گزارش/

https://tabnakbato.ir/fa/news/293043/%D8%B2%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%B3%D8%AE%D9%87-%D8%B3%D8%AD%D8%B1%D8%A2%D9%85%DB%8C%D8%B2-%D8%B1%D8%B4%D8%AF-%D9%85%D9%88-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA

در صورت تحقق برنامه‌های فعلی، کمبود معلم در ۲۶ سال آینده رفع خواهد شد!/۵-۶

کمبود‌هایی که برای رفع شان، اقدامات متفاوت و بعضا عجیبی در دستور کار قرار گرفته است؛ از به کارگیری معلمان فعلی و حتی کادر مدیریتی برای تدریس دروس مختلف تا به کارگیری معلمان بازنشسته (به تاکید وزیر، «پیشکسوتان») و حتی استفاده از دانشجویان سال سوم و چهارم دانشگاه فرهنگیان؛ دانشجویانی که قرار بوده معلم شوند و بعد در مدارس به کار گرفته شوند، اما کمبود‌ها کاری کرده که حین تحصیل، معلم هم شوند!

کمبود معلم به حدی وسیع و بحرانی است که به رغم اتخاذ تدابیر اضطراری و ویژه، تا سه دهه بعد رفع شدنی به نظر نمی‌رسد!

به گزارش «تابناک»، با شروع سال تحصیلی، بار دیگر بحث کمبود‌های وزارت آموزش و پرورش داغ شده و توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. کمبود‌هایی که در راس آنها، کمبود معلم قرار دارد که موجب شده بسیاری از کلاس‌های درس بلاتکلیف باشند و مسئولان بکوشند با اتخاذ تدابیر اضطراری و ویژه، رفع کمبود‌ها را در دستور کار قرار دهند.

درباره کمبود‌هایی سخن می‌گوییم که به تاکید برخی کارشناسان به ۳۰۰ هزار تن رسیده و برآورد‌ها حکایت از آن دارد که تا سال ۱۴۰۶ به کمبود ۴۰۰ هزار معلم خواهد رسید. بحرانی که در نتیجه قصور‌ها و بی توجهی‌های متعدد و مختلف حاصل آمده و آنقدر وسعت یافته که تدابیر اتخاذ شده برای جبران آن هم راه به جایی نبرده و نخواهد برد.

از جمله این تدابیر، صدور مجوز جذب ۷۵ هزار معلم است که به تاکید وزیر آموزش و پرورش، ۲۵ هزار نفر از آن‌ها مربوط به دانشگاه شهید رجایی و فرهنگیان بوده که جذب شده اند و ۲ ردیف استخدامی هم مربوط به معلمان ابتدایی، هنرستان‌ها و دبیران است که در دست اجرا قرار دارد و به پذیرش ۱۷ هزار تن در آزمون استخدامی منجر شده، اما کافی نیست و می‌بایست با «تکمیل ظرفیت»، توسعه بیابد. اتفاقی که وزیر پیش بینی کرده تا آخر ماه جاری جامه عمل خواهد پوشید.

در صورت تحقق برنامه‌های فعلی، کمبود معلم در ۲۶ سال آینده رفع خواهد شد!

رضا مراد صحرایی که در حاشیه نشست هیات دولت در جمع خبرنگاران حضور یافته و با پرسش‌های متعدد در خصوص کمبود معلم مواجه شده بود، در ادامه تاکید کرده که کمبود معلم، ۳۰۰ هزار نفری که گفته می‌شود نیست و توضیح می‌دهد: واقعیتش این است ما در آموزش و پرورش کمبود سنواتی داریم و اگر بخواهیم آماری مبتنی بر استاندارد‌ها دهیم، [کمبودهایمان] نزدیک به ۲۰۰ هزار معلم است.

کمبود‌هایی که برای رفع شان، اقدامات متفاوت و بعضا عجیبی در دستور کار قرار گرفته است؛ از به کارگیری معلمان فعلی و حتی کادر مدیریتی (مدیر، ناظم و…) برای تدریس دروس مختلف تا به کارگیری معلمان بازنشسته (به تاکید وزیر آموزش و پرورش، «پیشکسوتان») و حتی استفاده از دانشجویان سال سوم و چهارم دانشگاه فرهنگیان؛ دانشجویانی که قرار بوده معلم شوند و بعد در مدارس به کار گرفته شوند، اما کمبود‌ها کاری کرده که حین تحصیل، معلم هم شوند!

تدابیری ستودنی که توانسته معضل کمبود معلم را تا حد قابل قبولی مرتفع نماید، اما برای رفع بنیادین این مشکل، کارایی خاصی ندارد، به ویژه وقتی که بدانیم از ۲۰۰ هزار کمبود مورد تاکید وزیر، ۷۵ هزار تایش با ردیف‌های ویژه استخدامی قرار است پر شود و رفع ۱۲۵ هزار کمبود دیگر، تنها با تکیه بر برنامه‌های جاری وزارت خانه در دستور کار قرار دارد؛ یعنی جذب فارغ التحصیلان دانشگاه فرهنگیان.

دانشگاهی که صحرایی تاکید دارد در زمره دانشگاه‌های راهبردی نظام است و یکی از دلایل کمبود معلم در حال حاضر، اتخاذ تصمیم کاهش ظرفیت این دانشگاه در گذشته بوده است. تصمیمی که ظرفیت این دانشگاه را به زیر ۴۰۰۰ تن رسانده و حالا دولتمردان برای جبران آن، افزایش ۲۰ درصدی ظرفیت این دانشگاه را در دستور کار قرار داده اند؛ تصمیمی که البته به شدت ناکافی به نظر می‌رسد.

در صورت تحقق برنامه‌های فعلی، کمبود معلم در ۲۶ سال آینده رفع خواهد شد!

آنقدر ناکافی که اگر قرار باشد کمبود معلم (با فرض ثابت ماندن آن در همه سال‌های پیش رو و صرف نظر از رسیدن سالانه چند هزار معلم به سن بازنشستگی!) با فارغ التحصیلان دانشگاه فرهنگیان جبران شود، به بیش از ۲۶ سال برای جبران کمبود ۱۲۵ هزار معلم نیاز خواهیم داشت! دورنمایی مایوس کننده که چاره‌ای باقی نمی‌گذارد جز اینکه تدابیر دیگر مانند استخدام گسترده معلم از طریق آزمون‌های ورودی و تربیت پذیرفته شدگان در دوره‌های ویژه معلمی در دستور کار قرار گیرد.

طرح و تدبیری که به شدت هزینه بر است و اجرایش توسط این وزارت خانه ناممکن به نظر می‌رسد چراکه بودجه فعلی آموزش و پرورش به زحمت کفاف پرداخت حقوق و دستمزد معلمان و کادر فعلی مدارس را می‌دهد و حتی برای برچیدن مدارس کپری یا نوسازی مدارس تخریبی هم کافی نیست. بودجه‌ای که نیازمند افزایش بسیار چشمگیر است و از این رو زمانی شاهد اقدامات عاجل برای رفع کمبود معلم خواهیم بود که دولت در تنظیم لایحه بودجه، توجه ویژه‌ای به این حوزه نشان دهد و مجلس هم همدلانه با این افزایش همراهی کند.

 

 

 

 

 

پشت پرده لغو دیدار سپاهان و الاتحاد عربستان/۶-۵

دیدار تیم‌های فوتبال سپاهان ایران و الاتحاد عربستان به دلیل حاضر نشدن تیم حریف در زمین مسابقه برگزار نشد.

در هفته دوم لیگ قهرمانان آسیا از مرحله رفت گروهی تیم فوتبال سپاهان در اصفهان و ورزشگاه نقش جهان میزبان تیم فوتبال الاتحاد بود.

این دیدار بنا بر دلایل نامعلوم و حضور نیافتن تیم فوتبال الاتحاد در زمین مسابقه از سوی ناظر بازی پس از تاخیر در حضور تیم الاتحاد در حالی که سپاهانی‌ها در زمین مسابقه بودند لغو شد و پرونده ۳ امتیاز این دیدار به گزارش ناظر بازی و بررسی کمیته انضباطی کنفدراسیون فوتبال آسیا سپرده شد.

چند روایت در مورد لغو این دیدار وجود دارد که در این گزارش به آن می‌پردازیم.

تیم فوتبال الاتحاد شب قبل از مسابقه در این زمین استاندارد تمرین خود را انجام داده است و ایرادی به ورزشگاه وارد نبود و ناظر کنفدراسیون فوتبال آسیا بررسی‌های لازم را در این زمینه انجام داده بود و دلیل حضور عربستانی‌ها برخلاف برخی ورایات و ادعا‌ها ورزشگاه نبود از سوی دیگرگفته می‌شود ناظر این مسابقه به نصب سردیس و نشانه‌ها و نماد‌ها در زمین فوتبال ایراداتی را وارد کرده است که طبق بررسی ما این موارد در قوانین فیفا مصداق نماد‌های سیاسی محسوب نمی‌شود و منعی برای استفاده از آن وجود ندارد.

در روایت دیگر وقتی به بیانیه کوتاه کنفدراسیون فوتبال آسیا توجه می‌کنیم موضوع امنیت بازیکنان است.

گفته می‌شود دلیل حضور نیافتن بازیکنان الاتحاد در زمین فوتبال نداشتن امنیت بوده است و این موضوع نیز با توجه به حضور ناظران در کنار زمین و تمهیدات برگزاری یک رقابت استاندارد با ویژگی‌های فیفا غیر واقعی به نظر می‌رسد.

اما روایت نهایی در مورد این بازی شاید به شکلی قابل اثبات نباشد، اما تیم الاتحاد در این دیدار ستاره‌های اصلی خود را در اختیار نداشت و ۳ ستاره این تیم به دلیل مصدومیت در این بازی غایب بودند و این در حالی بود که سعودی‌ها باید در ورزشگاهی که از ۵۰ هزار تماشاگر پر بود بازی می‌کردند و به نوعی این بهانه جویی‌ها شاید به نوعی تعویق بازی، تغییر میزبانی به زمین بی طرف و فرار از یک شکست احتمالی بود.

این‌ها روایت‌ها مستقل با منبع برخی نزدیکان فوتبال ایران بود.

اما قوانین فیفا در مورد اینگونه اتفاقات چه می‌گوید؟

در روال طبیعی اگر تیمی در ساعت مقرر در زمین مسابقه حاضر نشود و فرصت داور برای ورود با تاخیر هم تمام بشود این بازی در نهایت ۳ بر صفر به سود تیم حاضر در زمین فوتبال می‌شود، اما پس از بررسی‌ها در کمیته انضباطی از گزارش ناظر بازی و عوامل مستقر در ورزشگاه دلایل تیم مقابل بررسی می‌شود و در نهایت رای نهایی را کمیته انضباطی‌ ای اف سی می‌دهد.

باشگاه سپاهان در بیانیه‌ای مدعی شد تمامی شرایط برای بازی مهیا بوده است و سعودی‌ها بهانه‌های غیر فوتبالی را مطرح کردند و از این بابت آن‌ها قرار است شکایتی را علیه باشگاه الاتحاد با توجه به مستندات موجود به کنفدراسیون فوتبال آسیا ارسال کنند.

مدیر عامل باشگاه سپاهان ماجرای بازی نکردن الاتحاد و شرح ماوقع اتفاقات شب بازی را اینگونه شرح داد:

برای برگزاری یک مسابقه استاندارد، همه شرایط از هفته‌های قبل سازمان گرفته بود و همه عوامل درگیر برای برگزاری کار را آماده کرده بودند، استقبال بسیار خوب و شایسته‌ای را از تیم الاتحاد در هنگام ورود صورت گرفته بود که مورد تقدیر مدیرعامل باشگاه الاتحاد قرار گرفت و اطلاعیه‌ای هم در این رابطه صادر کردند.

ساکت ادامه داد: روز گذشته ساعت ۱۱ صبح جلسه هماهنگی مسابقه با حضور نماینده‌ای اف سی و نماینده امنیتی‌ای اف سی و مدیران تیم‌های فولاد مبارکه سپاهان و الاتحاد عربستان برگزار شد و همه چیز برای برگزاری یک مسابقه خوب مورد تأیید قرار گرفت. ورزشگاه ۷۵ هزار نفری نقش جهان بیش از دو و نیم سال است که مورد تأیید نمایندگان فیفا،‌ای اف سی، مجوز حرفه ای، فدراسیون فوتبال، سازمان لیگ قرار گرفته و با همین شکل و شمایل و طراحی که امروز شاهدش بودیم میزبان ده‌ها و صد‌ها مسابقه بود و همچنین در جلسه هماهنگی روز قبل مسابقه هم هیچ ابهامی مطرح نشد و در صورتجلسه هیچ چیزی را شما مشاهده نمی‌کنید، حتی باشگاه فولاد مبارکه سپاهان با هماهنگی ناظر مسابقه و مسئول برگزاری روز گذشته ساعت ۷:۳۰ ورزشگاه را برای تمرین در اختیار تیم الاتحاد عربستان قرار داد. این تیم آمد در همین ورزشگاه، با همین شرایط و با همین طراحی‌های موجود تمرین خودشان را انجام دادند، خیلی تشکر کردند و امروز هم شرایط همه چیز به خوبی جلو می‌رفت، همه برگزارکنندگان مسئولان انتظامی و امنیتی به خوبی سازماندهی کرده بودند هواداران پرشور آقا و خانم باشگاه فولاد مبارکه سپاهان یک حضور همه جانبه و حماسی را داشتند.

سفیر کشور عربستان سعودی میهمان عزیز ما بودند اینجا و از ساعت‌ها قبل ما در خدمت شان بودیم، ولی در نزدیکی‌های مسابقه مواردی از طرف ناظر اعلام شد که توسط تیم الاتحاد مطالبه شده بود که چنین چیز‌هایی خارج از عرف مسائل ورزشی بود و بر خلاف اصولی است که معمولاً همه جا مطرح بوده، روز قبل این ورزشگاه مورد استفاده قرار گرفته بود، جلسه هماهنگی برگزار شده بود و ما یک مرتبه دیدیم که این تیم اقدام به خروج از ورزشگاه نمودند، داوران هم همان طور که شما در اخبار اعلام کردید بازی را نیمه کاره اعلام کردند و به هر حال ما هم شکایت خودمان را از باشگاه الاتحاد عربستان سریعاً به‌ای اف سی با مستندات مان انعکاس خواهیم داد.

وی ادامه داد: از تماشاگران شایسته و فهیمی که با رفتار متین و آبرومندشان موجب آبرومندی فوتبال ایران شدند، صمیمانه تشکر می‌کنیم و سپاسگزار هستیم.

ساکت ادامه داد: ما هم مستندات خودمان را ارائه خواهیم کرد که چنین ورزشگاهی با این شکل و شمایل، با این استاندارد‌ها سال ها، ماه‌ها و برای صد‌ها مسابقه استفاده شده و هیچ نکته خاصی برای آن مطرح نبود.

کنفدراسیون فوتبال آسیا در قالب کمیته انضباطی به زودی در مورد این دیدار تصمیم نهایی را می‌گیرد، اما آنچه واضح است نفوذ عربستان در کنفدراسیون فوتبال آسیا شاید رای به تجدید این دیدار در زمین بی طرف بدهد و مهدی تاج رئیس فدراسیون فوتبال و نایب رئیس کنفدراسیون فوتبال آسیا می‌تواند در این زمینه از نفوذ خود استفاده کند و خواهان صدور رای عادلانه از کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال باشد.

 

صندوق ذخیره‌ای به نام معلمان به کامِ نجومی‌بگیران!/۵-۶

شفافیتی در عملکرد صندوق ذخیره فرهنگیان نیست؛ علیرغم حساسیت بالای معلمان کشور روی این صندوق و عملکرد آن، گویا به نام معلمان اما به کامِ نجومی‌بگیران و مدیران عمل می‌شود؛ یک مدیر صندوق ذخیره، ماهی بیش از ۳۷ میلیون اضافه کار می‌گیرد آن هم وقتی که حقوق معلمان رسمی کشور پایین‌تر از خط فقر است.

به گزارش «تابناک» ، گاه و بیگاه اخباری از فیش‌های نجومیِ مدیران و مسئولان به رسانه‌ها درز می‌کند؛ روال کار اما ثابت و مشخص است؛ بعد از رسانه‌ای شدن، مقام بالاترِ فرد نجومی‌بگیر ابتدا توضیحاتی مبنی بر اینکه این مبلغ، حقوقِ تنها نیست و بخشی از آن پاداش و بخشی دیگر اضافه‌کار و معوقات است، منتشر می‌کند و سپس وقتی می‌بینند با این توضیحات، بازهم چند صد میلیون حقوق در یک ماه اصلاً توجیه نمی‌شود، اعلام می‌کنند که مدیر خاطی را عزل کرده‌ایم!

و البته این چرخه هیچ‌زمان متوقف نمی‌شود؛ هر از گاهی دری به تخته می‌خورد و فیش حقوقیِ مدیران بانکی، مدیران نهادهای دولتی و خصولتی و مدیران نهادها و ارگان‌های خاص، رسانه‌ای می‌شود؛ هرچند این فیش‌ها مشتی هستند نمونه‌ی خروار و شاید نتوانند «عمق فاجعه‌ی نجومی‌بگیری» را به خوبی نشان دهند.

این بار اما فیش حقوقیِ نجومی از نهادی سر برآورده است که تمامیت و مالکیت آن متعلق به بخشی از مزدبگیران کشور است، معلمان صاحبان اصلیِ صندوق ذخیره فرهنگیان هستند و ماهیت وجودی این صندوق، سرمایه‌گذاری برای بهبود وضع معاش فرهنگیان شاغل و بازنشسته‌ی کشور است اما گویا سر معلمان از کلاهِ صندوق ذخیره بهره‌ چندانی ندارد و منافع سرشارِ این صندوق مشارکتی نصیبِ «دیگران» می‌شود!

۳۷ میلیون اضافه کار برای هر ماه

اضافه کار مدیرِ صندوق ذخیره بیشتر از سه برابرِ حقوق یک معلم!

هجدهم شهریورماه رسانه‌های کشور با تیتر درشت نوشتند «به دنبال دستور وزیر آموزش و پرورش، معاون صندوق ذخیره فرهنگیان که اخیراً فیش حقوقی او با ۴۱۲ میلیون تومان اضافه کار منتشر شده بود، برکنار شد».

