نباید جنبش دانشجویی، بازیِ احزاب را بخورد

امروز خراسان جنوبی – محمد حسین‏زاده
دوران دانشجویی به دلیل تلاقی چند شاخصه مهم نه تنها در زندگی فردی یک دانشجو دوران کلیدی به حساب می‌آید بلکه در زندگی اجتماعی او و اثراتی که او بر اجتماع می‌گذارد و اجتماع بر او نیز، دورانی مهم و کلیدی قلمداد می‏شود. خصوصیات جوانی، در کنار دانش‌پژوهی، محیط علمی، غالب بودن سن جوانی در اطرافیان، آرمان‌گرایی و حقیقت‏جویی، فرار از محافظه‌کاری و دارای قدرت ریسک و جسارت بالا بودن، سبب می‌شود جوان دانشجو یکی از استثنایی‌ترین دوران زندگی خود را بگذراند. قرار گرفتن یک‌یک دانشجویان در کنار هم و هم‌افزایی و  همگرایی این اراده‌ها در هر کشوری می‌تواند فرصت‌‌ها و تهدید‌های بسیاری را برای آنها رقم بزند.جنبش دانشجویی زمانی شکل می‌گیرد که اراده‌های دانشجویان در راستای یک هدف مشخص به جریان افتد، موج ایجاد کند، دیوارهای دانشگاه را در نوردیده و فضای اجتماعی کشور را متأثر از خود کند.آنچه در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ اتفاق افتاد از همین جنس بود که موج استکبارستیزیِ جوانان دانشجوی دانشگاه تهران فضای دانشگاهی و اجتماعی کشور را تا سال‏های سال تحت تأثیر خود قرار داد.این ظرفیت عظیم، یعنی جنبش دانشجویی، همیشه مورد طمع فرصت‌طلبان داخلی و خارجی بوده است تا بتوانند از آن در جهت تأمین منافع خود بهره ببرند. غفلت جنبش دانشجویی از آنچه در پیرامونش می‌گذرد سبب‌ساز این منفعت‏خواهیِ فرصت‏طلبان می‌شود. این غفلت لزوماً ناشی از بی‌تفاوتی جنبش دانشجویی به مسائل پیرامونش نیست که البته اگر چنین باشد، بسیار خطرناک است؛ یعنی جوان دانشجو از تأثیرگذاری بر پیرامونش، دانشگاهش، کشورش و جهان ناامید شود؛ احساس کند تلاش‌اش برای بهتر شدن پیرامونش بیهوده است. آن زمان که این احساس بیهودگی به رخوت و سکون و سکوت انجامد، چه بخواهد و چه نخواهد هر سرنوشتی در کشورش رقم بخورد برای او هم خواهد بود.اما کمتر پیش می‏آید که دانشگاه این چنین در لاک سکون و سکوت فرو رود. جوان دانشجو تحرک و شور و نشاط جوانی‌اش، آرمان‏خواهی و حقیقت‏طلبی‌اش او را به صحنه می‏آورد. فلذاست که فرصت‏طلبان، انحراف این تحرک و پویایی را با تغییر محاسبات ذهن دانشجو و جریان دانشجویی دنبال می‏کنند. کاری می‌کنند که جنبش دانشجویی فکرش، نگاهش، تحلیل‌اش به سمتی برود که منفعت آنها به خطر نمی‌افتد. جایی صرف شود که دیگر توانی از آنها برای رصد و پیگیری مسائل دیگر باقی نماند.
دشمنی انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها با جریان‌ دانشجویی ایران در دهه‌های سی، چهل و پنجاه از همین جهت بود که چشم دانشجو اگر باز می‌شد، منافع آنها به خطر می‌افتاد. اگر دانشجو پیگیر مطالبات ملی کشورش می‌شد، منافع نفتی آنها، حضور نظامی و سیاسی آنها در ایران به خطر می‏افتاد.لذاست که می‌بینیم دو نقطه عطف تاریخ دانشجویی کشور یعنی ۱۶ آذر ۱۳۳۲ و ۱۳ آبان ۱۳۵۸ هر دو ماهیت ضداستکباری دارند و این برای دشمن خارجی و دوستان داخلی‌شان بسیار سخت آمده بود که از درون دانشگاه با آنها این چنین برخوردی شده است و اگر از درون حوزه علمیه این چنین می‏شد، شاید برایشان قابل هضم‌تر بود تا درون دانشگاه.امروز کسی به دنبال بی‌تفاوتی جنبش دانشجویی نیست، بلکه به دنبال تغییر محاسبات فکری اوست.  اهمیت همین قشر و قدرت جریان‏سازی‏اش در جامعه سبب می‌شود که احزاب سیاسی برای پیشبرد اهدافشان و دشمنان خارجی برای ضربه زدن به کشور تلاش ‌کنند محاسبات جنبش دانشجویی را به خطا ببرند. بصیرت اما همان ابزاری است که اجازه نمی‌دهد مسائل فرعی ما را از مسائل اصلی باز بدارد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*