امروز خراسان جنوبی_محمدراعی فرد
ظاهراً یک عادت سخیف و بیارزش دارد تبدیل به یک فرهنگ جهان شمول مدیریتی کلان در کشورمان میشود. عادتی که خروجی اش ایجاد یاُس و ناامیدی و عصبیت و درماندگی جامعه کل کشور است. همواره عادت کرده ایم که وقتی کارد به استخوان مردم میرسد تازه به فکر راهکارهای عجیب و غریبی بیفتیم که سروصدای مردم و نارضایتیهای دائمی آنان از شرایط موجود را به اصطلاح درمان کنیم که متأسفانه نه اینکه درد مردم را کاهش نمی دهد بلکه بردامنه آن نیز می افزاید. وقتی بارها و بارها نوشتیم و گفتیم که آقایان ما دچار ورشکستگی آبی و برقی شده ایم نه اینکه به روی مبارکشان نیاوردند بلکه بر ما روی ترش کردند که فلانیها چرا سیاه نمایی میکنید؟ کشور در شرایط حساسی قراردارد واولویت چیزهایی دیگریست. وقتی آماری را که در مرکز آمار ایران و مرکز پژوهش های مجلس و … ارائه میشود را نیز قبول ندارید، طبعاً و قهراً قلم روزنامه نگار را هم به سخره خواهید گرفت که گرفته اید. برخی آنقدر در حواشی خود را غرق کرده اند که از متن فرسنگ ها فاصله گرفتهاند.قطع برق و گرما و تاریکی مردم را به اوج خشم کشانده و میکشاند. آنان احساس تنهایی میکنند و در غرقابه اضطرابهای دائمی دست و پا میزنند. آنگاه ما در بند نقش ایوان شعر میسراییم. نیم میلیارد مترمکعب کمبود آب فقط استان تهران را دربرگرفته است. هزاران کارخانه بزرگ و کوچک در شهرکهای صنعتی تعطیل شدهاند و فوج بزرگی از کارگران تعدیل گردیده اند .این اتفاق نه در دولت چهاردهم که ستاره دنبالهدار سایر دولتها بود. تا این روزها چهره کریه نامدیریتیها و نداشتن یک نقشه راه پدیدار شود. رسانه ملی اصولاً در این زمینه ها نه اینکه هیچ نقش مؤثری از خود بروز نداده بلکه حتی در امر آموزش جدی مردم برای صرفه جویی کمترین اقدام را انجام نداده است. ما حتی در بحث فرهنگی هم وارد ورشکستگی شده ایم تا جایی که مجلس و گروه فرهنگی اش دغدغه شان شده فیلم سینمایی پیرپسر! مجلسی که میتوانست در دوره های گوناگون قوانینی را به تصویب برساند که در بحث انرژی آب و برق و گاز دیگ چه کنم بردست نگیرد. انشاء قانون یک چیز است و پیگیری و نظارت دقیق چیز دیگر. گاه فکر میکنیم که اصولاً مجلسیان دغدغه های شان فرا آسمانی است. نه اطلاع رسانی درست و نه پاسخگویی و در نهایت تمام کاسه کوزه ها سرمردمی شکسته میشود که در به وجود آمدن این وضع نابهنجار هیچ نقشی نداشته اند. به غیر از تغییرات اقلیمی، مدیریتهای فشل و کم سواد و دوری از کارشناسان واقعی بلایی بر محیط زیست کشور نازل کرد که شاید دیگر قابل جبران نباشد. رودخانه های خشکیده، تالابهای مُرده، دریاچه رو به موت ارومیه، بی برنامگی در نوع کاشت محصولات و تضاد آنها با آب موجود و آبخیزداری و آبخوان داری که فقط نامی از آنان باقی مانده و صنعتی که بدترین رکود طول تاریخ خود را دارد تجربه میکند.