سر مقاله

موج سومی که
خیز برداشته…!!!
امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فرد
mohammadraeifard@yahoo.com
مردم ما به مرحله انکار رسیده اند ، نه ویروس کووید۱۹ را به رسمیت می شناسند و نه پروتکل های بهداشتی را برایش تره خرد می کنند ، هم به دنبال معیشت اند و هم عروسی و عزا ، هم به بازارشان می رسند و هم به دورهمی های شان …
اگر سرفه ای کنند و عطسه ای و تبی بر آنان عارض شود می اندازند به گردن حساسیت و سرماخوردگی ، از نام بردن بیماری که دچارش شدند ابا دارند انگار که دچار بیماری ایدز یا جزام شده اند …
بسیاری ناقل ویروس کرونا هستند که بی نشانه اند ، اما بی رحمانه بذر مرگ می پراکنند …
اصولا خوی ما این است که هیچ عاملی و دلیلی را جدی نمی انگاریم ، مستانه و کودکانه در آغوشش می کشیم و بعد هم تبعاتش را با دلایلی کاملا گول زننده و بچه گانه نمی پذیریم ، و این چه درد بدی است که نتوانستیم درمانش کنیم ، چه درد بدی است که این خصلت ما را از زندگی قانونمند و شرافتمندانه بی درد و عزت مند دور و دور تر کرده است…!!!
بارها با خود اندیشیده ام که فلانی تو به کدامین فرهنگ ناداشته ات اینگونه باد بر غبغب می افکنی ؟ به کدامین فرهنگ نا داشته ات اینگونه فخر می فروشی و رگ غیرتت را می جنبانی و کف به دهان می آوری ؟!!! به فرهنگ گریز از قانونت چگونه مغازله می کنی ؟!! به فرهنگ سکوت و توسری خوردنت چگونه هم آغوش می شوی ؟! به فرهنگ رجحان منافع شخصی ات به منافع عمومی کشورت چگونه دل می دهی و قلوه می ستانی ؟!! به فرهنگ دوری از مطالعه و خوانش کتاب ها چگونه دل می بندی؟! به فرهنگ خانه خراب کن محافظه کاری و آسه برو آسه بیایت چطور دخیل می بندی ؟! به فرهنگ ریا کاری و لکنت زبان در مقابل بالا دستیانت چگونه دل خوش کرده ای ؟! به فرهنگ چاپلوسی و تزویر و نان به روز خوردن را کدامین شیرپاک خورده ای به تو آموخته ؟! فرهنگ شعارهای زیر لحافی را که فقط دل تو و اطرافیانت را خنک می کند چه نامی می گذاری ؟! فرهنگ خود شیفتگی را چه کسی در ذهنت نشاند ؟! فرهنگ فرار از واقعیات جامعه ات را چطور هضم می کنی ؟!! ما حتی زورمان به خودمان هم نمی رسد چه رسد کشتی با زورمندان و زر داران و قدر قدرت ها…!!! براستی به کدامین فرهنگ مان این چنین غره شده ایم ؟ فرهنگ ملی یا اسلامی مان ؟ لطفا برشمارید فرهنگ هایی که داشته و داریم ، کجایند ، آدرسی عنایت فرمایید ؟!!
مصیبت ما مرگ صداست ، مصیبت ما حذف خودمان است از زندگی ، مصیبت ما مرگ های خود خواسته ای است که برخودمان تحمیل می کنیم ، مصیبت ما لگد زدن به مرده ای است که نامش را ضابطه ، قانون ، انسانیت ، شرافت ، عدالت ، اعتماد و اعتقاد گذاشته ایم…!! مصیبت ما آنجایی است که از ترس نقد خود را به نسیه می فروشیم ، آنجایی است که جای قاضی و متهم را با هم عوض می کنیم ..!!
ما متهمیم !! متهم به ولنگاری سیاسی ، به ولنگاری فرهنگی و اقتصادی ، ما متهمیم که از ابتدا در مقابل فساد نایستادیم و فریاد بر نیاوردیم ، بلکه شادمانه به آغوشش کشیدیم تا مایه ای هم برای ما داشته باشد… اینک جز خود از هیچکسی و از هیچ مرجع و نهاد و مدیری چه خُرد و چه کلان گلایه نکنید…ابتدا خویش را محاکمه کنیم بعد ادعای دین مداری و روشنفکری نماییم…!!!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*