در روزهای قبل از آن، فیش حقوقیِ حمید باقرنژاد معاون برنامه‌ریزی و توسعه منابع صندوق ذخیره فرهنگیان در فضای مجازی منتشر شده بود؛ در این فیش، این مدیرِ بسیار مسئول!  ۴۱۲ میلیون تومان برای اضافه‌کاری به‌ازای ۱۱ ماه دریافت کرده بود! خلاصه بعد از چند روز خبر آمد که وزیر دستور برکناری او را به دلیل آنچه «اضافه‌کاری نامتعارف» نامیده‌اند، صادر کرده است.

بیاییم حساب کنیم، ۴۱۲ میلیون برای ۱۱ ماه اضافه‌کار واقعاً چه معنایی دارد؛ این مدیر برای هر ماه کار، بیش از ۳۷ میلیون تومان فقط اضافه‌کار گرفته است! واقعاً اضافه‌کار ۳۷ میلیون تومانی کجای معادلات مزدی فرهنگیان کشور جای می‌گیرد؟ مگر معلمان، بعد از سال‌ها خاک تخته خوردن و با دانش آموزان سروکله زدن چقدر حقوق ماهانه می‌گیرند؟

اضافه کارِ این مدیرِ معزول، مدیری که از آذرماه ۱۴۰۰ عضو هیئت مدیره و معاون مالی و سرمایه انسانی و از بهمن ماه ۱۴۰۱ معاون برنامه‌ریزی و توسعه موسسه صندوق ذخیره فرهنگیان بوده و نزدیک به دو سال سابقه کار و لابد سابقه‌ی نجومی‌بگیری داشته، از سه برابر حقوق یک معلم با ۳۰ سال سابقه بیشتر است!

محمد، معلمی که مدرک فوق لیسانس ریاضیات دارد، با اشاره به فیش ۴۱۲ میلیون تومانیِ آقای مدیر صندوق ذخیره می‌گوید: «ما معلمان مدارس غیرانتفاعی برای ۳ یا ۴ میلیون حقوق ماهانه باید در طول روز از این مدرسه به آن مدرسه سرگردان باشیم و کل تابستان بدون درآمد بمانیم، آن وقت مدیر صندوق ذخیره ۴۱۲ میلیون تومان اضافه کار بگیرد، این چه مدل عدالتی‌ست؟!»

مدیریتی بدون نظارت که عوض نمی‌شود!

اما این بی‌عدالتی فقط در حق معلمان غیررسمی اعمال نمی‌شود؛ حقوق معلمان رسمی نیز با این نجومی‌بگیری به اندازه‌ی از اینجا تا انتهای کهکشان راه شیری فاصله دارد؛ محمدرضا نیک‌نژاد (فعال صنفی فرهنگیان) معتقد است «مدیریتِ اختلاس‌گونه و بدون نظارت در صندوق ذخیره فرهنگیان چیز جدیدی نیست، سال‌هاست در دولت‌های مختلف بوده و همچنان ادامه دارد و گویا قرار نیست هیچ زمان تغییر کند».

نگاهی اجمالی به سابقه‌ی ناروشنِ صندوق ذخیره‌ی فرهنگیان، صندوقی که باید مشارکتی اداره و سود آن نیز مشارکتی بین سهامداران اصلی تقسیم شود که البته طبق شواهد اینگونه نیست، ادعای نیک‌نژاد را ثابت می‌کند:

در شانزدهم اردیبهشت ۹۹، جبار کوچکی‌نژاد رئیس کمیته تحقیق و تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان، با بیان اینکه بیش از ۲۰ متهم از جمله تعدادی از آقازاده‌ها در ماجرای اختلاس صندوق ذخیره فرهنگیان دست داشتند، اظهار داشت: بخشی از مبالغ اختلاس شده که رقم دقیق آن در اختیار قوه قضاییه است به صندوق ذخیره فرهنگیان برگشت.

او با تأکید بر اینکه سرنخ اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان پیچیده و گسترده است و ابعاد آن همچنان ادامه دارد تصریح کرد: ریشه بسیاری از مفاسد که در جاهای دیگر بودند و در افراد صاحب قدرت نفوذ داشتند در پرونده اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان قابل ردیابی است و قوه قضائیه هم مرحله به مرحله ماجرا را پیگیری می‌کند.

اما این ماجرا به خیلی قبل‌تر بازمی‌گردد؛ بحثِ اختلاس مالی در صندوق ذخیره فرهنگیان در میانه‌ی دهه‌ی ۱۳۹۰ مطرح شد؛ در ابتدا فساد هشت هزار میلیارد تومانی نام گرفت، ولی رقم آن بعدها ۱۵ هزار میلیارد تومان هم اعلام شد. در نهایت نماینده دادستان در دادگاه اعلام کرد رقم فساد در پرونده صندوق ذخیره فرهنگیان و بانک سرمایه، ۱۴ هزار میلیارد تومان است.

با این حال، گویا روندِ معیوبِ برداشت از صندوق قرار نیست هیچ کجا متوقف شود؛ مدیرانی که بر سر سفره‌ی فرهنگیان نشسته‌اند برای خودشان با خیال راحت برداشت می‌کنند و بعد اگر اخبار این برداشت‌ها رسانه‌ای شد، معزول می‌شوند، وقتی که دیگر کار از کار گذشته!

۱۱ میلیون و ۷۰۰ حقوق می‌گیرم، آنهم بعد از سی سال کار معلمی!

نیک‌نژاد این بی‌عدالتی و فساد را «باعث تاسف بسیار» توصیف می‌کند و می‌گوید: صندوق ذخیره به نسبت درآمدش، هیچ زمان آورده‌ی قابل قبولی برای معلمان نداشته است؛ این صندوق درآمد هنگفتی دارد، اما این درآمد تاثیری در سفره‌های معلمان کشور ندارد. حتی در دوره‌ی احمدی‌نژاد که شرکت‌های خصولتی و دولتیِ بسیاری به زیان‌دهی افتاده بودند، صندوق دخیره سود روی سود می‌گذاشت چراکه در همان زمان، هر ماه از حقوق معلمان به میزان ۲۰ میلیارد تومان ورودی منظم داشت.

به گفته وی، با چنین پول‌هایی، حتی اگر مدیریت ناکارآمد و کارنابلد هم باشد باید بیش از آنچه امروز صندوق ذخیره به معلمان می‌پردازد، پرداخت شود.

نیک‌نژاد اضافه کار ۴۱۲ میلیون تومانی را به نسبت حقوق ماهانه‌ی معلمان عجیب و غریب می‌داند و می‌گوید: این دریافتی‌ها اصلاً توجیه‌پذیر نیست؛ حقوق معلمان به طور میانگین ۵ تا ۸ میلیون تومان زیر خط فقر است، اگر خط فقر را ۲۲ میلیون تومان در نظر بگیریم، میانگین حقوق معلمان، حدود ۱۵ میلیون تومان است؛ معلمی که صندوق به نام اوست و از سوی دیگر، وقتی این صندوق درآمدهای آشکار و پنهانِ هنگفت دارد – بخشی از حساب‌ و کتاب‌ها پنهان است و جامعه از آن خبر ندارد- نباید این‌چنین زیر خط فقر زندگی کند؛ وقتی صندوق می‌تواند چنین پرداخت‌هایی به مدیران خود داشته باشد، چرا به معلمان سود عادلانه و به نسبت سود انبوهِ خود نمی‌دهد؟!

این فعال صنفی فرهنگیان اضافه می‌کند: منِ معلم که بازنشسته‌ی ۱۴۰۱ هستم، نه حکم رتبه‌بندی من صادر شده و نه پاداش پایان خدمتِ من را واریز کرده‌اند؛ در این شرایط، یک ماه بعد از بازنشستگی، صندوق یک مبلغی را به حساب من ریخت که اصلاً تناسبی با پولی که من سال‌ها به طور منظم و ماهانه در آن ریخته‌ام نداشت! صندوق ذخیره به شیوه‌ای غیرشفاف و بدون مشارکت مستقیم معلمان اداره می‌شود و مشخص نیست درآمدهای آن واقعاً کجا می‌رود.

شفافیتی در عملکرد صندوق ذخیره فرهنگیان نیست؛ علیرغم حساسیت بالای معلمان کشور روی این صندوق و عملکرد آن، گویا به نام معلمان اما به کامِ نجومی‌بگیران و مدیران عمل می‌شود؛ یک مدیر صندوق ذخیره ماهی بیش از ۳۷ میلیون اضافه کار می‌گیرد وقتی حقوق معلمان رسمی کشور پایین‌تر از خط فقر است. در آخر صحبت‌ها از نیک‌نژاد می‌پرسم شما حالا در ایام بازنشستگی بعد از اینهمه سال خدمت چقدر حقوق می‌گیرید؛ پاسخ می‌دهد: «رتبه‌بندی هنوز برای من اجرا نشده، در حال حاضر دریافتیِ ماهانه‌ی من با مدرک فوق لیسانس و سی سال سابقه کارِ معلمی، ۱۱ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان است؛ می‌توانم فیشِ حقوقی‌ام را برایتان بفرستم….».

 

زنان و مردان پا به پای هم پیر می‌شوند؟

اعظم حمیدپور
زنان و مردان پا به پای هم پیر می‌شوند؟

تهران- ایرنا- بر اساس یافته‌های یک پژوهش، زنان نسبت به مردان در سنین سالمندی با احتمال بیشتری به صورت تنها زندگی می‌کنند و با مشکلات بیشتری روبه‌رو خواهند شد.

امروز اول اکتبر (نهم مهرماه) روز جهانی سالمندان است؛ بخشی از جمعیت که با وجود چالش‌های متعدد فردی و اجتماعی که دارند و بر تعدادشان افزوده می‌شود، سال‌ها در سیاستگذاری‌های اجتماعی از اولویت‌ها به دور بوده‌اند.

معاون وزیر بهداشت دکتر «حسین فرشیدی» در پیامی به همین مناسبت تصریح داشته «رشد سالمندی جمعیت، با شتاب بسیار زیادی پیش خواهد رفت؛ به گونه‌ای که نسبت جمعیت سالمند در طی حدود ۲۰ سال آینده، از ۱۰ درصد به ۲۰ درصد خواهد رسید (۲ برابر شدن جمعیت سالمندی). این در حالی است که در بسیاری از کشورهای توسعه یافته جهان، دو برابر شدن جمعیت سالمندی در طول بیش از صد سال اتفاق افتاده است.»

در ایران هرچند جمعیت سالمند سهم ۱۰ درصدی از جمعیت کشور را به‌ خود اختصاص داده، اما سرعت رشد جمعیت سالمند بسیار سریع است و تعداد و سهم سالمندان به سرعت در حال افزایش است و تا سال ۲۰۵۰ به حدود ۳۰ درصد خواهد رسید

سالمندی؛ پدیده‌ای پرشتاب و توقف‌ناپذیر

سالمندی جمعیت، به عنوان مهم‌ترین پیامد ‌گذار جمعیتی که از اواسط قرن بیستم در کشورهای توسعه‌یافته رخ داد، در سال‌های اخیر در کشورهای در حال توسعه هم در حال وقوع است.

پدیده سالمندی، بعضا تغییراتی را در الگوی ترتیبات زندگی خانواده‌ها به دنبال می‌آورد؛ تغییری که از مهم‌ترین مؤلفه‌های تنوع در ساختار خانوار محسوب می‌شود.

تغییرات فرهنگی و ارزشی در اواخر قرن بیستم و تغییرات متناظر با آن در سطح خانواده، شرایط جدیدی را در جامعه‌ مدرن به وجود آورد که به طرح «نظریه گذار دوم جمعیت» منجر شد؛ نظریه‌ای با این مضمون که نوسازی و گذار جمعیتی دوم به دلیل رواج خودشکوفایی و گسترش فردیت، در ساختار و روابطِ بین اعضای خانواده تغییراتی را به وجود آورده و با گذشت زمان، ساختار و روابط بین خانواده‌ها تغییر کرده است.

هرچند در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، نگرانی‌ها درباره همبستگی خانواده و ظهور خانواده‌ هسته‌ای بود، اما اخیراً این موضوع با بحث درباره گسترش فردگرایی مدرنیته متأخر پیوند خورده است. در چنین وضعیتی تنهازیستی سالمندان بیشتر از گذشته شده است .

در ایران هرچند جمعیت سالمند سهم ۱۰ درصدی از جمعیت کشور را به‌ خود اختصاص داده، اما سرعت رشد جمعیت سالمند بسیار سریع است و تعداد و سهم سالمندان به سرعت در حال افزایش است و تا سال ۲۰۵۰ به حدود ۳۰ درصد خواهد رسید. با افزایش جمعیت سالمندان، پرداختن به مسائل مربوط به آنان، از جمله ترتیبات زندگی‌ از اهمیت سیاستی برخوردار است.

با توجه به افزایش امید زندگی و تغییر ساختار خانواده از گسترده‌ به هسته‌ای در سال‌های اخیر، خانواده و سالمندان به یکی از موضوعات مهم تحقیقاتی تبدیل شده و در بستر تغییرات خانواده و سالمندی جمعیت، تغییر الگوی ترتیبات زندگی سالمندان به یک مساله اجتماعی بدل شده است. پژوهشی با عنوان «ترتیبات زندگی سالمندان ایرانی و هم‌بسته‌های اجتماعی‌جمعیتی آن» به بررسی این مسائل آن پرداخته که بخشی از آن را در ادامه می‌خوانیم؛

سالمندان در دنیا چطور زندگی می‌کنند؟
ترتیبات زندگی افراد سالمند در کشورهای مختلف، تفاوت‌های چشمگیری دارند و این نشان‌دهنده تفاوت در اندازه خانواده و رفتارهای فردی است که تحت ‌تأثیر هنجارهای اجتماعی، فرهنگی و همچنین شرایط اقتصادی بوده است.

بررسی ویژگی‌های جمعیتی سالمندان در کشور نشان می‌دهد که سهم بیشتری از سالمندان در گروه سنی ۶۰ تا ۶۴ سال قرار دارند. تعداد زنان سالمند اندکی بیشتر از مردان سالمند بوده است

در سطح جهانی، ۴۰ درصد از افراد سالمند ۶۰ سال و بالاتر به صورت مستقل (تنها یا فقط با همسرشان) زندگی می‌کنند. در کشورهای توسعه‌یافته حدود سه‌چهارم افراد سالمند و در کشورهای در حال توسعه تنها یک‌چهارم و در کشورهای کمتر توسعه‌یافته یک‌هشتم افراد سالمند به صورت مستقل زندگی می‌کنند. تبیین گزینه‌های سکونتی سالمندان و استراتژی‌های مختلف اجراشده در جوامعی با سنت‌های فرهنگی و تاریخی متنوع با سطوح مختلف توسعه، پیامدهای مهمی برای درک و مدیریت ما از سالمندی دارد .
در کشورهای توسعه‌یافته سیستم تأمین اجتماعی، مستمری ماهیانه و سلامت عمومی برای حمایت از سالمندان گسترش یافته و مکمل منابع فردی و خانوادگی است، اما در کشورهای در حال توسعه آسیایی و آفریقایی و آمریکای جنوبی حمایت دولتی کامل و سازمان‌یافته‌ای وجود ندارد و اغلب سالمندانی که نیاز به حمایت جسمانی، اقتصادی و اجتماعی دارند، بیشتر به خانواده خود تکیه می‌‏کنند. به همین دلیل، در این کشورها اندازه خانوار، ترتیبات زندگی و روابط بین نسلی از اهمیت بالایی برخوردار است.

ترتیبات زندگی سالمندان در کشورهای در حال ‌توسعه نیز از اهمیت فراوانی برخوردار است، زیرا دولت‌ها به دلیل نداشتن نظام‌های مراقبتی و بهداشتی تکامل‌یافته نمی‌توانند تمام حمایت‌های مورد نیاز سالمندان را فراهم کنند .

الگوهای زیستی سالمندان در ایران
بررسی ویژگی‌های جمعیتی سالمندان در کشور نشان می‌دهد که سهم بیشتری از سالمندان در گروه سنی ۶۰ تا ۶۴ سال قرار دارند. تعداد زنان سالمند اندکی بیشتر از مردان سالمند بوده است.

در سال ۱۳۸۵ تنها ۲۰‌ درصد از سالمندان بررسی‌شده باسواد بودند، در حالی ‌که در سال ۱۳۹۵، ۴۷ درصد آن‌ها باسواد هستند. از نظر وضعیت فعالیت، اغلب سالمندان مرد در وضعیت دارای درآمد بدون کار و سالمندان زن در وضعیت خانه‌دار قرار داشته‌اند.

در سال ۱۳۸۵، حدود ۹۰ درصد سالمندان مالک مسکن بودند و در سال ۱۳۹۵، این نسبت به ۸۲ درصد کاهش یافته است. حدود ۷۲ درصد از سالمندان بررسی‌شده در مناطق شهری و ۲۸ درصد در مناطق روستایی زندگی می‌کردند.
در خصوص الگوهای ترتیبات زندگی سالمندان همان‌طور که در جدول شماره ۱ مشخص است، زندگی با همسر و فرزندان و زندگی با همسر ۲ شکل غالب ترتیبات زندگی سالمندان در ایران هستند.

زندگی با همسر یا با همسر و فرزندان ۲ شکل غالب ترتیبات زندگی سالمندی در کشور ما است

هم‌سکنایی فقط با فرزندان نسبت به سایر طبقات دیگر سهم کمتری را به خود اختصاص داده است. به علاوه، در طول دهه ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۵ سهم سالمندانی که تنها زندگی می‌کردند، از ۱۲ به ۱۵ درصد افزایش یافته است.
بر اساس نتایج جدول شماره ۱، رابطه‌ معناداری بین سن و ترتیبات زندگی سالمندان وجود دارد. برای سنین بالای ۸۰ سال، حدود ۶۰ درصد از سالمندان در وضعیت مستقل (تنهازیستی و هم‌سکنا با همسر) قرار گرفته‌اند. برای هر ۲ سال بررسی‌شده، تنهازیستی با افزایش سن افزایش می‌یابد.

