یادداشت

ماجرای نادانی!
امروز خراسان جنوبی – زنگویی
zangoei@birjandtoday.ir
داستان ها و حکایت ها نوشته می شوند برای خوانده شدن. نه از سر تفریح و وقت گذرانی بلکه برای خواندن و درس گرفتن. برای عبرت آموزی از چیز هایی که اگر توجه نکنیم خود ما را به عنوان عبرت برای دیگران، جلوی چشم ها خواهد گذاشت. حکایت ها را باید خواند و به هر بار خواندن درس تازه گرفت. حکایتی که در پی می آید را هم با همین نگاه بخوانیم و باز هم بخوانیم که به چند بار خواندن و هزار بار تامل کردن می ارزد؛ خری به درختی بسته شده بود. شیطان آمد و خر را باز کرد. خر وارد مزرعه همسایه شد و تر و خشک را با هم خورد. زن همسایه وقتی خر را در حال خوردن سبزیجات دید تفنگ را برداشت و یک گلوله خرج خر کرد و خر راکشت. صاحب خر وقتی صحنه را دید عصبانی شد و زن صاحب مزرعه را کشت، صاحب مزرعه وقتی با جسد خونین همسرش روبرو شد صاحب خر را از پای در آورد. به شیطان گفتند چکار کردی؟ گفت: کاری نکردم. من فقط یک خر را رها کردم همین! دروغ هم نگفته بود اما نگفت که همه این فجایع پیامد رها کردن همان خر بود که اگر بسته می ماند هیچ کدام اتفاق نمی افتاد. این البته یک حکایت بود نه گزارش رویداد اما در رقم خوردن رویداد و پدید آمدن حوادث هم باید توجه داشت که هر گاه کار از دست عقل خارج شود و “نابخردی” میان دار شود می تواند مسایل ساده هم به فاجعه تبدیل شود. به همین خاطر است که می گویند اگر می خواهید جمعیتی را نابود کنید نادان ها را رها کنید. حتی اگر قرار باشد که “مُلکِ اعظم” که خود انسان است، تخریب شود، زمانی این اتفاق خواهد افتاد که قوه عاقله به نفع “بی خردی” تضعیف شود. اگر انسان به مدار هوشیاری است، اگر حساب و کتاب دارد کارهایش به این خاطر است که عقل، حکم می راند و هم و خشم و شهوت را به اختیار دارد و طبق ماموریت های تعریف شده از توان آن ها استفاده می کند اما اگر – خدای نکرده- عقل، بلنگد و زمام امور با خشم یا شهوت یا وهم افتد همه چیز به هم می ریزد. مراقب خودمان باشیم و مراقب خانه و جامعه خود هم باشیم تا همواره بر مدار عقلانیت و ایمان به حرکت باشد تا شیطان نتواند از ما در نقشه خود بازی بگیرد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*