و حتی در قلبِ جهان غرب را نیز به همراه داشته و درست به همین دلیل شاهد برگزار تظاهرات گسترده در بسیاری از کشورهای جهان علیه صهیونیست‌ها بوده‌ایم. با این حال، در بحبوحه جنگ غزه و به طور خاص از زمان اجرای عملیات «طوفان‌الاقصی»، یک نکته خودنمایی قابل توجهی داشته و آن کارزار گسترده دولت‌های اروپایی در همراهی و حمایت با/از اسرائیل بوده است.

در این رابطه، شاهد سفر رهبران ارشدِ کشورهای فرانسه، انگلیس و آلمان در فاصله زمانی بسیار کوتاهی از یکدیگر به اراضی اشغالی بوده‌ایم و در عین حال کشوری نظیر فرانسه نیز اقدام به اعزام یک ناو جنگی خود به آب‌های دریای مدیترانه کرده است. در کنار این‌ها، اخبار مختلفی مبنی بر اعزام و تقویت حضور نظامیان برخی کشورهای اروپایی در مناطق مجاور و نزدیک به اراضی اشغالی نیز منتشر شده است. معادله‌ای که سبب شده برخی تحلیلگران از اهمیت بالای جنگ غزه برای اروپا سخن بگویند. در گفت‌وگو با «سیدوحید کریمی»، دکترای روابط بین‌الملل و دیپلمات سابق ایران در کشورهای بریتانیا و آمریکا، به واکاوی ابعاد مختلف کنشگری و چشم اندازهای قدرت‌های اروپایی در قالب معادله جنگ غزه پرداخته‌ایم.

344324

 

رهبران سیاسی اروپا از زمان انجام عملیات طوفان‌الاقصی و اوج‌گیری فضای جنگ و تنش میان رژیم صهیونیستی و حماس، حمایت‌های گسترده‌ای را از صهیونیست‌ها انجام داده‌اند. به طور خاص رهبران سه کشور مهم اروپایی یعنی انگلستان، فرانسه و آلمان، در فاصله زمانی بسیار کوتاهی از یکدیگر، عازم اراضی اشغالی شدند و حمایت خود را از صهیونیست‌ها اعلام کردند. در این رابطه حتی برخی تحلیلگران بر این باورند که جنگ غزه تبدیل به اوکراینِ دوم برای اروپا شده است. دیدگاه شما در این رابطه چیست؟

من فکر می‌کنم درگیری‌های جاری در نوار غزه میان رژیم اسرائیل و مقاومت فلسطین، حتی از جنگ اوکراین هم برای اروپایی‌ها مهمتر است. دلیل این مساله نیز به نظر من این است که اروپایی‌ها شدیدا نسبت به از دست‌رفتن مدیترانه و مخدوش شدن نظارت و کنترل خود بر آن حساس هستند.

توجه داشته باشیم که دریای مدیترانه میان سه قاره قرار گرفته (اروپا، آسیا و آفریقا) و می‌توان به جرات گفت آفریقا و غرب آسیا، سهمی در دریای مدیترانه ندارند و این دریا دربست در اختیار اروپا است. در این چهارچوب، پیروزی ملت فلسطین بر اسرائیل و به خطر افتادن موقعیت این رژیم و در عین حال، موقعیت راهبردی و خوبی که لبنان، فلسطین و سوریه در جوار دریای مدیترانه دارند سبب خواهد شد تا این طیف از بازیگران به دنبال سهم خود از دریای مدیترانه باشند. درست به همین دلیل هم است که می‌بینیم اروپایی‌ها شدیدا از اسرائیل دفاع و حمایت می‌کنند و جنگِ آن علیه مردم و مقاومت فلسطین را در واقع جنگ خود می‌دانند.

به بیان ساده‌تر، دریای مدیترانه خط قرمز جهان غرب است و اسرائیل سال‌هاست که حافظ این خط قرمز برای اروپایی‌ها است.

در مدت اخیر شاهد اعتراضات و راهپیمایی‌های گسترده‌ای در کشورهای مختلف اروپایی در حمایت از ملت فلسطین بوده‌ایم. به عنوان مثال می‌توان به راهپیمایی ۱۰۰ هزار نفری در لندن و همچنین دیگر شهر و پایتخت‌های اروپایی اشاره کرد. به نظر شما دلیل واکنش گسترده و کم‌نظیر افکار عمومی اروپا به جنایات رژیم اسرائیل علیه مردم نوار غزه در مدت اخیر چیست؟

دلیل اصلی این موضوع این است که صهیونیست‌ها این مرتبه دست به فجایع تکان دهنده‌ای علیه ملت فلسطین زده و البته همچنان نیز می‌زنند. موضوعی که بازخوردهای جدی را در میان افکار عمومی کشورهای اروپایی ایجاد کرده است. توجه داشته باشیم که اکنون عصرِ شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی است و تصاویر و ویدئوهای فاجعه آفرینی‌های صهیونیست‌ها علیه مردم غزه به نحو گسترده‌ای منتشر و پخش می‌شود و این مساله در واکنش نشان دادن و تالم عمیقِ مردم اقصی نقاط جهان از تحولات جاری علیه ملت فلسطین نقش بزرگی را بازی می‌کند.