 

زنان و مردان پا به پای هم پیر می‌شوند؟

زنان و مردان پا به پای هم پیر می‌شوند؟

همچنین نتایج بیانگر تفاوت‌های جنسیتی معناداری در الگوهای ترتیبات زندگی سالمندان است. درواقع، در الگوهایی که همسر حضور دارد (هم‌سکنایی فقط با همسر و با همسر و فرزندان) مردان سالمند نسبت به زنان سالمند سهم بیشتری به‌ خود اختصاص داده‌اند. در ترتیبات تنهازیستی و هم‌سکنایی فقط با فرزندان، زنان حضور بیشتری در مقایسه با مردان دارند. از این رو، شیوع تنهازیستی در میان زنان سالمند بیش از ۴ برابر مردان سالمند بوده است.

با افزایش سطح تحصیلات سالمندان، احتمال هم‌سکنایی با فرزند و تنهازیستی کاهش یافته است و سالمندان دارای تحصیلات دانشگاهی بیشتر با همسر و فرزندان خود هم‌سکنا بوده‌اند
علاوه بر این، یافته‌های جدول شماره ۱ نشان داد با افزایش سطح تحصیلات سالمندان، احتمال هم‌سکنایی با فرزند و تنهازیستی کاهش یافته است و سالمندان دارای تحصیلات دانشگاهی بیشتر با همسر و فرزندان خود هم‌سکنا بوده‌اند. درباره وضعیت فعالیت در سال ۱۳۸۵، سالمندان دارای درآمد بدون کار بیشتر از سایر گروه‌ها تنها زندگی می‌کردند، در حالی که در سال ۱۳۹۵، سالمندان خانه‌دار بیشتر از سایرین تنها زندگی می‌کردند. همچنین بر اساس یافته‌ها تنهازیستی برای سالمندان دارای مسکن، کمتر از سالمندان بدون مسکن بوده است.

در ‌نهایت، یافته‌های جدول شماره ۱ نشان می‌دهد که درصد بیشتری از سالمندان روستایی در مقایسه با سالمندان شهری به صورت تنها یا هم‌سکنا فقط با همسر زندگی می‌کنند که این وضعیت می‌تواند ناشی از مهاجرت فرزندان از مناطق روستایی باشد.

چگونه می‌توان از بار تنهایی سالمندان کاست؟
دوران سالمندی معمولاً با تغییرات متعددی نظیر تغییر در ساختار خانواده و ترتیبات زندگی (آشیانه‌خالی)، تغییر در الگوی کار و گذار به بازنشستگی، تغییر در وضعیت سلامت و تغییر هویتی همراه است. بعضی از سالمندان می‌توانند با این تغییرات تطابق پیدا کنند و دوران سالمندی خوبی برای خود رقم بزنند، اما عده‌ای از سالمندان نمی‌توانند و در ‌نتیجه مشکلاتی در سلامت جسمی، روانی و اجتماعی آنان ایجاد می‌شود. پس نیازمند خدمات اجتماعی و آموزش برای سازگاری با دوران سالمندی هستند. هرچند هنوز زندگی با همسر و فرزندان الگوی غالب است، اما تنهازیستی سالمندان در حال افزایش است.

با توجه به اینکه سالمندان تنها کمتر در اجتماع حضور دارند و گذران وقت منفعلانه دارند، پیشنهاد می‌شود زمینه‌های حضور و مشارکت این گروه از سالمندان در اجتماع برای افزایش به‌زیستن انجام شود.
همچنین نتایج نشان داد زنان نسبت به مردان در سنین سالمندی با احتمال بیشتری به صورت تنها زندگی می‌کنند و با مشکلات بیشتری روبه‌رو خواهند شد. از این رو، توجه به مسائل و مشکلات سالمندان تنها، باید سرلوحه برنامه‌ها و سیاست‌های رفاهی در کشور باشد. علاوه بر این‌ها، با ایجاد اشتغال در روستاها، می‌توان تا حدی از مهاجرت جوانان به شهر جلوگیری کرد و احتمال تنهازیستی سالمندان روستایی را کاهش داد.

 

صفر تا صد سامانه یکپارچه خودرو/ نوبت به متقاضیان واقعی رسید/۵-۶

صفر تا صد سامانه یکپارچه خودرو/ نوبت به متقاضیان واقعی رسید

سامانه تخصیص یکپارچه خودروها با ایده دوره وزارت قبلی (دوره وزارت فاطمی‌امین) آغاز شد و پس از یک دوره تغییر ماهیت در مهر ماه سال گذشته( از قرعه‌کشی گردانه شانس به قرعه‌کشی نوبت‌دهی)، حال به جایی رسیده که طی روزهای اخیر مورد توجه قرار گرفته و مباحثی پیرامون تغییر در مدل عرضه آن مطرح شده است؛ در این گزارش قصد داریم مروری بر روند اجرا و کارکرد سامانه یکپارچه داشته و مزایای آن را بررسی کنیم.

به گزارش ایسنا، اواسط اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۱ بود که سیدرضا فاطمی‌امین، وزیر سابق صنعت، معدن و تجارت، “سامانه‌ای جدید” برای فروش و عرضه خودروها معرفی کرد.

وزارت صمت وقت، در آن زمان تصمیم گرفت تا به منظور شفاف‌سازی روند عرضه خودرو، فروش همه خودروها به سامانه فروش یکپارچه منتقل شود و هرگونه عرضه خودرو صرفا از طریق سامانه متمرکز قرعه‌کشی انجام شود تا ضمن ایجاد شفافیت، امکان عرضه عادلانه‌تر برای همه خودروهای تولیدی فراهم شود.

آغاز اولتیماتوم به خودروسازها؛ فروش تنها از طریق سامانه  

به دنبال این تصمیم، دفتر صنایع خودرو وزارت صنعت، معدن و تجارت نیز در نامه‌ای خطاب به کلیه مدیران عامل شرکت‌های خودروسازی کشور، ضمن ابلاغ فروش و عرضه محصولات صرفاً از طریق سامانه مذکور، تاکید کرد که هرگونه عرضه از طرق دیگر فوراً متوقف شود؛ بدین ترتیب طرح پیش‌فروش یکی از خودروسازان خصوصی در آن زمان که قرار بود اجرایی شود، توسط وزارت صمت ابطال نیز شد.

اولین مرحله از طرح فروش خودروها در قالب سامانه یکپارچه مقرر بود که از ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ اجرایی شود اما با یک هفته تاخیر نسبت به تاریخ اعلامی ابتدایی، برای اولین بار از ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ فعال شد و آغاز به کار کرد تا طی دو روز مشتریان از بخشنامه‌های مختلف فروش ارائه شده از سوی تمامی شرکت‌های خودروساز مطلع شوند و از ۲۷ اردیبهشت‌ماه برای ثبت‌نام خودروی مورد نظر خود اقدام کنند.

در نخستین مرحله ۳۰ مدل خودرو از شش خودروساز داخلی (تولیدی و مونتاژی) عرضه شده بود که بر اساس آن مشتریان از ۲۷ اردیبهشت ماه به مدت یک هفته (تا سوم خرداد ماه) فرصت داشتند تا خودروی مورد نظر خود را بدون لحاظ شدن تقدم یا تأخر زمان ثبت‌نام، انتخاب کنند؛ پس از ثبت‌نام مشتریان حائز شرایط  در سایت سامانه یکپارچه تخصیص خودروها، اولین قرعه کشی این مرحله از فروش خودروها ۹ خردادماه توسط هر شرکت خودروساز و در حضور نهادهای نظارتی انجام شد.

وزارت صمت در همان زمان تاکید داشت که این سازمان (وزارت صمت) به‌ هیچ عنوان دخالتی در کار نخواهد داشت و تنها نقش نظارت را بر عهده دارد؛ هر خودروساز ارائه‌دهنده محصولات خود در سامانه، اطلاعات متقاضیان محصولات خود را جمع‌آوری می‌کند، صحت‌سنجی انجام و در نهایت قرعه‌کشی توسط خود خودروساز انجام می‌شود. در حقیقت خودروسازان همه فرآیند فروش تا قرعه‌کشی، دریافت وجه و عرضه را خود انجام خواهند داد. بخش نظارت از بخش اجرایی کاملا جدا شده و در نهایت دولت تنها نظاره‌گر خواهد بود که کارها به درستی انجام شود.

در نهایت نیز اسامی برندگان قرعه‌کشی اولین مرحله از فروش یکپارچه خودروها به‌ روش قرعه‌کشی (برنده شدن/نشدن) اسامی منتخبان بر روی سایت سامانه بارگذاری و اعلام شد. در نخستین مرحله از فروش با این شیوه؛ در مجموع ۱۹۱ هزار و ۶۰۶ نفر منتخب اصلی و ذخیره این دوره فروش یکپارچه در قالب طرح‌های فروش متنوع فروش فوق‌العاده، پیش‌فروش، فروش فوری و جوانی جمعیت شناخته شدند.

پس از اجرای مرحله اول، اوایل تیر ماه بود که نخستین گام برای وعده حذف قرعه‌کشی که قرار بود اوایل سال ۱۴۰۱، حذف شود، برداشته و مقرر شد که ۱۵ طرح فروش خودرو بدون انجام قرعه‌کشی اما از طریق سامانه یکپارچه عرضه شود؛ اولین عرضه بدین شیوه در ۵ تیر ماه ۱۴۰۱ توسط گروه خودروسازی سایپا در قالب دو طرح عادی و طرح ویژه مادران برای چهار محصول این شرکت اجرایی شد.

رفع ایرادات امنیتی

پس از آن همان هفته اول تیر ماه بود که نامه‌نگاری میان دو معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت (معاون هماهنگی به معاون صنایع حمل‌و نقل وزارت صمت) اعلام شد که “سامانه یکپارچه تخصیص خودرو که اولین دوره آن برگزار شده، تأیید فنی و امنیتی نداشته و دفتر فناوری این سازمان (وزارت صمت) نیز مسئولیت تأیید و نظارت بر حسن اجرای این سامانه را نپذیرفته است؛ بنابراین تأکید می‌شود فعلاً از طریق این سامانه قرعه‌کشی انجام نشود.”

البته به دنبال این نامه، سخنگوی وقت وزارت صنعت، معدن و تجارت در راستای شفاف‌سازی پیرامون این موضوع، ضمن تکذیب شایعه‌های مطروحه در مورد امنیت سامانه یکپارچه خودرو، تاکید کرد آنچه در مورد این سامانه مطرح شده، مراحلی است که بایستی طی شود تا مسئولیت انجام قرعه‌کشی به وزارت صمت واگذار شود.

پس از اعلام رفع ایرادات امنیتی سامانه یکپارچه تخصیص خودرو، به ترتیب مرحله دوم و سوم فروش محصولات خودروسازان از طریق سامانه یکپارچه فروش خودرو و به روش قرعه‌کشی در اواخر تیر ماه (مرحله دوم) و  اواسط شهریور ماه (مرحله سوم) اجرایی و فرآیند ثبت‌نام تا قرعه‌کشی و اعلام نتایج آن‌ها برگزار شد.

گفتنی است که طی دو مرحله اول و دوم فروش یکپارچه خودروها با روش قرعه‌کشی در قالب دو طرح عادی و حمایت از خانواده و جوانی جمعیت اجرایی شد اما در مرحله سوم طرح جایگزینی خودروهای فرسوده نیز اضافه شده بود و دارندگان خودروهای فرسوده نیز می‌توانستند از ظرفیت ۲۰ درصدی قرعه‌کشی محصولات خودروسازان که به طرح جایگزینی خودروهای فرسوده اختصاص یافته بود، برای جایگزینی خودروی فرسوده خود اقدام کنند.

پس از آنکه تکلیف مرحله سوم نیز معلوم و منتخبان آن مشخص و فرآیند آن به پایان رسید، دهه اول مهر ماه سال ۱۴۰۱، بالاخره وعده وزارت صمت برای حذف قرعه‌کشی محقق و قرعه‌کشی در سامانه یکپارچه فروش خودروها حذف شد و بدین ترتیب ماهیت فعالیت سامانه یکپارچه تغییر یافت.

تغییر در روند فروش و عرضه

بدبن ترتیب به گفته سخنگوی وقت وزارت صمت، سامانه یکپارچه دیگر «موضوعیت» خود را از دست داد و مقرر شد که دیگر با سازوکار قبلی فعال نباشد.

در این تغییر ماهیت فعالیت سامانه، مقرر شد که با توجه به خروج اکثریت محصولات خودروسازان اعم از دولتی و خصوصی، سامانه یکپارچه فروش خودرو به‌ جهت قرعه‌کشی نداشته باشیم و همان چند محصول گروه صنعتی ایران‌خودرو که هنوز بایستی به‌ روش قرعه‌کشی عرضه می‌شدند، از مهر ماه توسط خود شرکت انجام شود.

به دنبال تغییر ماهیت فعالیت سامانه یکپارچه تخصیص خودروها، شرکت‌های خودروساز فروش از طریق سایت شرکت خود را آغاز کردند و این روند تا پایان سال ادامه داشت؛ اما از اسفند مجدد روند فروش و عرضه تغییر کرد و مجدد بحث برای فعالیت سامانه یکپارچه مطرح شد.

یادآوری می‌شود که از بهمن ماه سال گذشته، پیش شرط تعریف حساب وکالتی برای خرید خودروها تبدیل به الزام شد؛ شرطی که بعدها برای ثبت‌نام در طرح‌های یکپارچه فروش خودروها (قرعه‌کشی نوبت‌دهی) شرط بود.

روزهای پایانی هفته اول اسفند ماه بود که خبر فروش از طریق سامانه یکپارچه دوباره مطرح شد؛ اما تفاوت این شیوه فروش با شیوه فروش قبلی این بود که دیگر قرعه‌کشی صرفا برنده شدن یا نشدن انجام نمی‌شد؛ بلکه میان متقاضیان قرعه‌کشی “نوبت‌دهی” صورت می‌گرفت تا اولویت افراد برای دریافت خودرو مشخص شود.

بر این اساس قرار شد که در اسفند ماه ۱۴۰۱، اولین مرحله از فروش یکپارچه خودروها با فرآیند قرعه‌کشی نوبت‌دهی اجرایی شود.

سازوکار فروش بدین شیوه اینگونه تعریف شد که متقاضیان در گام نخست پس از طی فرصت مشخص تعیین شده، برای تعریف حساب وکالتی به نام سازمان حمایت از تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان و مسدود کردن مبلغ ۱۰۰ میلیون تومان در این حساب اقدام کنند؛ پس از بررسی حساب‌های وکالتی متقاضیان، مرحله دوم اجرایی می‌شود که در این مرحله متقاضیان می‌توانند با مراجعه به سامانه (www.esalecar.ir) نسبت به ثبت‌نام خودروی مورد نظر اقدام کنند؛ در نهایت بلافاصله پس از پایان ثبت‌نام اولویت‌بندی متقاضیان انجام و با توجه به برنامه تولید خودروسازان، نسبت به زمان‌بندی تحویل خودروی درخواستی به متقاضی اقدام می‌شود.

شرط و شروطی برای ثبت نام

شرایط ثبت‌نام در این شیوه خرید نیز مطابق سایر شرایط فروش همچون نداشتن پلاک فعال، عدم خرید از دو خودروساز طی ۴۸ ماه گذشته، هر کد ملی یک خودرو و… و البته حساب وکالتی و بلوکه شدن وجه ۱۰۰ میلیون تومانی لحاظ می‌شد.

مرحله اول فروش یکپارچه خودروهای داخلی بر مبنای نوبت‌دهی که از آن تحت عنوان بزرگترین طرح فروش جزئیات بزرگترین طرح فروش یکپارچه خودروهای داخلی یاد شد، رسما از ۲۰ اسفند ماه ۱۴۰۱ (برای تعریف حساب وکالتی) آغاز شد و مقرر شد در فروردین ماه ۱۴۰۲، لیست نوبت متقاضیان تایید شده، اطلاع‌رسانی و مشخص شود.

در مرحله اول فروش یکپارچه خودروها ۵۱ مدل خودرو از ۹ شرکت خودروساز داخلی (تولیدی و مونتاژی)، عرضه شده بود که طبق اعلام معاون صنایع حمل‌ونقل وزارت صمت مقرر شد، در وهله نخست ۵۰۰ هزار دستگاه خودروهای داخلی عرضه و چنانچه تقاضا بیش از تعداد خودروهای قابل عرضه باشد، از ظرفیت خودروهای تولید و فروش سال ۱۴۰۳ استفاده شود.

ثبت‌نام برای ثبت درخواست خودرویی مرحله اول که ۲۶ اسفند ماه آغاز شده بود، پس از یکبار تمدید تا ۲۹ اسفند ماه، ادامه داشت، طی دو مرحله ۷ و ۸ فروردین ماه ۱۴۰۲ و ۱۶ تا ۱۸ فروردین ماه دیگر نیز برای ثبت‌نام متقاضیان جامانده فعال و بازگشایی شد و در نهایت اواخر فروردین ماه نتایج آن مشخص شد.

پس از اجرای مرحله اول و تعیین تکلیف همه فرایندها و بخش‌های آن، برنامه‌ریزی برای مرحله دوم نیز آغاز شد و طی بازه ۲۰ اردیبهشت ماه تا تیر ماه فرآیند تعریف حساب وکالتی و ثبت‌نام و نوبت‌دهی و… انجام شد؛ اما با توجه به اینکه استقبال چندانی در مرحله دوم صورت نگرفت (اکثر متقاضیان خودرو در مرحله اول ثبت‌نام و نوبت دریافت کرده بودند)، چند مرحله‌ای سامانه برای ویرایش و تغییرات بازگشایی شد؛ ضمن اینکه در آخرین اقدام که همین  ماه بود، سایت سامانه فعال شد تا مشتریان با نوبت تحویل ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ و حتی کسانی که هیچ نوبتی به آن‌ها تخصیص داده نشده بود، ثبت درخواست کنند تا بتوانند تا انتهای سال جاری خودرو دریافت کنند؛ پس از آن یک نوبت دیگر از از ٢٠ شهریور به مدت چهار روز (تا ۲۳ شهریور) سایت سامانه فروش یکپارچه خودروها بازگشایی و فعال شد تا امکان ویرایش اولویت‌بندی برای متقاضیان اولین و دومین دوره سامانه یکپارچه که موعد تحویل ١۴٠٣ دارند، فراهم شود.

