“بعد از این جانِ شما، جانِ شمالِ شهرمان!!…”

امروز خراسان جنوبی- حسین رضازاده

یک خیابان، در جنوبِ شهر، امّا در رفاه!!…

روزها مانندِ خورشید و به شب، مانندِ ماه!…
خرجِ بسیاری برایِ این خیابان می شود!…‌

از برایِ جدول و آسفالت و میدان می شود!…
نورِ آن کافی، فضایِ سبزِ زیبا، پُر زِ گُل…

با دو تا لاینِ پیاده، شیک و جادار و تُپُل!!
“خط کشی هایِ نَمایان”، “آسفالتِ صیقَلی”!!…

ای دریغ از “چاله چوله”، نَرم و ناز و مَخمَلی!
“آیلَندِ این خیابان”، طِیِّ تنها “چند سال”…

می شود تعویض و می گَردد تمیز و بی مثال!
سازه هایِ خوشکل و پُر زَرق و بَرقِ بی شُمار…

“بانک هایِ آنچنانی”، گَشته اَطرافَش قطار!!…
این خیابانِ مُجَلَّل، فاخِر و شاهانه است!!…

نامِ آن با این همه اَشرافیَت، بیگانه است!…
“آیت اللهِ مُدَرّس”، بوده مَردی “ساده زیست”…

این خیابان بَر خلافِ نامِ ایشان، ساده نیست!!
هر کجا وضعِ شُمالَش از جنوبَش، بهتر است!…

لیک در این شهر، بَر عکس است و جورِ دیگرَست!
نیست در این شهرِ ما، چیزی سَرِ جایِ خودش!!

گوییا پوشیده طِفلی، کفشِ بابایِ خودش!!…
یک خیابان، در جنوبِ شهر، بی آیلَند نیست…

یک نفر هم، بابتِ تبعیض ها خُرسند نیست!…
در شمالِ شهر، مَعبَر هایِ بی روح و فقیر!…

بی فضایِ سبز و بی آیلَند، با آسفالتِ پیر!…
ای دریغ از “بانک هایِ آنچنانی” در “شُمال”!…

دیدنِ یک سازه یِ زیبا بُوَد آن جا مَحال!!…
“کارگران” و مَعبَرَش، در آرزویِ یک نگاه!!…

“هفدهِ شهریور” و “فهمیده”، مَحروم از رفاه!!…
“کَنده کاری هایِ بِهجَت”، ضربه ای کاری شده!…

“مِهر شهرِ بی ورودی”، دَردِ تکراری شده!!…
این شمالِ شهر، گویا خارج از محدوده است!!ف

کرِ مسوولان، زِ خدمت در شُمال، آسوده است!
گَر مَعابر، در جنوبِ شهرِ ما، خوشکل شده!…

گَر که تجهیزات و امکاناتِ آن، کامل شده!…
هیچ ایرادی ندارد، لیک مسوولانِ جان!!…

بعد از این جانِ شما، جانِ شُمالِ شَهرِمان!!
قَهر کردن با شمالِ شهرِ ما، اِنصاف نیست!…

معنیِ این کارِتان، چیزی به جُز اِجحاف نیست!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*