#همه_مسئولیم/ دریا از قطره آغاز می شود

برای خیابان پر تردد محله، آبسردکنی را نصب کرده بود و آن را خیراتی برای شادی روح مادرش قرار داده بود.
مدتی بود که شیر آبسردکن دچار مشکل شده و آب از آن چکه می کرد.
کارگری که سالها برای او کار کرده بود، متوجه این مشکل و هدر رفتن آب شده بود. دو بار به او یادآوری کرد ولی آن قدر گرفتاری هایش زیاد بود که موضوع را فراموش کرد.
یکی از روزها کارگر با خود گفت: من همیشه دوست داشتم خودم آبسردکنی برای شادی روح حاج خانم درست کنم. اما پولش را نداشتم. حالا که پسرش برای او درست کرده، من آن را تعمیر می کنم. شاید هدیه ای هم از طرف من برای او باشد.
با همین نیت مشغول کار شد.
همان شب، مرد مادرش را در خواب دید که به او گفت: مدتی بود که از آن آبسردکن برای من آبی نمی فرستادی ولی از امروز دوباره جاری شد.
مرد اصلا معنی خوابش را نفهمید. فردای آن روز وقتی به سراغ آبسرد کن آمد، کارگر برایش جریان را توضیح داد. آن وقت بود که مرد در سکوتی عمیق از کار کارگرش قدردانی کرد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*