تکذیب در حذف مرحله سوم طرح یکپارچه

نکته اصلی و حائز اهمیت این گزارش و ماجرای سامانه‌های یکپارچه این است که اخیرا (پایان هفته گذشته) در حالی که همه منتظر اجرای مرحله سوم فروش یکپارچه بودند، بحث حذف سامانه یکپارچه و واگذاری فروش به خود خودروسازان دوباره بر سرزبان‌ها افتاد؛ موضوعی که وزارت صمت و شورای رقابت آن را تکذیب کرده و وعده شده که به‌ زودی مرحله سوم اجرایی می‌شود.

در حقیقت، پنجشنبه شب هفته گذشته، معاون صنایع حمل‌ونقل وزارت صنعت، معدن و تجارت ضمن اشاره به افزایش تیراژ خودروها و همچنین واردات خودروهای کارکرده، از تغییر روش عرضه خودروها خبر داد و گفت: بازار کم‌کم به حالت اشباع نزدیک خواهد شد؛ بنابراین تصمیم گرفته شده که از این به بعد عرضه مجدد به خود خودروسازان به صورت مستقیم واگذار شود؛ خودروسازان به صورت مستقیم و مستقل محصولات خود را عرضه خواهند کرد، اما در همان سامانه یکپارچه آن را ثبت کنند.

بر این اساس خودروسازان ابتدا اقدام به ثبت خودرو در سامانه جامع یکپارچه کرده و بخشنامه فروش را اطلاع‌رسانی می‌کنند، اما این بار مستقل عمل کرده و پس از انتخاب خودرو توسط متقاضی، مشتری به درگاه پرداخت خودروساز هدایت شده و دیگر خبری از نوبت‌دهی و قرعه‌کشی نوبت‌دهی نیست.

در نهایت علاوه براینکه شورای رقابت تاکید کرد که هر تغییر در مورد نحوه عرضه خودروها منوط به تصمیم و تصویب شورای رقابت است و سامانه یکپارچه خودرو حذف نشده و به‌ زودی اطلاعیه عرضه مرحله سوم منتشر می‌شود، معاون صنایع حمل‌ونقل وزارت صمت نیز حذف سامانه یکپارچه را تکذیب کرد.

روش عرضه‌ تغییر می‌کند

این معاون وزیر صمت، با بیان اینکه پس از ایجاد شفافیت، افزایش رضایت‌مندی مردم و آرامش در بازار خودروی کشور که با سپری شدن سه نوبت فرآیند قرعه کشی و دو نوبت فرآیند نوبت دهی حاصل شده است، سامانه یکپارچه تخصیص خودرو به اهداف اصلاحی خود دست یافته است؛ بنابراین با افزایش تولید و عرضه خودرو توسط خودروسازان، اجرای قانون واردات خودروهای کارکرده، این سامانه در آینده صرفاً برای نظارت بر انجام تعهدات خودروسازان به مشتریان فعالیت خواهد کرد و دیگر نقشی در جهت فروش یا نوبت دهی نداشته باشد.

سیاست‌ها جواب داد؛ آرامش در بازار خودرو 

در نهایت می‌توان آرامش فعلی بازار خودرو و تخصیص عادلانه خودرو به متقاضیان را از جمله مهمترین دستاوردهای سیاست درست دولت در کنترل صنعت و بازار خودرو دانست. با توجه به اینکه این اقدام محصول تصمیم یک شبه نبود و برنامه‌ریزی‌های دقیقی در برنامه‌های تحولی خودرو برای آن صورت گرفته بود، موفق عمل کرد و از همان ابتدا مسئولان و کارشناسان این صنعت به موفقیت آن خوشبین بودند.

ضمن اینکه منوچهر منطقی- معاون صنایع حمل‌ونقل وزارت صنعت، معدن و تجارت- در گفت‌وگو با ایسنا، مزایای عرضه خودرو از طریق سامانه یکپارچه را تشریح و اظهار کرد: سیاست‌گذاری و عرضه محصولات شرکت‌های خودروساز در سامانه یکپارچه فروش خودرو در راستای ارتقای رضایت مصرف‌کنندگان و تنظیم بازار توانست مزایایی همچون تخصیص عادلانه خودرو، بالا رفتن امکان دسترسی مصرف‌کنندگان واقعی،  شفافیت و ایجاد رویه‌ای واحد در عرضه برای همه خودروسازان، رفع شائبه مهندسی عرضه با عرضه قطره چکانی خودرو یا عرضه خودرو در بازارهای غیرشفاف توسط خودروسازان، شفافیت در اعلام فهرست رزرو در سامانه به منظور اجتناب از سوء استفاده‌های احتمالی از این فهرست و همچنین افزایش تنوع و حق انتخاب برای مصرف‌کنندگان را به دنبال داشته باشد و سبب آرامش در این بازار شود.

 

 

 

 

 

رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی و سریال اخراج زنان مجری/۶

رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی و سریال اخراج زنان مجری

تهران- ایرنا- اخراج مجری‌های معروف شبکه‌های فارسی‌زبان بیگانه که می‌شود آن‌ها را «کارگزاران ویترینی» این رسانه‌ها نامید، پشت‌پرده‌هایی قابل‌تامل را به تصویر می‌کشد.

تحرکات رسانه‌های خارجی‌ فارسی‌زبان در ناآرامی‌های پاییز ۱۴۰۱، شدت و حدت التهابات پارسال را از خود متاثر کرد. از دید بسیاری، کنشگری بیش‌فعال، غیرطبیعی و البته مغرضانه و پرحاشیه این دست رسانه‌ها در جریان ناآرامی‌های سال گذشته، با تحریک و تشویق معترضان به سمت اغتشاش و وارونه‌نمایی عملکرد پیاده‌نظام آشوب از طریق بهره‌گیری از انواع تکنیک‌های عملیات روانی، هزینه‌های زیادی را بر کشور و صدالبته فرایند مطالبه‌گری تحمیل کرد.

افشاگری، درز اطلاعات یا بی‌مبالاتی در رازداری در مورد پشت‌ِپرده رسانه‌های معاند تحمل نخواهد شد، با کسانی که قواعد نوشته یا نانوشته را رعایت نکنند به طور جدی برخورد می‌شود و در این زمینه عنصر شهرتِ اهالی ویترین مانند «رعنا رحیم‌پور» و جنجال‌های مربوط به آنان نیز مانعی جدی به حساب نمی‌آید

چالش‌هایی چون کاهش سطح اعتماد مردم به رسانه‌های رسمی و از مرجعیت افتادنِ رسانه‌های داخلی، عرصه وسیع‌تری را برای جولان رسانه‌های معاند آن هم در شرایط بحرانی کشور باز کرد و این رسانه‌ها به رغم وجود شکاف‌هایی عمیق که از منافع متعارض دسته‌های اپوزیسیون خارجی ناشی می‌شد، دست در دست هم از این فضا بهره بردند.

با وجود همه‌ این‌ها و به خصوص بعد از فرونشستن گرد و خاک ناآرامی‌ها، همبستگی ظاهری این رسانه‌ها دچار تزلزل شد؛ درست وقتی که ایجاد سازوکاری هماهنگ برای سواری روی موج اعتراضات را به عنوان هدف ثانویه خود انتخاب کردند.

برخی از این رسانه‌ها که خود را سردمدار اپوزیسیون معرفی می‌کردند، از درون نیز دچار تشتت شدند و با برخی مجریان و برنامه‌سازان سرشناس‌ که کارگزار ویترینی پیشبرد سیاست‌هایشان بودند، به اختلاف خوردند. اینجا بود که پرده برافتاد و اعتبار این رسانه‌های مدعیِ آزادی، دموکراسی، شنیدن صدای مخالف و خیلی از این ارزش‌های و هنجارهای اعلانی، نزد بسیاری مخاطبان فارسی‌زبان مخدوش شد.

ماجرای یک زد و خورد رسانه‌ای زیر آسمان ابری لندن؛ جنگ تاکتیکی یا زرگری؟

افشای مکالمه صوتی «رعنا رحیم‌پور» مجری وقت «بی‌ بی‌ سی فارسی» با مادرش در جریان ناآرامی‌های پاییز سال گذشته و افشاگری او در مورد پشت‌پرده ضدایرانی و تجزیه‌طلبانه رسانه‌های بیگانه در نهایت به جدایی او از بی‌ بی‌ سی یه به عبارتی اخراجش از این شبکه در فروردین امسال انجامید آن هم بعد از حدود ۱۵ سال همکاری.

رحیم‌پور در این مکالمه از دستور کار حمایت از تجزیه‌طلبی و عادی‌سازی آن در ایران از سوی روسای شبکه «ایران اینترنشنال» پرده برداشته بود. رحیم‌پور در این مکالمه گفته بود که به اینترنشنالی‌ها دستور داده شده به طور ویژه در غائله مناطق مرزی، فقط با لیدرهای احزاب تجزیه‌طلب مانند «کومله» گفت‌وگو بگیرند و به آن‌ها تریبون بدهند.

پس از افشای این فایل صوتی، نزاع‌هایی میان بی‌ بی‌ سی و ایران اینترنشنال شکل گرفت. ایران اینترنشنال در مستندی به نام «وکیل مدافع شیطان» رحیم‌پور را به همکاری با نهادهای امنیتی ایران متهم کرد. در بخشی از مستند گفته شده چطور است که همه خبرنگاران ایران اینترنشنال و سایر رسانه‌های اپوزیسیون در ایران ممنوع‌المعامله هستند اما رحیم‌پور چنین مشکلی ندارد؟

رحیم‌پور بعدها در صفحه خود اعلام کرد که به دنبال شکایت او از ایران اینترنشنال، آفکام (نهاد ناظر بر رسانه‌ها در بریتانیا) به او اطلاع داده که این شبکه مجوز خود در لندن را تحویل داده و به آمریکا منتقل شده است. البته بعدها از سوی برخی منابع مطرح شد که سرمایه‌گذار سعودی در بستر تحولات جدید سیاسی و دیپلماتیک، این شبکه تلویزیونی را واگذار کرده و اکنون صهیونیست‌ها کاملا در اتاق فرمان مستقر شده‌اند.

رحیم‌پور به دلیل اصرار در افشای ماهیت شبکه‌های ضدایرانی، بعد از چند ماه تعلیق از کار، به طور کلی کنار گذاشته شد. به این ترتیب مشخص شد افشاگری، درز اطلاعات یا بی‌مبالاتی در رازداری در مورد پشت پرده رسانه‌های معاند تحمل نخواهد شد، با کسانی که قواعد نوشته یا نانوشته را رعایت نکنند به طور جدی برخورد می‌شود و در این زمینه عنصر شهرتِ اهالی ویترین و جنجال‌های مربوط به آنان نیز مانعی جدی به حساب نمی‌آید.

کش‌و قوس‌های مربوط به اخراج «سیما ثابت» مجری ایران اینترنشنال یادآور بیرون افتادن «صادق صبا» از حلقه بی‌ بی سی فارسی در سال ۱۳۹۴ بود؛ مدیر سابق این شبکه که چند سال با حرف‌وحدیث‌های مربوط به تعرض جنسی به مجریان مشهور دست‌ به گریبان بود تا نهایتا راه تحریریه ایران اینترنشنال را در پیش بگیرد

با گذشت چند ماه از این جنجال و افتادن آب‌ها از آسیاب و در حالی که برخی از نامساعد بودن اقلیم سیاسی استودیوهای ضدایرانی ایران‌ اینترنشنال خارج از سرپناه انگلیسی خبر می‌دادند، اوایل مهرماه «محمود عنایت» مدیر شبکه ایران اینترنشنال در پیامی به مناسبت از سرگیری فعالیت‌های این شبکه از ساختمان جدید در لندن گفت: «بریتانیا خانه آزادی بیان است. از سرگیری پخش برنامه‌های ما از این کشور گواهی بر این است که ما از خبررسانی مستقل و بدون سانسور به مردم ایران چشم‌پوشی نخواهیم کرد». این شبکه بهمن‌ماه پارسال «تهدیدهای تروریستی‌» را عامل اسباب‌کشی از لندن به واشنگتن اعلام کرده بود.

خوب پول می‌گیرند اما …

شهریور امسال بود که انتشار یک پست در صفحه شخصی یکی از شاخص‌ترین مجری‌های شبکه ایران اینترنشنال، بر گمانه‌ها در مورد روابط غیراخلاقی و غیرانسانی در این شبکه صحه گذاشت.

«سیما ثابت» یا همان «زهرا شهرکی» مجری برنامه «چشم‌انداز» به عنوان یکی از اصلی‌ترین برنامه‌های سیاسی گفت‌وگو محور این شبکه، در پستی با این توضیح که مجبور شده بین «کار در شرایطی خاص» و «کرامت انسانی» دومی را انتخاب کند، از استعفای خود از این تلویزیون خبر داد.

برخی افراد، فضای مسموم این شبکه و پیشنهادات غیراخلاقی برخی مدیران را دلیلی برای جدایی مجریان زن از این شبکه می‌دانند؛ مساله‌ای که فیلم منتشر شده از مکالمه چندی پیشِ «ساناز قاضی‌زاده» یکی دیگر از کارمندان (خبرنگار و گوینده) این شبکه هم آن را تایید می‌کند.

قاضی‌زاده در فیلم این مکالمه تصویری که در دی ماه گذشته منتشر شد، از آزار جنسی مدیران این شبکه و پیشنهادات غیراخلاقی آنان صحبت کرده و می‌گوید که حقوق خوبی می‌دهند ولی فضای شبکه مسموم است.

با توجه به اینکه ساناز خواهر کوچک‌تر «فرناز قاضی‌زاده» مجری سرشناس بی‌ بی‌ سی فارسی است، برخی این افشاگری بی‌سابقه علیه مدیران اینترنشنال را بی‌ارتباط به تهدیدهای ایران اینترنشنال علیه کارمندان بی‌ بی‌ سی نمی‌دانند. اظهارات قاضی‌زاده از این جهت نیز اهمیت داشت که از ارتباط مدیران این شبکه با گروهک تروریستی «الاحوازیه» پرده برداشت؛ گروهکی که اهداف ضدمردمی و کارنامه تروریستی آن بر کسی پوشیده نیست.

در فایلی از مکالمه صوتی سیما ثابت که بعدتر منتشر شد، او به رویکرد یک‌طرفه ایران اینترنشنال اذعان کرد و گفت که این شبکه به کسانی که از مواضع جمهوری اسلامی ایران حرف بزنند تریبون نمی‌دهد و نمی‌توان فقط به کسانی تریبون داد که حرف‌های ایران اینترنشنال را بزنند.

ثابت در این مکالمه اظهار داشته بسیاری از استادان دانشگاه در لندن معتقدند که نظام جمهوری اسلامی باید بماند و در شرایط کنونی این حکومت بهترین گزینه برای ایران است و هرچه اتفاقات منطقه جلو می‌رود این مساله بیشتر اثبات می‌شود.
او در این مکالمه کارکنان بی‌ بی‌ سی را بعضا کسانی می‌داند که حتی لیسانس هم ندارند و به عبارتی «همان hello, how are you را با مشکل حرف می‌زنند» و مخاطبان «گاهی اوقات بی‌ بی‌ سی را خیلی دست بالا می‌گیرند.»

گفت‌وگوی منتشر شده میان «پانته‌آ مدیری» با مدیر اجرایی سابق ایران اینترنشنال درباره حمله تروریستی اهواز (شهریور ۹۷)، ابعاد جالبی از سیاست‌های یک بام و دوهوای این رسانه‌ها را برملا کرد

در همین ارتباط، «سامان رسول‌پور» از دیگر مجریانی بود که اخیرا از ایران اینترنشنال حذف شد. او که به ادعای خود یکی از موسسان این شبکه و در تولید برنامه‌های تجزیه‌طلبانه به سود گروهک‌های تروریستی پیشگام بود، در مردادماه درباره‌ دلیل این تصمیم خود نوشت: امیدوارم {همکاران} بر چالش‌های پیش رویشان غلبه کنند؛ چالش‌هایی که دست‌کم، من قادر نبودم بر آنها چیره شوم. به ویژه، بعد از تحولات اخیر و البته اخلاف‌نظرهای تازه ظهور یافته بر سر نحوه ادامه کار «چشم‌انداز با سیما ثابت».

بعد از این قضایا، اظهارات «رضا تقی زاده» تحلیلگر سیاسی شبکه‌های سلطنت‌طلب در مصاحبه با یکی از کانال‌های مرتبط با این شبکه‌ها قابل تامل بود که با اشاره به هم‌خانگی ثابت با رسول‌پور بیان داشته «این‌ها را ساختند و از هیچ چیز، به همه چیز رساندند، اما این‌ها آبرو باختند، بوق‌های خودشان را از دست دادند و تشت‌شان از بام افتاد و رسوا شدند.»

برای بسیاری، این کش‌و قوس‌ها یادآور بیرون افتادن «صادق صبا» از حلقه بی‌ بی سی فارسی در سال ۱۳۹۴ بود؛ مدیر سابق این رسانه که چند سال با حرف‌وحدیث‌های مربوط به تعرض جنسی به مجریانی مانند «پونه قدوسی» دست به گریبان بود تا نهایتا راه تحریریه ایران اینترنشنال را در پیش بگیرد.

استانداردهایی که نفس کارگزاران ویترینی را هم می‌برد!

در میان نام مجریان جدا شده از ایران اینترنشنال در یک سال گذشته نام «نیلوفر مدیری» یا همان پانته‌آ که سابقه همکاری با شبکه «من و تو» را هم دارد به چشم می‌خورد. دهم شهریورماه، مدیری در توییتی از جدایی خود از این شبکه خبر داد و دلیل آن را تفاوت «عقیده و اندیشه» اش با سیاست‌های ایران اینترنشنال عنوان کرد.

ساعاتی پس از انتشار این توییت، سامان رسول‌پور اعلام کرد که جدایی مدیری از این شبکه نه به خواست خودش، بلکه به دلیل سهل‌انگاری این مجری و در نتیجه اخراج از سوی کارفرما صورت گرفته است.