در کنار این‌ها، به این نکته نیز باید توجه داشته باشیم که دومین مذهب در برخی کشورهای اروپایی اسلام است و در عین حال، جامعه مهاجران مسلمان و خودِ مسلمانان ساکن در کشورهای اروپایی نیز جامعه‌ای گسترده و قابل توجه را تشکیل می‌دهند و این مساله نیز در به راه افتادن سیلی از واکنش‌ها در کشورهای اروپایی در پیِ اقدامات مرگبار و خونین اخیر و جاری صهیونیست‌ها علیه مردم فلسطین، نقش بزرگی بازی کرده است.

با این حال، نکته مهم اینجاست که شاید دولت‌های اروپایی بعضا در مسیر برگزاری یکچنین اعتراضاتی مانع ایجاد نکنند با این حال، در نهایت تمام تلاش خود را به کار می‌بندند تا فشارهای مردمی علیه خود و سیاست‌هایشان و گزاره حمایت از اسرائیل را تا جای ممکن کاهش دهند و البته که تصمیماتی را عملیاتی می‌سازند که در نقطه مقابل اعتراضات گسترده‌ای است که در مدت اخیر در کشورهای مختلف اروپایی شاهد بوده‌ایم.

توجه داشته باشیم که صهیونیست‌ها چندین دهه است که در قاره اروپا فعالیت‌های گسترده‌ای را در پیش گرفته‌اند و توانسته‌اند به بسیاری از ساختارهای حکمرانی و قانونی در این قاره نفوذ کنند. در این راستا، من به تازگی خبری را شنیدم که بر پایه آن ظاهرا یک مقام آلمانی به دلیل حمایت از جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) از کرسی خود تعلیق شده است. این اقدام بدون تردید بر مبنای قانونی است که مدت‌هاست در کشوری نظیر آلمان برقرار است.

در این چهارچوب، صهیونیست‌ها اصول مورد ادعای خود نظیر هولوکاست و یا طرح مسائل مختلف در رابطه با یهودی ستیزی را به قدری جلو برده و در مورد آن‌ها مانور داده‌اند که سبب شده‌اند قوانینی در این رابطه در برخی کشورهای اروپایی وضع شود. به بیان ساده‌تر، آن‌ها در این زمینه از تاکتیک مظلوم نمایی در کنار فشارهای رسانه‌ای و قدرت مالی خود استفاده کرده‌اند و سازوکارهایی را به وجود آورده‌اند که از هر نظر تامین کننده منافع آن‌ها باشد.

موضوعی که به طور خاص در مورد برخی کشورهای اروپایی به نحوی عینی صدق می‌کند. در این راستا، من نمی‌گویم که اعتراضات جاری افکار عمومی در کشورهای اروپایی علیه جنایات صهیونیست‌ها، عاری از اثر بر سیاستمداران دولت‌هایشان است. با این حال، اثرگذاری این مولفه به نظر من خیلی کم است. زیرا فضا و چهارچوب‌ها طوری چیده شده که برون‌داد و خروجی آن اقدام در راستای منافع فلسطینی‌ها نباشد.

در این نقطه یک سوال مطرح می‌شود: چه شده که جهان غرب و به طور خاص اروپا که خود را طلایه‌دار تفکر در مسائل مختلف به ویژه حوزه حکمرانی می‌داند و می‌بیند، به وضعیتی دچار شده که در مساله حمایت از رژیم صهیونیستی، عاری از هرگونه تفکر است و صرفا به یک رویه ثابت که همان حمایت کورکورانه است، تکیه می‌کند؟

در این معادله «تفکر» اساسا جایی ندارد. صهیونیست‌ها شبکه‌هایی از قدرت را در کشورهای اروپایی و در پشت پرده ایجاد کرده‌اند و در قالب آن‌ها منافع خود را تامین می‌کنند. در این معادله، همانطور که گفتم تفکری وجود ندارد. بلکه با شما موافقم این موضوع با کلیت فضای دموکراسی که کشورهای غربی سعی در تصویرسازی و اعمال حاکمیت آن بر خاک خود دارند در تضاد است با این حال، مایلم این نکته را هم به شما بگویم که وجود تناقض در دموکراسی‌های غربی، چیز عجیبی نیست و از این جنس تناقض‌ها در مورد اروپایی‌ها زیاد شاهد بوده‌ایم.