در همین حال، گفت‌وگوی منتشر شده میان پانته‌آ مدیری با «راب بینون» مدیر اجرایی وقت شبکه درباره حمله تروریستی اهواز (شهریور ۹۷)، ابعاد جالبی از سیاست‌های یک بام و دوهوای این رسانه ها را برملا کرد.

با وجود رسوایی‌های پیاپی در شبکه‌های فارسی‌زبان‌ بیگانه، ضربه خوردنِ مرجعیت رسانه‌های داخلی و اعتماد مخاطبان، زمینه رجوع مردم به رسانه‌های معاند و از آن مهم‌تر آسیب‌پذیری‌شان از تاکتیک‌های روانی آن‌ها را ایجاد کرده است

بینون در این مکالمه در پاسخ به این مساله که بی‌ بی‌ سی به دلیل عدم استفاده از عبارت «اقدام تروریستی» برای اطلاق به حادثه اهواز و استفاده از عبارت «حمله خونین مرگبار» به جای آن مورد انتقاد است، سیاست ایران اینترنشنال در این زمینه را اینگونه تشریح کرد که اگر حمله مشابه در انگلیس یا آمریکا رخ دهد قطعا باید تروریستی نامیده شود، اما چون مشروعیت حکومت ایران از نگاه ایران اینترنشنال مورد تردید است، نمی‌توان از این رویه استفاده کرد!

او در پایان این قانون کلی را برای کارکنانش مطرح کرد که «در هرگونه حمله‌ای علیه حکومت ایران یا عناصر حکومت که نظامیان یا حتی غیرنظامیان را درگیر کند، تنها یک بار گزارش، از رویداد کافی است چون به این ترتیب مجبور نیستیم آن رویداد را بیش از یک بار نامگذاری کنیم وگرنه به نظر می‌آید که در حال جهت‌دهی یا موضع‌گیری هستیم.»

یک نکته درباره فارسی‌زبان‌های خارجی و رسانه‌های داخلی

رخدادهای اینچنینی و رسوایی‌های پیاپی اگرچه اعتبار رسانه‌های بیگانه نزد مخاطبان فارسی‌زبان را به ویژه در یک سال گذشته را خدشه‌دار کرده است، ولی به دلیل برخی عوامل و کاستی‌های داخلی، هنوز شمار قابل ملاحظه‌ای از مردم برای کسب اطلاع از اخبار و رویدادهای مرتبط با ایران به این رسانه‌ها مراجعه می‌کنند؛ از این رو انتقال مرجعیت رسانه‌ای از داخل به خارج کشور موضوعی است که بسیاری درباره آن هشدار می‌دهند.

ضربه خوردنِ مرجعیت رسانه‌های داخلی و اعتماد مخاطبان به آن‌ها، زمینه رجوع مردم به رسانه‌های معاند و از آن مهم‌تر آسیب‌پذیری‌شان مقابل تاکتیک‌های روانی آن‌ها را ایجاد کرده است. این مساله از ضرورت توجه رسانه‌های داخلی و سیاستگذاران رسانه‌ای به خبررسانی دقیق، شفاف و سریع و اعتمادسازی نزد مخاطبان فارسی‌زبان حکایت دارد؛ مساله‌ای که سال‌ها است دلسوزان مردم و نظام در مورد آن به ویژه به بزرگترین و جامع‌ترین رسانه کشور یعنی صدا و سیما هشدار می‌دهند.

 

 

 

 

یک چهارم جمعیت کشور، درگیر پیامدهای ناشی از سوانح رانندگی۵/۶

یک چهارم جمعیت کشور، درگیر پیامدهای ناشی از سوانح رانندگی

تهران- ایرنا- با توجه به آمارهای اعلام شده، نزدیک به یک چهارم جمعیت کشور در دوره ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۱ درگیر پیامدهای فوت و مصدومیت ناشی از سوانح رانندگی در کشور بوده‌اند. به همین دلیل باید ریشه‌ها و علل این ترومای اجتماعی _ فرهنگی را از زوایای مختلف بررسی کرد و راهکارهای نوین برای ارتقای فرهنگ رانندگی و تردد ایمن در کشور نیز نهادینه شود.

ورود وسایل نقلیه به عرصه صنعت حمل و نقل اگرچه انسان را وارد عرصه سریعتری از زندگی کرد اما از همان دوران آمار مرگ و میر و مصدومیت‌های ناشی از سوانح رانندگی جوامع مختلف را درگیر کرد. اگرچه آمار حوادث ناشی از تصادف کالسکه و اسب و تعداد فوتی‌ها و مجروحان آن پیشتر کمتر ثبت شده بود اما در مورد آمار حوادث مرتبط با وسایل نقلیه موتوری عمدتا ثبت شده است. این آمار در مسیر تاریخ همواره شیب صعودی داشته تا جایی که امروزه به یکی از مهم‌ترین چالش‌های جوامع مختلف تبدیل شده است.
البته در صنعت حمل و نقل پیشرفت‌های جدی در خودروسازی و صنایع وابسته ایجاد شده اما این چالش همچنان یکی از مهمترین عوامل تهدیدزای سلامت جامعه در جهان و ایران محسوب می‌شود.

گروه پژوهش و بررسی‌های خبری در سلسله گزارش‌هایی به واکاوی علل سوانح رانندگی در ایران از زوایای مختلف پرداخته و تاکنون گزارش‌های ذیل را منتشر کرده است.

در گزارش نخست با عنوان فقر، تورم و تلفن همراه تصادفات را افزایش می‌دهد گفته شد، نتایج جدیدترین پژوهش در حوزه تصادفات و تلفات جاده‌ای نشان می‌دهد تلفات ناشی از تصادفات ترافیکی در ایران به عنوان یک مساله حاد اجتماعی، متاثر از شاخص‌های کلان توسعه اقتصادی _ اجتماعی است که نشان می‌دهد، وضعیت جاده‌، فقر، تورم و استفاده از تلفن همراه تصادفات را افزایش می‌دهد.

طبق این گزارش، در ایران تلفات ناشی از تصادفات، یک مساله حاد اجتماعی است به گونه‌ای که رتبه اول مرگ و میر غیرطبیعی را داراست. به علاوه، در نتیجه تصادفات و سوانح ترافیکی، سالانه ۳۰۰ هزار نفر مجروح و ۱۷ هزار نفر کشته می‌شوند.

در گزارش دوم با عنوان مرگ حدود ۴۰۰ هزار نفر در دو دهه؛ آمار تصادفات در ایران چه می‌گویند؟ به نقل از آمارهای رسمی گفته شد هر روز حدود ۵۰ نفر در تصادفات رانندگی کشور جان خود را از دست می‌دهند. در دو دهه گذشته نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر در ایران جان خود را بر اثر این حوادث از دست داده‌ و بیش از ۶ میلیون نفر نیز مصدوم شده‌اند؛ این ارقام هراسناک، عمق یک فاجعه انسانی را نشان می‌دهد.

گزارش سوم با عنوان «قاتل مدرن»؛ مرگ سالانه ۱.۳ میلیون نفر در جاده‌های جهان به ابعاد مختلف جهانی این موضوع پرداخت. بر پایه گزارش «سازمان بهداشت جهانی»، مرگ ناشی از تصادف‌های جاده‌ای به عنوان یکی از ۱۰ علت اصلی مرگ‌ومیر در جهان به یک بحران بزرگ در سطح بین‌المللی تبدیل شده‌ است و این «قاتل مدرن» سالانه یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر را به کام مرگ می‌کشاند که بیشتر آنان متعلق به کشورهای فقیر آفریقایی‌ است.

در گزارش چهارم نیز با عنوان سالانه ۸۰۰ هزار مصدوم سوانح رانندگی در ایران، با کدام فرمان می‌رانیم؟ به این نکته اشاره شد که حوادث رانندگی در ایران یک فاجعه انسانی با ابعاد پنهان زیاد است. جدا از آمار مرگ که خانواده‌های زیادی را نابود می‌کند، صدها هزار مصدوم سالانه این حوادث آمار کمی نیست. آسیب‌دیدگانی که دچار خسارت‌های جسمی، روانی، مالی و اجتماعی بزرگی می‌شوند. طبق آمار اورژانس، بیش از ۸۷۸ هزار مصدوم رانندگی در سال گذشته داشته‌ایم؛ به عبارتی روزانه ۲۴۰۰ نفر.

آن‌گونه که مطرح شد، تصادف‌های جاده‌ای یکی از مشکلاتی است که بعد از اختراع خودرو ایجاد شد و همواره به موازت پیشرفت در این کالای عمومی ابعاد متعددی یافت. دلایل متعددی برای این سوانح وجود دارد. از وضعیت تولید خودروی نامناسب تا جاده‌ها و بسیاری از موارد دیگر؛ اما چیزی که کمتر به آن توجه شده، دلایل تصادف‌های جاده‌ای از زبان کسانی است که شغلشان رانندگی در جاده‌های بین شهری است، موضوعی که گزارش پنجم با عنوان روایت رانندگان اتوبوس از علل حوادث مرگبار در جاده‌های کشور به آن اختصاص یافت.

به گفته رئیس پلیس راهور نیروی انتظامی، اتوبوس‌ها بیشترین سهم را در بروز تصادف‌ها دارند که عامل خستگی و خواب‌آلودگی رانندگان دلیل آن است اما این، همه ماجرا نیست و به همین دلیل پژوهشگر ایرنا برای بررسی بیشتر این موضوع در ترمینال جنوب تهران به گفت‌وگو با شماری از رانندگان اتوبوس‌های بین شهری پرداخت.

در گزارش حاضر تلاش شده ریشه‌های اقتصادی و اجتماعی تصادفات مورد توجه قرار گیرد. به استناد آمار ثبت شده، از سال ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۱ تعداد مرگ‌ومیر بر اثر تصادف در دوره‌های مختلف با فراز و نشیب‌های زیادی روبرو بوده و باوجود کاهش کلی تعداد افراد متوفی نسبت به سال یادشده، اما این رقم همچنان نسبت به دیگر کشورهای پیشرفته قابل ملاحظه است.

ناامنی اقتصادی زمینه را برای گرایش عمومی به رعایت نکردن ارزش‌های‌فرامادی(محیط‌زیست، قانون‌مداری و …)، و امنیت اقتصادی و مالی زمینه را برای مدارای اجتماعی، رعایت قوانین و مقررات جامعه و … فراهم می‌کندجامعه شناسان چه می‌گویند؟

برای بررسی یک موضوع مهم باید ابتدا نوع نگاه را مشخص کرد. اینکه تصادفات با چه نگاهی قابل تبیین و ارائه است، موضوعی است که باید به طور جدی بررسی شود. تصادف امری اجتماعی بوده زیرا پیامدهای آن پیش از هر چیز، افراد داخل یک اجتماع و در کل، آن جامعه را درگیر می‌کند؛ بنابراین برای بررسی هرچه بهتر یک موضوع نیازمند یک عینک مشخص هستیم. استفاده از این عینک مشخص با یک نظریه اجتماعی قابل درک است.
برای بررسی وضعیت تصادفات،ابتدا تئوری «رونالد اینگلهارت» جامعه‌شناس معاصر را واکاوی می‌کنیم. وی معتقد است با افزایش فشارهای اقتصادی، رعایت قانون هم کاهش می‌یابد که این قانون می‌تواند شامل قانون تولید خودرو با کیفیت تا بی‌توجهی شهروندان به رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی باشد و برآیند چنین وضعیتی هم در جمیع شرایط می‌تواند، موجب افزایش تصادفات، تعداد فوتی‌ها و مصدومان ناشی از آن باشد.

به گفته اینگلهارت، بعد از اینکه کشورها به مرحله صنتعی پیشرفته رسیدند و توسعه اولیه را پیدا کردند، کشمکش‌ها بر سر مسائل فرامادی مانند محیط‌زیست، آزادی بیان، رعایت قوانین و مقررات و … خواهد بود. وی برای توسعه، نگاهی پایین به بالا دارد و توسعه را ناشی از پایه تحولات مردم دانسته و آن را فرایند مشارکت مردم در نظام تصمیم‌گیری معرفی می‌کند که برپایه دانش بومی و محلی شکل می‌گیرد.

در نظر اینگلهارت، توسعه اقتصادی به افزایش امید به زندگی و رفاه ذهنی منجر می‌شود و رابطه‌ای منحنی‌وار دارند؛ یعنی ارتقای وضعیت اقتصادی بر رفاه ذهنی و امید به زندگی، تاثیر شدیدی در ابتدای امر دارد اما در ادامه به یک حد آستانه می‌رسد که بعد از یک سطحی دیگر نمی‌تواند تاثیر چندانی بر امید به زندگی داشته باشد.

اینگلهارت رابطه‌ای دوسویه میان اقتصاد و فرهنگ قائل است و جبر فرهنگی و اقتصادی را رد می‌کند و می‌گوید هیچیک از این دو به صورت افراطی درست نیست اما تغییرات اقتصادی می‌تواند به تغییرات فرهنگی منجر شود.

وجه اشتراک نظریه اینگلهارت با نظریه نوسازی این است که توسعه مسیر خطی ندارد که لزوما با ورود به نوسازی شما وارد مرحله پسا نوسازی هم بشوید. او معتقد است نسل باید تغییر کند تا تغییرات اصلی و پارادایمی اتفاق بیوفتد. به این ترتیب هر چقدر امنیت فردی و اقتصادی بیشتر باشد، گرایش افراد جامعه به ارزش‌های فرامادی(حفظ محیط‌زیست، رعایت قانون و مقررات و …) بیشتر فراهم می‌شود. ناامنی اقتصادی و مالی زمینه را برای بیگانه‌هراسی و گرایش عمومی به رعایت نکردن ارزش‌های فرامادی(محیط‌زیست، قانون‌مداری و …)، و امنیت اقتصادی و مالی بستر را برای مدارای اجتماعی، رعایت قوانین و مقررات جامعه و … فراهم می‌کند.

آمار چه می‌گوید؟

اکنون با توجه به این رویکرد علمی می‌توان مساله تصادفات در ایران را تحلیل و بررسی کرد. بررسی آمار مرگ و میر و مصدومان ناشی از تصادفات در کشور در این زمینه اطلاعات مفیدی ارائه می‌کند. به استناد آمار و اطلاعات سازمان پزشکی قانونی روند فوتی‌ها و مصدومان ناشی از تصادفات در مدت ۱۸ سال گذشته(۱۴۰۱-۱۳۸۴)، با وجود فراز و نشیب‌های جزیی، به‌طورکلی روندی روبه کاهش داشته اما از سال ۱۳۹۹ این روند به یکباره مسیر صعودی را در پیش می‌گیرد. دو نمودار ذیل آمار را به روایت تصویر نشان می‌دهد.

با افزایش فشارهای اقتصادی رعایت قانون هم کاهش می‌یابد که این قانون می‌تواند شامل قانون تولید خودرو با کیفیت، جاده‌سازی مناسب تا رعایت قانون از جانب شهروندان و … باشد. برآیند چنین وضعیتی هم در جمیع شرایط می‌تواند، موجب افزایش تصادفات و تعداد فوتی‌ها و مصدومین ناشی از آن باشد

براساس تحقیق علی‌اصغر اسماعیل‌نیا و شهرام وصفی اسفستانی آثار اقتصادی دو رویکرد سنتی و نوین امنیتی با استفاده از شاخص‌های مختلفی چون شکنندگی دولت‌ها، درک فساد، صلح و مخارج نظامی، برای ۱۳۵ کشور در دو دوره زمانی ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۴ و ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۴ میلادی با استفاده از تحلیل پانل دیتا نشان می‌دهد مولفه‌های مخارج و شکنندگی دولت تاثیر منفی بر رشد اقتصادی دارد و به هر اندازه که دولت‌ها در شرایط شکننده‌تر باشند، میزان رشد اقتصادی در آن کشورها پایین‌تر خواهد بود.

بانک مرکزی رشد تولید ناخالص داخلی کشور را در سال ۱۳۸۵ معادل ۶.۲ درصد اعلام کرد که نسبت به رشد ۵.۷ درصدی سال پیش از آن، نیم واحد درصد افزایش داشت. رشد بخش غیرنفتی کشور در سال ۱۳۸۵ برابر با ۶.۶ درصد بوده است.
بنابر گزارش یادشده، رشد بخش کشاورزی در سال۱۳۸۵ با افت قابل توجه نسبت به سال پیش از آن مواجه شده و از ۹.۳ درصد به ۴.۷ درصد کاهش یافته بود. در مقابل، رشد بخش نفت در مدت یادشده جهش قابل توجهی یافته و از ۰.۶ درصد در سال ۱۳۸۴ به ۳ درصد در سال ۱۳۸۵ رسیده است.

رشد بخش صنعت نیز با افزایش قابل توجه نسبت به سال ۱۳۸۴ به ۸.۵ درصد رسیده که تقریبا ۲ درصد بیشتر از سال ۸۴ بوده است. بانک مرکزی همچنین رشد بخش خدمات در سال ۱۳۸۵ را ۶.۵ درصد اعلام کرده که در مقایسه با رشد ۵.۶ درصدی سال پیش از آن، افزایش نشان می‌دهد.

این آمار نشان می‌دهد از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۹ منحنی تعداد فوتی‌های ناشی از تصادفات گرچه فراز و فرود جزیی داشته اما به‌طور کلی در یک مسیر نزولی بوده اما در سال‌هایی که اقتصاد کشور از وضعیت مناسبی برخوردار نبوده و رشد چندانی نداشته، تعداد فوتی‌های ناشی از تصادفات افزایش داشته است.

متاسفانه در سال ۱۳۹۹ و به دلیل شرایط تحریم و کرونا، رشد اقتصادی بالا نبوده و از این سال تا سال ۱۴۰۱ روند تعداد فوتی‌های ناشی از تصادفات رو به افزایش بوده، به گونه‌ای که تعداد فوتی‌های ناشی از تصادفات فقط در ۴ ماهه نخست سال ۱۴۰۲ (۶ هزار ۹۱۵ نفر) بیش از ۱۰.۲ درصد بیشتر از تعداد کل فوتی‌های ناشی از تصادفات در همین بازه زمانی در سال ۱۴۰۱(۶ هزار و ۲۷۳ نفر) است.

هرچند در سال‌هایی با افزایش رشد اقتصادی ناشی از درآمدهای نفتی روبه رو بودیم اما باید در نظر داشت که اصولا رشد درآمدهای نفتی رابطه معکوسی با رشد اقتصادی دارد. چنانچه به استناد تحقیقات محسن مهرآرا استاد اقتصاد دانشگاه تهران، افزایش قیمت نفت همواره اثرات بازدارنده بر رشد اقتصادی کشور داشته و آثار منفی آن بر رشد اقتصادی ایران همواره شفاف و محرز بوده است.

 

یک چهارم جمعیت کشور درگیر پیامدهای ناشی از سوانح رانندگی (روز یکشنبه)

 

با استناد به نظریه اینگلهارت، شرایط اقتصادی نامناسب و سخت، روند توسعه در کشور را با مشکل روبرو کرده و توسعه اقتصادی که در دوره‌ای به افزایش امید به زندگی، رفاه ذهنی و به‌طور کل تمایل جامعه به سمت ارزش‌های فرامادی منجر می‌شد در ادامه و در دوران بعد، به یک حد آستانه رسیده که بعد از یک سطحی دیگر نمی‌تواند تاثیر چندانی بر رفاه، حس مدارای اجتماعی، رعایت قوانین و مقررات و … داشته باشد.
به تعبیر دیگر، با افزایش فشارهای اقتصادی، رعایت قانون نیز کاهش می‌یابد که این موارد از جمله می‌تواند، شامل قانون تولید خودرو با کیفیت، جاده‌سازی مناسب و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی توسط شهروندان باشد. برآیند چنین وضعیتی هم در موارد مختلف چیزی جز افزایش تصادفات، بالارفتن تعداد فوتی‌ها و مصدومان ناشی از حوادث سوانح راهنمایی و رانندگی نخواهد بود.

از سال ۱۳۸۴ تا پایان تیرماه ۱۴۰۲، بیش از ۱۹ میلیون و ۳۶۲ هزار نفر درگیر تصادفات و پیامدهای بعد از آن بوده‌اند که رقمی تقریبا برابر با یک چهارم جمعیت کل کشور استبعد خانوار آمار نهفته در سوانح رانندگی

به گفته کارشناسان، در شرایط کنونی بُعد هر خانوار در ایران ۳.۲ نفر است. بنابراین هر تصادف منجر به مرگ یا صدمه بدنی و روانی به‌طور مستقیم، ۳.۲ افراد در کشور را درگیر می‌کند. به استناد همین آمار، تعداد مرگ‌ومیر ناشی از تصادفات در ایران از سال ۱۳۸۴ تا پایان تیرماه ۱۴۰۲ برابر با ۳۸۰ هزار و ۸۵۳ نفر بوده است. به عبارت دیگر سوانح رانندگی در عمل بیش از یک میلیون و ۲۱۸ هزار و ۷۲۹ نفر را درگیر کرده است.

علاوه براین، از نظر مصدومیت در اثر سوانح رانندگی نیز در مدت یادشده تعداد افراد درگیر، ۵ میلیون و ۶۶۹ هزار و ۷۸۴ نفر بوده که اگر واحد بُعد خانواده در این موضوع مورد ملاحظه قرار گیرد، در واقع تعداد ۱۹ میلیون و ۳۶۲ هزار نفر در سراسر کشور درگیر مصدومان حوادث رانندگی در سراسر کشور شده‌اند که پیامدهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بسیار زیادی دارد.

در بررسی کلی‌تر می‌توان گفت فقط از سال ۱۳۸۴ تا پایان تیرماه ۱۴۰۲، بیش از ۱۹ میلیون و ۳۶۲ هزار نفر درگیر تصادفات و پیامدهای بعد از آن بوده‌اند که رقمی تقریبا برابر با یک چهارم جمعیت کل کشور است. مهم‌ترین پیامدهای این فاجعه در سطح خرد که همان قربانیان و مصدومان حوادث هستند شامل تغییر سبک زندگی به صورت اجباری، افزایش احساس آنومی(از ریشه یونانی به معنای نبود قانون و ارزش)، افزایش فشار و استرس‌های روانی، تضییع حقوق فردی، تزلزل موقعیت شغلی و تحصیلی، زیان‌های مالی و هویتی، کاهش سرمایه اجتماعی و نظایر آن است.

همچنین مهم‌ترین این پیامدها در سطح میانه یا خانواده شامل فشارهای چندجانبه اقتصادی، جانی و روانی به اعضای خانواده، بحران سرپرستی خانواده، تزلزل ساختار خانواده، ناامنی روانی و اقتصادی خانواده، تنزل پایگاه اجتماعی _ اقتصادی خانواده و نظایر آن است.
در سطح کلان، پیامدهایی مانند خسارات اقتصادی سنگین به دولت، قانون‌شکنی و قانون‌گریزی اجتماعی، کاهش متوسط سن امید به زندگی، هدر رفتن مهارت‌ها و تخصص‌ها، افزایش هزینه‌های کنترل و نظارت پلیسی، کاهش قشر مولد و افزایش قشر ناتوان حاصل از پیامدهای ناشی از افزایش آمار تصادفات رانندگی در جامعه خودنمایی می‌کند که احتمال بروز ترومای اجتماعی _ فرهنگی را بیش از پیش تقویت می‌کند.

 

 

 

 

زنان و مردان پا به پای هم پیر می‌شوند؟/۵

اعظم حمیدپور
زنان و مردان پا به پای هم پیر می‌شوند؟

تهران- ایرنا- بر اساس یافته‌های یک پژوهش، زنان نسبت به مردان در سنین سالمندی با احتمال بیشتری به صورت تنها زندگی می‌کنند و با مشکلات بیشتری روبه‌رو خواهند شد.

امروز اول اکتبر (نهم مهرماه) روز جهانی سالمندان است؛ بخشی از جمعیت که با وجود چالش‌های متعدد فردی و اجتماعی که دارند و بر تعدادشان افزوده می‌شود، سال‌ها در سیاستگذاری‌های اجتماعی از اولویت‌ها به دور بوده‌اند.

معاون وزیر بهداشت دکتر «حسین فرشیدی» در پیامی به همین مناسبت تصریح داشته «رشد سالمندی جمعیت، با شتاب بسیار زیادی پیش خواهد رفت؛ به گونه‌ای که نسبت جمعیت سالمند در طی حدود ۲۰ سال آینده، از ۱۰ درصد به ۲۰ درصد خواهد رسید (۲ برابر شدن جمعیت سالمندی). این در حالی است که در بسیاری از کشورهای توسعه یافته جهان، دو برابر شدن جمعیت سالمندی در طول بیش از صد سال اتفاق افتاده است.»

در ایران هرچند جمعیت سالمند سهم ۱۰ درصدی از جمعیت کشور را به‌ خود اختصاص داده، اما سرعت رشد جمعیت سالمند بسیار سریع است و تعداد و سهم سالمندان به سرعت در حال افزایش است و تا سال ۲۰۵۰ به حدود ۳۰ درصد خواهد رسید

سالمندی؛ پدیده‌ای پرشتاب و توقف‌ناپذیر

سالمندی جمعیت، به عنوان مهم‌ترین پیامد ‌گذار جمعیتی که از اواسط قرن بیستم در کشورهای توسعه‌یافته رخ داد، در سال‌های اخیر در کشورهای در حال توسعه هم در حال وقوع است.

پدیده سالمندی، بعضا تغییراتی را در الگوی ترتیبات زندگی خانواده‌ها به دنبال می‌آورد؛ تغییری که از مهم‌ترین مؤلفه‌های تنوع در ساختار خانوار محسوب می‌شود.

تغییرات فرهنگی و ارزشی در اواخر قرن بیستم و تغییرات متناظر با آن در سطح خانواده، شرایط جدیدی را در جامعه‌ مدرن به وجود آورد که به طرح «نظریه گذار دوم جمعیت» منجر شد؛ نظریه‌ای با این مضمون که نوسازی و گذار جمعیتی دوم به دلیل رواج خودشکوفایی و گسترش فردیت، در ساختار و روابطِ بین اعضای خانواده تغییراتی را به وجود آورده و با گذشت زمان، ساختار و روابط بین خانواده‌ها تغییر کرده است.

هرچند در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، نگرانی‌ها درباره همبستگی خانواده و ظهور خانواده‌ هسته‌ای بود، اما اخیراً این موضوع با بحث درباره گسترش فردگرایی مدرنیته متأخر پیوند خورده است. در چنین وضعیتی تنهازیستی سالمندان بیشتر از گذشته شده است .

در ایران هرچند جمعیت سالمند سهم ۱۰ درصدی از جمعیت کشور را به‌ خود اختصاص داده، اما سرعت رشد جمعیت سالمند بسیار سریع است و تعداد و سهم سالمندان به سرعت در حال افزایش است و تا سال ۲۰۵۰ به حدود ۳۰ درصد خواهد رسید. با افزایش جمعیت سالمندان، پرداختن به مسائل مربوط به آنان، از جمله ترتیبات زندگی‌ از اهمیت سیاستی برخوردار است.

با توجه به افزایش امید زندگی و تغییر ساختار خانواده از گسترده‌ به هسته‌ای در سال‌های اخیر، خانواده و سالمندان به یکی از موضوعات مهم تحقیقاتی تبدیل شده و در بستر تغییرات خانواده و سالمندی جمعیت، تغییر الگوی ترتیبات زندگی سالمندان به یک مساله اجتماعی بدل شده است. پژوهشی با عنوان «ترتیبات زندگی سالمندان ایرانی و هم‌بسته‌های اجتماعی‌جمعیتی آن» به بررسی این مسائل آن پرداخته که بخشی از آن را در ادامه می‌خوانیم؛

سالمندان در دنیا چطور زندگی می‌کنند؟
ترتیبات زندگی افراد سالمند در کشورهای مختلف، تفاوت‌های چشمگیری دارند و این نشان‌دهنده تفاوت در اندازه خانواده و رفتارهای فردی است که تحت ‌تأثیر هنجارهای اجتماعی، فرهنگی و همچنین شرایط اقتصادی بوده است.

بررسی ویژگی‌های جمعیتی سالمندان در کشور نشان می‌دهد که سهم بیشتری از سالمندان در گروه سنی ۶۰ تا ۶۴ سال قرار دارند. تعداد زنان سالمند اندکی بیشتر از مردان سالمند بوده است

در سطح جهانی، ۴۰ درصد از افراد سالمند ۶۰ سال و بالاتر به صورت مستقل (تنها یا فقط با همسرشان) زندگی می‌کنند. در کشورهای توسعه‌یافته حدود سه‌چهارم افراد سالمند و در کشورهای در حال توسعه تنها یک‌چهارم و در کشورهای کمتر توسعه‌یافته یک‌هشتم افراد سالمند به صورت مستقل زندگی می‌کنند. تبیین گزینه‌های سکونتی سالمندان و استراتژی‌های مختلف اجراشده در جوامعی با سنت‌های فرهنگی و تاریخی متنوع با سطوح مختلف توسعه، پیامدهای مهمی برای درک و مدیریت ما از سالمندی دارد .
در کشورهای توسعه‌یافته سیستم تأمین اجتماعی، مستمری ماهیانه و سلامت عمومی برای حمایت از سالمندان گسترش یافته و مکمل منابع فردی و خانوادگی است، اما در کشورهای در حال توسعه آسیایی و آفریقایی و آمریکای جنوبی حمایت دولتی کامل و سازمان‌یافته‌ای وجود ندارد و اغلب سالمندانی که نیاز به حمایت جسمانی، اقتصادی و اجتماعی دارند، بیشتر به خانواده خود تکیه می‌‏کنند. به همین دلیل، در این کشورها اندازه خانوار، ترتیبات زندگی و روابط بین نسلی از اهمیت بالایی برخوردار است.

ترتیبات زندگی سالمندان در کشورهای در حال ‌توسعه نیز از اهمیت فراوانی برخوردار است، زیرا دولت‌ها به دلیل نداشتن نظام‌های مراقبتی و بهداشتی تکامل‌یافته نمی‌توانند تمام حمایت‌های مورد نیاز سالمندان را فراهم کنند .

الگوهای زیستی سالمندان در ایران
بررسی ویژگی‌های جمعیتی سالمندان در کشور نشان می‌دهد که سهم بیشتری از سالمندان در گروه سنی ۶۰ تا ۶۴ سال قرار دارند. تعداد زنان سالمند اندکی بیشتر از مردان سالمند بوده است.

در سال ۱۳۸۵ تنها ۲۰‌ درصد از سالمندان بررسی‌شده باسواد بودند، در حالی ‌که در سال ۱۳۹۵، ۴۷ درصد آن‌ها باسواد هستند. از نظر وضعیت فعالیت، اغلب سالمندان مرد در وضعیت دارای درآمد بدون کار و سالمندان زن در وضعیت خانه‌دار قرار داشته‌اند.

در سال ۱۳۸۵، حدود ۹۰ درصد سالمندان مالک مسکن بودند و در سال ۱۳۹۵، این نسبت به ۸۲ درصد کاهش یافته است. حدود ۷۲ درصد از سالمندان بررسی‌شده در مناطق شهری و ۲۸ درصد در مناطق روستایی زندگی می‌کردند.
در خصوص الگوهای ترتیبات زندگی سالمندان همان‌طور که در جدول شماره ۱ مشخص است، زندگی با همسر و فرزندان و زندگی با همسر ۲ شکل غالب ترتیبات زندگی سالمندان در ایران هستند.

زندگی با همسر یا با همسر و فرزندان ۲ شکل غالب ترتیبات زندگی سالمندی در کشور ما است

هم‌سکنایی فقط با فرزندان نسبت به سایر طبقات دیگر سهم کمتری را به خود اختصاص داده است. به علاوه، در طول دهه ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۵ سهم سالمندانی که تنها زندگی می‌کردند، از ۱۲ به ۱۵ درصد افزایش یافته است.
بر اساس نتایج جدول شماره ۱، رابطه‌ معناداری بین سن و ترتیبات زندگی سالمندان وجود دارد. برای سنین بالای ۸۰ سال، حدود ۶۰ درصد از سالمندان در وضعیت مستقل (تنهازیستی و هم‌سکنا با همسر) قرار گرفته‌اند. برای هر ۲ سال بررسی‌شده، تنهازیستی با افزایش سن افزایش می‌یابد.

 

زنان و مردان پا به پای هم پیر می‌شوند؟

زنان و مردان پا به پای هم پیر می‌شوند؟

همچنین نتایج بیانگر تفاوت‌های جنسیتی معناداری در الگوهای ترتیبات زندگی سالمندان است. درواقع، در الگوهایی که همسر حضور دارد (هم‌سکنایی فقط با همسر و با همسر و فرزندان) مردان سالمند نسبت به زنان سالمند سهم بیشتری به‌ خود اختصاص داده‌اند. در ترتیبات تنهازیستی و هم‌سکنایی فقط با فرزندان، زنان حضور بیشتری در مقایسه با مردان دارند. از این رو، شیوع تنهازیستی در میان زنان سالمند بیش از ۴ برابر مردان سالمند بوده است.

با افزایش سطح تحصیلات سالمندان، احتمال هم‌سکنایی با فرزند و تنهازیستی کاهش یافته است و سالمندان دارای تحصیلات دانشگاهی بیشتر با همسر و فرزندان خود هم‌سکنا بوده‌اند
علاوه بر این، یافته‌های جدول شماره ۱ نشان داد با افزایش سطح تحصیلات سالمندان، احتمال هم‌سکنایی با فرزند و تنهازیستی کاهش یافته است و سالمندان دارای تحصیلات دانشگاهی بیشتر با همسر و فرزندان خود هم‌سکنا بوده‌اند. درباره وضعیت فعالیت در سال ۱۳۸۵، سالمندان دارای درآمد بدون کار بیشتر از سایر گروه‌ها تنها زندگی می‌کردند، در حالی که در سال ۱۳۹۵، سالمندان خانه‌دار بیشتر از سایرین تنها زندگی می‌کردند. همچنین بر اساس یافته‌ها تنهازیستی برای سالمندان دارای مسکن، کمتر از سالمندان بدون مسکن بوده است.

در ‌نهایت، یافته‌های جدول شماره ۱ نشان می‌دهد که درصد بیشتری از سالمندان روستایی در مقایسه با سالمندان شهری به صورت تنها یا هم‌سکنا فقط با همسر زندگی می‌کنند که این وضعیت می‌تواند ناشی از مهاجرت فرزندان از مناطق روستایی باشد.

چگونه می‌توان از بار تنهایی سالمندان کاست؟
دوران سالمندی معمولاً با تغییرات متعددی نظیر تغییر در ساختار خانواده و ترتیبات زندگی (آشیانه‌خالی)، تغییر در الگوی کار و گذار به بازنشستگی، تغییر در وضعیت سلامت و تغییر هویتی همراه است. بعضی از سالمندان می‌توانند با این تغییرات تطابق پیدا کنند و دوران سالمندی خوبی برای خود رقم بزنند، اما عده‌ای از سالمندان نمی‌توانند و در ‌نتیجه مشکلاتی در سلامت جسمی، روانی و اجتماعی آنان ایجاد می‌شود. پس نیازمند خدمات اجتماعی و آموزش برای سازگاری با دوران سالمندی هستند. هرچند هنوز زندگی با همسر و فرزندان الگوی غالب است، اما تنهازیستی سالمندان در حال افزایش است.

با توجه به اینکه سالمندان تنها کمتر در اجتماع حضور دارند و گذران وقت منفعلانه دارند، پیشنهاد می‌شود زمینه‌های حضور و مشارکت این گروه از سالمندان در اجتماع برای افزایش به‌زیستن انجام شود.
همچنین نتایج نشان داد زنان نسبت به مردان در سنین سالمندی با احتمال بیشتری به صورت تنها زندگی می‌کنند و با مشکلات بیشتری روبه‌رو خواهند شد. از این رو، توجه به مسائل و مشکلات سالمندان تنها، باید سرلوحه برنامه‌ها و سیاست‌های رفاهی در کشور باشد. علاوه بر این‌ها، با ایجاد اشتغال در روستاها، می‌توان تا حدی از مهاجرت جوانان به شهر جلوگیری کرد و احتمال تنهازیستی سالمندان روستایی را کاهش داد.