از این رو، رویکردهای دوگانه و متضاد آن‌ها در رابطه با جنایات رژیم اسرائیل علیه مردم فلسطین نیز صرفا یکی از تناقض‌هایی است که اروپایی‌ها در حوزه سیاست خارجی خود نشان می‌دهند. بار دیگر تکرار می‌کنم، پشت پرده نفوذ عمیق صهیونیست‌ها در کشورهای اروپایی، بیش از ۶ دهه کار تبلیغاتی و نفوذ نرم و زد و بندهای پشت‌پرده است. درست به همین دلیل است که نباید توقع داشته باشیم این پیوندها در مدت زمان محدودی به کل پاک شوند و سطح هزینه‌های خارجی برای اسرائیل به نحو قابل توجهی افزایش یابد.

این معادله به ویژه زمانی که پای منافع اروپا و کلیتِ جهان غرب در حمایت از اسرائیل در میان باشد نیز ابعاد جدی‌تری را به خود می‌گیرد. در این رابطه مایلم یک مثال عجیب نیز برایتان ذکر کنم. «جان مک کین» سناتور سابق آمریکایی که نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز بود و چند سال قبل فوت کرد، وصیت کرده بود که وی را در اراضی اشغالی دفن کنند. در این نقطه واقعا باید سوال کرد که چه اقدامات تبلیغاتی و مرتبط با نفوذ نرم را صهیونیست‌ها در آمریکا انجام داده‌اند که یک سیاستمدار شناخته شده آمریکایی به دنبال دفن شدن در اراضی‌اشغالی است و تا این حد با صهیونیست‌ها همزادپنداری می‌کند؟ این موضوع نفوذ رژیم صهیونیستی در غرب را نشان می‌دهد. موضوعی که به نظرم باید آن را جدی گرفت و البته که صهیونیست‌ها در این مسیر از هر ابزاری ولو نامشروع و نادرست نیز به هر شیوه ممکن استفاده کرده‌اند و مثلا تحریف تاریخ، وارونه جلوه دادن واقعیت‌ها، و سیلی از اقدامات تبلیغاتی را در دستورکار داشته‌اند.

از این منظر، من مایلم به این نکته اشاره کنم که صهیونیست‌ها توانسته‌اند نوعی علقه احساسی را در رابطه با کشورهای غربی ایجاد کنند و در کنار امکانات مادی و رسانه‌ای و سیاسی خود، فضایی را در راستای منافعشان ایجاد کنند (در جهان غرب) که شکستِ آن آن کار چندان ساده‌ای نیست.

به نظر شما آیا امکان دارد که قدرت‌هایی اروپایی به صورت مستقیم وارد معادله جنگ غزه شوند؟

به نظر من کاملا محتمل است که اگر منافع اروپا اقتضا کند، آن‌ها مستقیما وارد میدان شوند و به نفع اسرائیل در جبهه‌های جنگ علیه مقاومت فلسطین فعال شوند. من دیروز خبری شنیدم که هم فرانسه و هم انگلستان نیروهایی را در قبرس و حاشیه شرقی دریای مدیترانه مستقر کرده‌اند و به آن‌ها آماده‌باش داده‌اند و در صورت لزوم از آن‌ها استفاده میدانی نیز خواهند کرد. در این رابطه تردید نکنید. دلیل این مساله هم روشن است: زیرا همانطور که گفتم آن‌ها مایل به از دست دادن مدیترانه نیستند و این موضوع برای آن‌ها یک خط قرمز جدی است. خط قرمزی که عملا جنگ غزه را برای اروپایی‌ها به جنگی مهمتر از جنگ اوکراین تبدیل کرده است.

به نظر شما آیا ایران در شرایط کنونی جدای از فعالیت‌های دیپلماتیک و هماهنگی با محور مقاومت، می‌تواند به اقدامات میدانی معناداری نیز دست بزند؟

در شرایط کنونی ما می‌توانیم نیروی دریایی خود را در دریای مدیترانه تثبیت کنیم و البته که در این رابطه می‌توانیم با ترکیه نیز تعامل داشته باشیم. جهان غرب، اسرائیل را به وجود آورد تا دسترسی دیگر کشورهای غرب آسیا و آفریقا که در جوار مدیترانه قرار دارند را به این دریا قطع کنند.

در این شرایط، اگر ما بتوانیم در دریای مدیترانه حضور نظامی داشته باشیم، این بدان معناست که ایران توانسته خاکریز مهمی را پشت سر بگذارد و البته که این مساله پالس‌های مهمی را نیز برای دولت‌های غربی دارد. در این چهارچوب، اهمیت و جایگاه اسرائیل برای غربی‌ها و به طور خاص اروپایی‌ها، دیگر همچون سابق نخواهد بود و این ضربه بزرگی به رژیم اسرائیل است. از این رو، ما می‌توانیم با ترکیه همکاری‌هایی را در مورد موضوع مذکور تعریف کنیم. موضوعی که در کلیت خود در راستای منافع و امنیت ملی ما نیز قرار دارد.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*