 

 

 

 

 

 

 

چرا پای موزیک دافی به مدرسه باز شد؟!/۶

این روزها ویدیویی از جشن آغاز تحصیلی ۱۴۰۲ مدرسه‌ غیرانتفاعی در کرمان با چاشنی موزیک دافی دست به دست می‌چرخد که در آن بچه‌ها و کادر مدرسه و حتی اولیا با این آهنگ هم‌خوانی می‌کنند. موزیک هایی از این دست چطور سلامت روان ذهن فرزندان ما را نشانه می گیرد؟

چرا پای موزیک دافی به مدرسه باز شد؟!

به گزارش فارس آهنگ مبتذل دافی که چندی پیش در خبرگزاری فارس از آن پرده برداشته شد و معلوم شد این کلمات مبتذل و این آهنگ سخیف نه از آن ور آب و خواننده‌های زیرزمینی به دست نوجوان‌هایمان رسیده بلکه به سفارش یک برند آرایشی در داخل کشور تهیه و توزیع شده، حالا پایش به امن‌ترین محیط آموزشی بچه‌هایمان  یعنی مدرسه رسیده.این روزها ویدیویی از جشن آغاز تحصیل ۱۴۰۲ در مدرسه‌ای غیرانتقاعی در کرمان با چاشنی موزیک دافی دست به دست می‌چرخد. ویدیویی که در آن بچه‌ها و کادر مدرسه و حتی اولیا با این آهنگ هم‌خوانی می‌کنند و با وجود کلمات و محتوای نامناسبش آن را بهتر از خواننده‌اش حفظ هستند. جنجالی که دوباره آهنگ مبتذل دافی به پا کرده و نگرانی از سلامت روانی دانش‌آموزانی که  در معرض چنین محتوایی هستند گفت‌وگوی ما را با «زهرا گیوی» کارشناس نوجوان و مشاور رقم زده است.

چرا دافی بین  برخی بچه‌ها محبوب شد؟!

آهنگ مبتذل دافی با اینکه به ظاهر مناسب کودک ونسل نوجوان ما نیست اما گویا با هیجان و ریتمی که دارد این دو گروه را هدف قرار گرفته و بیشترین آسیب را به آنها وارد کرده. به طوری که این آهنگ و کلمات مبتذلش بدون دانستن معنی آن سر زبان بعضی از نوجوان‌هایمان افتاده و فضای مجازی را احاطه کرده. نوجوان ما با خواندن آن دابسمش می‌سازد و حالا هم که پایش به مدرسه باز شده.این آهنگ و برخی از آهنگ‌های امثال آن با محتوای مبتذلی که دارند حتی مناسب شنیده شدن برای والدین این بچه‌ها نیستند اما چرا بین بچه‌ها محبوب شدند؟!

این روانشناس و کارشناس نوجوان می‌گوید:« ذات بچه‌ها هیجان طلب است و برخی موسیقی‌ها هیجان بچه‌ها را به بالاترین حد خودش می‌رساند و خیلی برایشان خوشایند است اما این مسئله اهمیت دارد که در کنار اینکه هیجان را بالا می‌برد  آهنگ دارای محتوا و مضامینی باشد که متناسب با سن فرزندمان باشد. نه آهنگی مثل دافی که مصرف مشروبات الکلی، رابطه دختر و پسری، پارتی‌کردن، داف بودن، مصرف مواد مخدر و …  را در ذهن بچه القا می‌کند و به عنوان ویژگی خوب نشان می‌دهد.  واقعیت این است که بچه‌ها ضمیر پاکی دارند هر خوراکی که به بچه‌ها بدهیم به وسیله همان بزرگ‌سالی‌شان را می‌سازیم و در رشد روانی و شخصیتی آنها تاثیر ویژه‌ای دارد.»

ذات بچه‌ها هیجان طلب است و برخی موسیقی‌ها هیجان بچه‌ها را به بالاترین حد خودش می‌رساند و خیلی برایشان خوشایند است اما این مسئله اهمیت دارد که در کنار اینکه هیجان را بالا می‌برد  آهنگ دارای محتوا و مضامینی باشد که متناسب با سن فرزندمان باشد.

قبل از هرکس فیلترینگ برعهده خانواده است 

هرچند مدرسه‌ای که این آهنگ را برای جشن بچه‌ها انتخاب کرده، اشتباه بزرگی را در حق‌شان انجام داده است اما برخی از دانش‌آموزان این آهنگ را بهتر از خواننده‌اش حفظ بودند و هم‌خوانی‌شان با این آهنگ مشخص کرد، این خوراک ذهنی ناامن  پیش‌تر از مدرسه، در محیط خانواده و دوستان در اختیارشان قرار گرفته است. اما چرا خانواده‌ها به جای فیلتر چنین ابتذالاتی مانع گوش دادن فرزندشان به چنین آهنگ‌هایی نمی‌شوند؟!

 این روانشناس با اشاره به کوتاهی برخی والدین می‌گوید: «بعضی از پدر و مادرها آنقدر که مراقب لباس‌پوشیدن بچه‌ها، خوراک‌شان، کلاس زبان و کلاس‌های آموزشی دیگر هستند، چندان اهمیتی به ورودی‌ ذهن بچه‌ها نمی‌دهند. یعنی والدین مراقب هستند کودک صبحانه نخورده به مدرسه نرود. کلاس زبانش دیر نشود. لباسش ست و هماهنگ باشد اما مواظب این نیست که فرزندش در محیطی که قرار می‌گیرد چه محتوایی می‌شنود. تلفن همراهی که دستش می‌گیرد مناسب سن فرزندش است یا نه ؟! متاسفانه مسئله اصلی این است که نظارت فکری که باید روی بچه‌ها باشد نیست. در این شرایطی چند گروه سهم دارند. اولین  و اصلی‌ترین گروه خانواده است. من وقتی نقش پدر و مادری را قبول می‌کنم وظیفه دارم مراقب فرزندم باشم. مواظب و نظارت هم فقط جسمی نیست یعنی من ورودی گوش و چشم بچه را باید کنترل کند. چه می‌بیند؟! چه می‌شنود؟! چرا که همه این ورودی‌ها روی ذهن بچه مستقیم و غیر مستقیم اثر می‌گذارد.»


مواظبت و نظارت فقط جسمی نیست یعنی والدین ورودی گوش و چشم بچه را باید کنترل کنند. چه می‌بیند؟! چه می‌شنود؟! فضای مجازی چه محتوایی به او ارائه می‌دهد؟!

آهنگ دافی و امثال آن با روان بچه‌ها چه می‌کند؟

شاید از نظر برخی از خانواده‌ها این کنترل و نظارت بر آنچه فرزندشان می‌بیند و می‌شنود سخت‌گیری به حساب بیاید و از دیدگاه خودشان روش تربیتی دوستانه‌ای را در پیش گرفته باشند که فرزندشان کمتر در آن محدودیت دارد. از طرفی اکثر خانواده‌ها بر دیدن محتوای جنسی و نامتعارف از طرف فرزندشان حساسیت نشان می‌دهند اما کم‌تر روی آهنگ‌ها نظارت دارند و حتی گاهی استدلال‌شان این است که بچه که معنی این کلمات را متوجه نمی‌شود و حالا که این آهنگ ریتم شادی دارد چه اشکالی دارد بخواند و گوش بدهد و شاد باشد. اما این دیدگاه درست است یعنی اگر فرزندما متوجه کلمات سخیف یک آهنگ نمی‌شود آسیبی هم به او وارد نیست؟!

دگتر گیوی در پاسخ به این سوال می‌گوید:« تصور کنید دانش آموزی که در مقطع دبستان است یا بالاتر، متوجه نمی‌شود معنی و مفهوم واژه های نامتعارف آهنگ  دافی، جنتلمن یاهزاران آهنگ از این دست چیست؟! اما با شنیدن چنین آهنگی چه بلایی سرش می‌آید؟! ذهن فرزندمان بیشتر از چیزی که در آن سن و سال نیاز به فهمیدن دارد باز می‌شود. موتور جستجوگر ذهنش فعال می‌شود سوال می‌کند. پردازش می‌کند و اگر ما به عنوان والدین بلد نباشیم به او پاسخ هوشمندانه‌ای بدهیم خودش برای سرچ کردن دست به کار می‌شود.»


آهنگ‌های مبتذل مثل دافی موتور جستجوگر ذهن بچه‌ها را روشن می‌کنند و آنها را درگیر بلوغ زودرس خواهند کرد

آسیبی که به اسم روشن‌فکری به خورد فرزندمان می‌دهیم!

این روزها فضای مجازی بیشتر از همه نقش انتقال ورودی را به ذهن بچه‌ها دارد. اما مشکل اصلی اینجاست که همه این ورودی‌ها سالم و امن نیستند. از طرفی بعضی از خانواده‌ها به اسم روشنفکری به بچه‌ها اجازه دسترسی به لپ‌تاپ،گوشی، تبلت و فضای مجازی را  بدوت نظارت می‌دهند. بچه از سنین پایین گوشی مجزا دارد و خانواده ها به این مسئله می‌بالند و افتخار می‌کنند که فرزندشان از وسایل هوشمند استفاده می‌کند و به روز است اما این روانشناس این کار را خیانتی در حق بچه‌ها می‌داند که به اسم روشنفکری رقم می‌خورد.

زهرا گیوی می‌گوید:« وقتی فرزندمان به دریای اطلاعات از طریق اینترنت دست پیدا می‌کند و نظارتی هم از طریق والدین به بر ورودی‌های چشم و گوشش صورت نگیرد، به طور حتم تمام سوال‌های ایجاد شده در ذهنش را با یک سرچ ساده می‌تواند پیدا کند. گوگل هم اینجور نیست که بگوید عزیزم، دخترم، پسرم تو چندسالت است که من متناسب با سنی که داری به تو اطلاعات بدهم نه! اطلاعاتی که ممکن است یک آدم ۳۰ ساله به آن نیاز دارد برای زندگی و رابطه‌اش در اختیار یک بچه ۱۰ ساله می‌گذارد! حتی ممکن است والدین گوشی مجزا برای فرزندشان تهیه نکنند و مستقیما این آهنگ‌ها در خانواده‌شان اجازه پخش نداشته باشد. اما همان چندساعتی که بی‌رویه گوشی خودشان را در اختیار فرزندشان می‌گذارند و نظارتی بر عملکرد آنها ندارند. آسیبی که می‌گوییم را  از طریق فضای مجازی به او می‌رساند.»


استفاده بچه‌ها از فضای مجازی روشنفکری نیست خیانتی است که والدین با اجازه صادر کردن در حق‌شان انجام می‌دهند

شما والدین هستید نه مربی باشگاه پرورش اندام! 

گفت‌وگوی‌مان با زهرا گیوی کارشناس نوجوان و روانشناس به آنجا می‌رسد که مسئولیت والدین را برایشان یادآوری می‌کند و می‌گوید:« واقعیت این است که ما در زندگی به عنوان والدین  باشگاه پرورش اندام نداریم که فقط به جسم فرزندمان رسیدگی کنیم. یعنی حواسمان باشد زیبا و شکیل باشند، بدن سالمی داشته باشند. ما انسان هستیم و دو بعدی و اتفاقا بعد روانی حائز اهمیت بالاتری است. باید به عنوان والدین ضمیر بچه‌ها را پاک نگه داریم و روان‌ها را سالم. پس باید فیلتر مناسبی داشته باشیم. محتوایی اگر  قرار است به دست فرزندمان برسد اول خودمان آن را بررسی کنیم. دافی شاید یکی از هزاران موسیقی‌‌ای است که بچه‌ها هر روز در معرضش قرار می‌گیرند. حتی گاهی در خانه های بازی خصوص بچه‌ها هم آهنگ مناسب آنها پخش نمی‌شود.»

ما در زندگی به عنوان والدین  باشگاه پرورش اندام نداریم که فقط به جسم فرزندمان رسیدگی کنیم.اتفاقا بعد روانی  حائز اهمیت بالاتری است. باید به عنوان والدین ضمیر بچه‌ها را پاک نگه داریم و روان‌ها را سالم.

کادر مدرسه متخلف چرا مستحق توبیخ بود؟!

اخراج و توبیخ برخی از کادر مدرسه متخلف که آهنگ دافی را برای جشن و شادی بچه‌ها انتخاب کردند، واکنش‌های موافق و مخالف زیادی داشت. برخی می‌گفتند نباید مسئله به اخراج و توبیخ کشیده شود و باید به صورت ریشه‌ای مسئله را حل کرد. این منتقدان با اشاره به پخش آهنگ‌های جنتلمن، گنگستر و دافی در مدارس همه تقصیرها را گردن کودکان و تغییر ذائقه‌شان انداختند و مدرسه را مبری کردند اما چرا کادر مدرسه متخلف مستحق توبیخ بود؟

زهرا گیوی در پاسخ به این سوال می‌گوید:«شاید نظر بعضی از افراد این باشد که اخراج مدیر پاک کردن صورت مسئله است و باید مشکل را ریشه‌یابی و حل کرد. درست است باید ریشه‌یابی و حل کرد اما یک مدیر یا معلم تعهد می‌دهد که محیط آموزشی را یک محیط امن برای دانش‌آموزان قرار دهد. محتوای اخلاقی برای آنها تولید کند و فکر می‌کنم مجازاتی که برای زیر پا گذاشتن تعهدش برای او در نظر گرفته می‌شود کاملا درست و به جاست. اما بخشی که بچه‌ها آسیب دیدند خانواده باید وارد عمل شود. اگر خانواده‌ای وجود دارد که خود مروج این آهنگ‌هاست و اجازه گوش دادن آن را به فرزندش می‌دهد واقعا یک جور جنایت خاموش در حق فرزندش می‌کند!»


بچه‌ها باید با معنی بعضی از مفاهیم آشنا بشوند اما در سن مناسب خودش.

فاجعه ای به نام بلوغ زودرس

در ادامه این کارشناس ضرورت برخورد با چنین مدارسی را به والدین تاکید می‌کند و می‌گوید:« حتی اگر برخورد قانونی صورت نگیرد و این رفتارها از چشم قانون دور بماند والدین باید برخورد کنند و مستقیما هم برخورد کنند. بچه‌ها دست مدیر، معاون، مربی و معلم‌ها امانت هستند و بخشی از تربیت‌شان به دست این موسسات آموزشی تامین می‌شود و بسیار حائز اهمیت است که محیطی که فرزندمان قرار است ۱۲ سال در آن پرورش پیدا کند امن باشد. محیطی باشد که محتوای خوبی به بچه بدهد. درست است که بچه‌ها باید با معنی بعضی از مفاهیم آشنا شوند اما در سن مناسب خودش. نباید برای بچه ۷ ساله آهنگی  بگذارند که تمام محتوایش درباره روابط نامشروع ، مشروبات الکی، دوستی‌های خارج از عرف باشد. ذهن او باز می شود، کنجکاوی می‌کند و جواب‌هایی را پیدا می‌کند که سلامت روح و روانش را به طور جدی تهدید  می‌کند و به او آسیب می‌زند و درنهایت باعث فاجعه‌ای می‌شود به نام بلوغ زودرس!»

 

 

تقاص بی‌مدیریتی فوتبالی‌ها را مردم می‌دهند؛ این قسمت: ۸۰۰ هزار دلار

ضعف مدیریت و جریمه‌های سنگین و ادامه‌دار باشگاه‌های فوتبال ایران توسط فیفا تمامی ندارد؛ هزینه بی‌تدبیری‌ها و سومدیریت‌ها از جیب چه کسانی پرداخت می‌شود؟

تقاص بی‌مدیریتی فوتبالی‌ها را مردم می‌دهند؛ این قسمت: ۸۰۰ هزار دلار

فارس پلاس؛ روایت روز – رافائل سیلوا، مدافع برزیلی فصل گذشته تیم فوتبال استقلال به دلیل پرداخت نشدن مطالباتش از این باشگاه به فیفا، شکایت کرده بود. فیفا باشگاه استقلال را به پرداخت ۸۰۰ هزار دلار بابت مطالبات سیلوا محکوم کرد!

مشابه این اخبار در روزهای گذشته به قدری منتشر شده است که تبدیل به اخبار تکراری شده است. فوتبالی که از پول بیت‌المال تغذیه می‌‌شود، به‌جای اینکه اخبار خوش را به مردم مخابره کند، هربار اخبار جریمه‌های سنگین در سایه مدیران ضعیف باشگاه‌ها و فدراسیون، به گوش مردم می‌رساند. حالا نگاهی به اخبار جریمه‌های فوتبال ایران توسط فیفا که در یک ماه اخیر رونمایی شده است، می‌اندازیم:

۱. اواخر شهریور ۱۴۰۲: رضا درویش در برنامه فوتبال برتر تایید کرد که فیفا جریمه دویست هزار یورویی را تایید کرده و پرسپولیس باید این رقم ۱۰ میلیاردی را به بوژیدار پرداخت کند. به این ترتیب میزان دریافتی رادوشویچ یک میلیون یورو خواهد بود که البته در صورت تاخیر در پرداخت قسط چهارم ۲۰۰ هزار یورو دیگر هم اضافه می‌شود.

۲. اواسط شهریور ۱۴۰۲ : ریکاردو ساپینتو سرمربی پرتغالی فصل گذشته تیم فوتبال استقلال و روی ماتا از دستیاران او به دلیل عدم دریافت مطالبات‌شان از باشگاه استقلال به فیفا شکایت کرده بودند.فیفا پس از بررسی پرونده، باشگاه استقلال را به پرداخت مطالبات ساپینتو به مبلغ ۳۰۰ هزار دلار و ۲۵ هزار دلار برای ماتا محکوم کرد.

۳. اوایل شهریور ۱۴۰۲ : فیفا به دنبال شکایت عزیزبک آمانوف، هافبک ازبکستانی سابق تیم فوتبال استقلال رأی این پرونده را دو روز پیش اعلام و به باشگاه استقلال ابلاغ کرد. در این رأی، باشگاه استقلال به پرداخت ۵۱۲ هزار دلار بابت قرارداد آمانوف محکوم شده است.

اینها تنها بخشی از جریمه و محکومیت‌های سنگین فیفا است که برای دو باشگاه استقلال و پرسپولیس وضع کرده است. در گذشته نیز این اخبار بوده و بعید نیست که با این روند در مدیریت باشگاه‌ها، شاهد جریمه‌های دیگری از فیفا باشیم. بعد از سنگین‌ترین جریمه ایران در قراداد ویلموتس (سرمربی سابق تیم‌ملی) همچنان نوار جریمه‌ها ادامه دارد و کسی هم بابت این موضوع در پای میز محاکمه حاضر نمی‌شود!

سنگین‌ترین جریمه تاریخ فوتبال ایران توسط فیفا

اعداد و ارقام قراردادهای باشگاه با بازیکنان و مربیان شفاف‌سازی نمی‌شود، تنها چیزی که مردم بعد از بسته شدن قرادادها می‌شنوند، اعداد محکومیت و جریمه‌های فیفا است! همه اینها درحالی اتفاق می‌افتند که فوتبال ایران با این هزینه‌های گزاف بهره‌وری لازم را در جام باشگاه‌های آسیا و جام جهانی نداشته است.

 

 

 

 

 

حال دانش آموزان خوب نیست؛ نسل آینده را دریابیم/۵

حال دانش آموزان خوب نیست؛ نسل آینده را دریابیم

به گزارش ایرنا اول مهر که زنگ مدارس در ایران به صدا درآمد حدود ۱۶ میلیون نفر کیف و کتاب به دست گرفتند اما جدا از کمیت و کیفیت آموزش در مدارس که نارضایی‌های زیادی را برانگیخته است، غفلت از سلامت جسم و روان دانش آموزان هم پیامدهای ناگواری را رقم زده است.

اول مهر اول تاریخ است. مدرسه یعنی جایی برای یادگرفتن، برای مهارت آموختن، برای بازی کردن و خندیدن، جایی که حیاط آن بوی زندگی می دهد. مدرسه بهترین جای دنیاست اگر حال دانش آموزان و معلمان در آن خوب باشد. جایی که نظام آموزشی پویای آن دانش آموزان را با ذوق و شوق کودکانه به مدرسه می رساند، نه جایی که نظام آموزشی کهنه و فرسوده، از بچه‌ها فقط حفظ کردن و دیکته نوشتن را می‌خواهد و دانش آموزان را با سم مهلک نمره به رقابتی بی حاصل می‌کشاند.

سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ در حالی در ایران آغاز می‌شود که به گفته وزیر آموزش و پرورش امسال حدود ۱۶ میلیون نفر دانش آموز از کلاس اول ابتدایی تا پایه دوازدهم باید در بیش از ۱۱۰ هزار مدرسه دولتی و غیر دولتی مشغول تحصیل شوند. آماری که در سال ۱۳۹۹ حدود ۱۵ میلیون نفر بود و در سه سال گذشته حدود ۷ درصد افزایش یافته است اما در عوض به علل مختلف میزان ترک تحصیل و دانش آموزان بازمانده از تحصیل نیز بیشتر شده است.

 

 

گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس نشان می دهد که حدود ۹۱۱ هزار که در رده سنی آموزشی هستند، در ســال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ از تحصیل بازمانده‌اند و حدود ۲۷۹ هزار دانش‌آموز نیز در این سال ترک تحصیل کرده‌اند. این گزارش نشان داد که گر چه میزان ترک تحصیل در یک دهه اخیر در دوره متوسطه دوم حدود ۲۲ درصد کاهش یافته اما در عوض میزان ترک تحصیل در دوره ابتدایی حدود ۲۰ درصد و در دوره متوسط اول حدود ۵۰ درصد بیشتر شده است.

تغذیه نامناسب، کم‌تحرکی و چاقی، آلودگی هوا و بی‌توجهی به سلامت دندان، سلامت جسمی دانش آموزان را تهدید می‌کند و آنان را مستعد ابتلا به دیابت، فشارخون، بیماری‌های قلبی و سرطان در بزرگسالی می‌کندبر اساس این گزارش بیشترین میزان بازماندگی از تحصیل و ترک تحصیل در پنج استان سیستان و بلوچستان، آذربایجان‌غربی، خراسان رضوی، خراسان شمالی و گلستان بوده است. در این میان بیشترین میزان بازماندگی از تحصیل در استان سیستان و بلوچستان بوده به طوری که حدود ۱۸ درصد از دانش آموزان این استان از تحصیل بازمانده‌اند. گزارش مرکز پژوهش های مجلس می‌گوید: میزان بازماندگی از تحصیل با سطح رفاه خانواده‌ها ارتباط مستقیم دارد.

«معصومه نجفی پازوکی» معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش نیز بتازگی گفته است: جدیدترین آمار نشان می‌دهد که حدود ۱۶۰ هزار دانش آموز مقطع ابتدایی امسال از تحصیل بازمانده‌اند و اگرچه روند بازماندگی از تحصیل در دوره ابتدایی در پنج سال گذشته ثابت بوده اما میزان ترک تحصیل افزایش یافت است. کمبود معلم و فقر و مشکلات اقتصادی خانواده‌ها از جمله علل ترک تحصیل دانش آموزان ذکر شده است.

اما ترک تحصیل تنها مساله‌ای نیست که زندگی دانش آموزان و خانواده‌های آنها را تحت تاثیر قرار می‌دهد. سلامت جسمی و روانی آنان نیز با مخاطرات زیادی مواجه است. در سه سال گذشته از زمانی که همه گیری کرونا در ایران زندگی همه مردم را آشفته کرد، مسائل جدیدی به وجود آمد.
کرونا سبب شد، تعداد زیادی از دانش آموزان هر چند با علائم کم به بیماری کووید۱۹ مبتلا شوند و این بیماری را به خانواده‌ها منتقل کنند. از طرف دیگر با آنلاین شدن مدارس، کم‌تحرکی، چاقی و به خصوص افسردگی در میان دانش آموزان به شکل محسوسی افزایش یافت. آموزش آنلاین در مدارس همچنین کیفیت آموزش را پایین آورد و افت تحصیلی را در بین گروه‌های مختلف سنی و تحصیلی دانش آموزان افزایش داد.

سلامت دانش آموزان ابعاد مختلف جسمی، روانی و اجتماعی دارد. آنچه بیشتر و در نگاه اول به چشم می‌آید، تامین سلامت جسمی دانش آموزان است که قدم اول است. ظاهرا هنوز در قدم اول مانده‌ایم و حتی در تامین سلامت جسمی دانش آموزان هم کارنامه قابل قبولی نداریم. مسائلی از قبیل تغذیه سالم، رسیدگی به مشکلات اسکلتی، ورزش و تحرک، پیشگیری از بیماری‌های واگیر و غیر واگیر و غربالگری دانش آموزان از نظر سلامت چشم، گوش و دندان وضعیت قابل دفاعی ندارد.
مسائلی البته به علت ضعف مدیریتی و کمبود شدید مربی بهداشت در بسیاری از مدارس کشور مغفول مانده است و عمده بار رسیدگی به این مسائل به عهده خانواده‌ها و والدین است. اما بخش بسیار مهم دیگر سلامت دانش آموزان ابعاد سلامت روانی و اجتماعی است. در این حوزه نه تنها مدارس و نظام پر اشکال آموزش و پرورش بلکه بسیاری از والدین نیز از آن غافل هستند.

سلامت جسمی دانش آموزان

تنها نکته مثبت در رسیدگی به سلامت دانش آموزان پیشگیری از برخی بیماری واگیر است که از زمان شکل گیری نظام شبکه بهداشت و گسترده شدن واکسیناسیون از زمان نوزادی، بسیاری از بیماری‌های واگیر مثل آبله، فلچ اطفال، کزاز، سیاه سرفه، حصبه، دیفتری، سرخک، سرخجه و هپاتیت بی تا حد زیادی کاهش یافته و کنترل شدند اما در عوض بیماری‌های واگیر دیگری مثل کرونا، آنفلوانزا و بیماری‌های مقاربتی مثل زگیل تناسلی و … همچنان سلامت دانش آموزان و نسل جدید را تهدید می‌کند.

بیماری‌هایی که در بسیاری از کشورها با انجام واکسیناسیون یا آموزش‌های عمومی تا حد زیادی کنترل شده است، حتی بیماری‌های کمتر کشنده‌ای مثل آبله مرغان نیز در بسیاری از کشورها با انجام واکسیناسیون کنترل می‌شود تا هم جلوی غیبت و اُفت تحصیلی دانش آموزان گرفته شود و هم به سلامت پوست و زیبایی آنان لطمه‌ای وارد نشود، مواردی که در ایران همچنان کمتر مورد توجه است.

سلامت دانش آموزان و نسل آینده کشور به داشتن دندان‌های سالم نیز بستگی دارد. اگرچه با بالارفتن سطح سواد والدین و خانواده‌ها توجه به بهداشت دهان و دندان در میان کودکان امروز نسبت به گذشته بهتر شده است و نسل امروز نسبت به نسل‌های قبلی دندان‌های بهتری دارند اما شاخص DMF یا پوسیدگی، کشیدگی و ترمیمی دندان در ایران همچنان بالاست و هر ایرانی ۱۵ ساله به طور متوسط ۳.۴ دندان پوسیده دارد. شاخصی که با بالارفتن سن بیشتر هم می‌شود.
بر اساس اعلام سازمان نظام پزشکی حدود ۷۰ درصد مردم توان پرداخت هزینه‌های دندانپزشکی را ندارند. ضعف عملکرد بیمه‌ها نیز آینده روشنی را در این زمینه نشان نمی‌دهد مگر اینکه آموزش همگانی، غربالگری و اقدامات بهداشتی سلامت دهان که به صورت محدود برای برخی مقاطع اجرا می‌شود به همه مقاطع و برای کل دانش آموزان کشور اجرا شود.

گرانی و مصرف غذاهای بی‌کیفیت

سلامت جسمانی کودکان تا حد زیادی به تغذیه سالم آنان بستگی دارد. امری که در سال‌های اخیر به علت افزایش مصرف فست فود و غذاهای آماده و نیز ریزه خواری با تنقلات چرب و شیرین و شور به بیراهه رفته و سلامت دانش آموزان را به جد به خطر انداخته است. تغذیه‌ای که به علت گرانی روز افزون لبنیات، گوشت و میوه به خصوص برای اقشار کم درآمد بیش از گذشته به خطر افتاده است. توزیع شیر در مدارس هم تعطیل شده و همزمان زندگی در آپارتمان‌های کوچک در شهرهای ‌آلوده موجب افزایش کم‌تحرکی و میزان کم ورزش در بین دانش آموزان به خصوص دختران دانش آموز شده است و البته گرایش بیشتر آنان به لوازم آنلاین نیز به این مساله دامن زده است.
گرانی و کاهش مصرف گوشت، لبنیات و میوه سلامت جسمی دانش آموزان را تهدید می‌کند

وزارت بهداشت سال‌هاست که آمار دقیقی از وضعیت تغذیه دانش آموزان اعلام نکرده است، آمارهایی که اگر در تحقیقات دانشگاه‌های علوم پزشکی و وزارت بهداشت وجود داشته باشد هم کمتر به اطلاع عموم می‌رسد. نتیجه یک فراتحلیل در سال ۱۳۹۵ نشان داده است که هشت درصد دانش آموزان مقطع ابتدایی اضافه وزن دارند یا چاق هستند، این تحقیق نشان داد میزان چاقی در میان پسران مقطع ابتدایی بیش از دختران است. آمارها نشان می‌دهد حدود ۲۴ درصد مردم ایران چاق هستند و حدود ۳۶ درصد اضافه وزن دارند، آماری که با روند افزایش وزن و کم‌تحرکی در کودکان و نوجوانان در دهه‌های آینده افزایش می‌یابد.

چاقی و اضافه وزن عامل مهم بیماری‌های غیر واگیر مثل دیابت، کبد چرب، سرطان و بیماری‌های قلبی و عروقی هستند.
«دکتر سید موید علویان»، رئیس انجمن مطالعات کبدی ایران اخیرا گفته است: ۳۰ درصد مردم ایران کبد چرب دارند. این بیماری به سن نوجوانی رسیده و هم اکنون ۷ درصد دانش آموزان نوجوان کشور کبد چرب دارند. به گفته او کم‌تحرکی، تغذیه نامناسب و استرس از عوامل کبد چرب است. کبد چرب عامل مهم نارسایی و سرطان کبد است.
او می‌گوید: افزایش کبد چرب در بین کودکان اصلا موضوع غیرقابل انتظاری نیست؛ زیرا فرزندان ما به جای توپ با تبلت بازی می‌کنند و در کنار روی آوردن به مصرف فست‌فودها با کاهش فعالیت‌ بدنی آنها مواجه هستیم.

 

حال دانش آموزان خوب نیست؛ نسل آینده را دریابیم

 

نسل قربانی بازی‌های آنلاین

تغییر سبک زندگی نسل جدید جنبه‌های مختلفی دارد، تغییر بازی‌های کودکان از بازی‌های فیزیکی و جمعی با همسالان که در گذشته وجود داشت و با تحرک بدنی و خنده و شادی و دوست‌یابی همراه بود به بازی‌های آنلاین، معضل مهمی است که نه تنها سلامت جسمی دانش آموزان بلکه سلامت روانی و اجتماعی آنان را نیز تهدید می‌کند. بازی‌های آنلاین از یک طرف تحرک و جنب و جوش را از نسل جدید گرفته و از طرف دیگر آنها را منزوی و پرخاشگر کرده است، روندی که به افزایش اعتیاد اینترنتی ختم شده است.
بر اساس آمارهای موجود حدود ۹ درصد پسران و دو درصد دختران دچار اعتیاد اینترنتی شده‌اند. اعتیاد اینترنتی قله کوه بزرگی است که دانش آموزان آخر این خطر را نشان می‌دهد آنها افرادی هستند که بیمار شده‌اند و جدا کردن آنها از بازی‌ها و ابزارهای آنلاین نیازمند مداخله روانپزشک و متخصص سلامت روان است.آمارهای کشوری نشان می‌دهد ۶۶ درصد کودکان و ۹۷ درصد نوجوانان هر روز از موبایل و تبلت استفاده می‌کنند.

سیستم آموزشی مبتنی بر نمره، حفظ کردن و درگیر کردن دانش آموزان با کلاس‌های کنکور و انواع مدارس پولی در کنار بی‌توجهی به آموزش مهارت‌های زندگی آینده دانش آموزان را نمی‌سازد و آن‌ها عمدتا پس از فارغ التحصیلی مهارتی برای جذب شغل مناسب ندارند

سلامت دانش آموزان و نسل امروز جنبه‌های مختلف و بسیار گسترده‌ای دارد. مشکلاتی که بسیاری از آنها ریشه در نظام سلامت ایران ندارند و مشکلات و مسائل اقتصادی و اجتماعی و نظام آموزشی ناکارآمد در آن دخیل هستند. تغذیه نامناسب، افزایش استرس، آلودگی‌های محیطی و مشکلات شغلی والدین در سال‌های اخیر پدیده‌های جدیدی مثل کاهش ضریب هوشی، مهاجرت و فقر عاطفی را در بین کودکان و دانش آموزان باعث شده است که می‌تواند در آینده در موفقیت و زندگی نسل جدید نقش بسیار مهمی بازی کند. مسائلی که تا حد زیادی از چشم مسئولان نظام آموزشی کشور دور مانده است.

نظام آموزشی کشور به خصوص در مقطع آموزش ابتدایی و متوسطه که آموزش عمومی را شکل داده، در سال‌های اخیر آن قدر دستخوش تغییرات و آزمون و خطاهای مختلف بوده که رمقی برای آن نمانده تا جایی که مسائل اساسی دانش آموزان مثل سلامت جسمی و روانی، کیفیت ‌آموزش، مهارت آموزی و حتی سواد آنها به فراموشی سپرده شده است.

دانش آموزان و خانواده‌های آنها آن قدر درگیر شهریه، سرویس مدرسه، درس‌های حفظ کردنی، کلاس‌های تقویتی، انواع مدرسه‌های عادی، دولتی، نمونه، هیات امنایی، غیر انتقاعی و جداسازی‌هایی فاجعه بار به اسم دانش آموزان عادی و تیزهوشان و کلاس‌های تضمینی کنکور هستند که یادشان می‌رود، بچگی و کودکی چه رنگی دارد.

نظام آموزشی ایران با مشکلات ریشه‌ای و اساسی دست به گریبان است، سیستم فرسوده آن با آزمون و خطاها و تغییرات سطحی راه به جایی نمی‌برد. البته معلمان ناراضی که نه حقوق کافی دارند و نه برخی از آنان مهارت و توان کافی، در این سیستم معیوب مقصر نیستند. خانه از پای بست ویران است.

 

حال دانش آموزان خوب نیست؛ نسل آینده را دریابیم

هنوز سم مهلک نمره در مدارس ایران روح و روان دانش آموزان را می‌خراشد. دانش آموزان در یک رقابت بی حاصل استرس‌زا بزرگ می‌شوند و فقط چَشم گفتن و ترسیدن و چِشم و هم چشمی و تکرار و تقلید را طوطی وار می‌آموزند. آیا آموزش زندگی و مهارت‌های زندگی مثل صبر و گذشت، احترام به حقوق دیگران، دوستی و مهربانی با مردم و طبیعت، سکوت و گوش دادن، عزت نفس، اعتماد کردن و مستقل بودن و مهارت داشتن در نظام آموزشی تقویت شده است؟

نتیجه این نظام آموزشی که مبتنی بر مشق نوشتن و حفظ کردن سلسله‌های تاریخی و جدول ضرب و دیکته نوشتن بوده، خروجی‌هایی است که فقط دنبال مدرک دانشگاهی هستند تا دانشمند و استاد دانشگاه بشوند، نه افرادی شاد و امیدوار و سالم که تن قوی دارند. خوب حرف می‌زنند، خلاق و کارآفرین هستند و گذشت می‌کنند.
باید به گونه‌ای عمل کرد که حاصل این آموزش‌ها در کاهش تصادفات یا خلوت شدن دادگستری‌ها موثر باشد. بسیاری از دانش آموزان امروز ناگهان می‌بینند پس از عبور از دوران سخت و پر استرس مدرسه و انزوا و کنکور و دانشگاه، بزرگ شده‌اند، مهارتی ندارند و باید به دنبال شغل بگردند، در حالی که شاهد گذر عمرشان هستند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*