بازنشسته اگر سرطان بگیرد و خرج درمانش سر به فلک بزند از وام خبری نیست؛ این در حالیست که مدیران بورس به خودشان وامهای چند میلیاردی را در کسری از ثانیه پرداخت میکنند آن هم با سود ۴ درصد!
به گزارش خبرنگار ایلنا، در روزهای گذشته، وام عشقیِ مدیران بورس، داغ دل خیلیها را تازه کرد. گذشتن از هفتخوان رستم از گرفتن یک وام ساده ۱۰۰ میلیون تومانی سادهتر است….
تازگیها قواعد و مقررات جدیدی بر فرایندِ ارائه تسهیلات به آحاد مردم –مردم عادی نه خواص و مدیران و آقازادهها- حاکم شده که عملاً متقاضی از گرفتن تسهیلات پشیمان میشود؛ داشتن چک صیادی، بردن ضامنی که هم رسمیست و هم چک دارد، سفته و ضمانت و ….. همه اینها وام گرفتن را به یک امر غیرممکن تبدیل کرده است؛ این سختیها برای طبقهی کارگر و بازنشستگانی که بعد از سی سال جان کندن حالا به خاطر عروسی فرزند یا سرطان همسر یا بیماری صعبالعلاج خودشان میخواهند ۳۰ میلیون تومانِ ناچیز و ناکافی از صندوق تامین اجتماعی وام بگیرند، به مراتب حادتر است و «جان» را از درون میکاهد.
خیلیها خیلی ساده وام میگیرند از جمله عشقی و مدیران بورس و همینطور نمایندگان محترم مجلس؛ اما بازنشستهای داریم که همسرش سرطان دارد و قریبِ یکسالِ تمام است در نوبت وام ۳۰ میلیون تومانی منتظر ایستاده؛ بارها در قرعه کشی رد شده! و بیش از ده بار به کانون بازنشستگان مراجعه کرده اما ناکام مانده. دریغ که این حجم از تسهیلات قرضالحسنه کلان و ابرکلان به خواص داده میشود اما کارگر زحمتکشی که بازنشسته میشود، ۳۰ میلیون تومان هم نمیتواند وام بگیرد و خرج بیماری همسرش کند!
این تبعیضها و بخششها که ظاهراً تمامی ندارد، داغ دل مردم و کارگران را تازه نگه داشته است. «وام میلیاردی مدیران بورس» فقط یک نمونه از این حاتمبخشیهاست که در روزهای ابتدای کار دولت جدید، به صدر اخبار آمد.
از مدیران بورس تا نمایندگان مجلس:
وامهای ساده با سود ۴ درصد!
عشقی که در تاریخ ۲۱ مهر ۱۴۰۰ با رای اکثریت اعضای شورای عالی بورس به عنوان رییس سازمان بورس و اوراق بهادار انتخاب شده بود، در ۱۷ شهریورماه ۱۴۰۳ از مدیریت سازمان بورس کناره گیری کرد. عشقی در شرایطی به پایان مدیریت در بازار سرمایه رسید که در روزهای اخیر انتشار نامه سازمان بازرسی به وزیر اقتصاد مبنی بر پرداخت وام ۱۰.۵ میلیارد تومانی به مدیران سازمان بورس با نرخ کارمزد ۴ درصد، حاشیههای بسیاری را برای او رقم زده بود. در این نامه آمده بود «سال جاری (در دوره زمانی تغییر دولت) در مجموع مبلغی حدود ۱۰۵ میلیارد ریال تسهیلات با نرخ کارمزد ۴ درصد، دوره بازپرداخت ۱۰ ساله، از محل منابع داخلی سازمان بورس و اوراق بهادار آنهم در ازای دریافت تضمین به صورت چک معادل مبله تسهیلات، به اعضای هیئت مدیره سازمان بورس و اوراق بهادار پرداخت شده است». سهم عشقی از این بذل و بخشش، یک وام قرضالحسنهی بیش از ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومانی بود.
این تسهیلاتِ رایگان و خیلی ساده برای خواصِ بورسی، صدای خیلیها را درآورد، هرچند در روزهای میانی شهریورماه، رییس سازمان بورس با بیان اینکه پرداخت وام به اعضای هیات مدیره بورس براساس مصوبه شورای عالی انجام شده و پرداخت این وامها قانونی و لازم بوده، گفت: این مصوبه صرفا نه برای اعضای هیات مدیره بلکه برای کلیه کارکنان سازمان بورس است!
باید از ایشان پرسید چطور چنین وامهایی قانونیست و آیا هر پرسنل سازمان بورس توانسته ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان وام قرضالحسنه بگیرد؟! اما مساله اینجاست که این وامهای نجومی فقط محدود به بورس و مدیران بورس نیست؛ فرادستان، آقازادهها و نمایندگان مجلس هر کدام به نوبهی خود از این باغ بری چیدهاند و سهمی درخور داشتهاند!
برای نمونه نمایندهی مجلسی که فریادِ وااسفاها برای وام میلیاردی عشقی سرمیدهد و تاکید میکند «حتماً باید رسیدگی شود»، یک قلم وام ودیعه مسکن ۵۰۰ میلیون تومانی میگیرد با نرخ سود ۴ درصد، در حالیکه وام ودیعه مسکن مردم ۲۰۰ میلیون تومان است با نرخ سود ۱۸ درصد و البته به شرط گذر از همان هفتخوان رستم.
بازنشستگان:
دو سال انتظار برای ۳۰ میلیون تومان وام!
یک بازنشسته برای ۳۰ میلیون تومان شش ماه، یک سال یا حتی بیشتر منتظر میماند و آخر سر جواب میشنود ببخشید اسم شما در قرعهکشی! بیرون نیامده. عشقی ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان به خودش وام قرضالحسنه میدهد؛ آقازادهها و خواص هم که تا دلتان بخواهد وام نجومی میگیرند و پس نمیدهند و فقط نامشان در سیاههی ابربدهکاران بانکی بیرون میآید! این نابرابری، غایتِ بیعدالتی و بیانصافیست.
«خسرو رنجبری» بازنشسته تامین اجتماعی در نقد این بیعدالتی و داغ دلی که از بازنشستگان تازه شده، به ایلنا میگوید: چند روز پیش یکی از آشنایان بازنشسته در کرج که وام از کانون درخواست کرده بود به من گفت «اواخر مرداد ۱۴۰۱ وام ثبت نام کردهام و هنوز بعد از بیش از ۲ سال وامی نگرفتهام. در طی این سالها هر بار که به کانون مراجعه کردم و یا تماس گرفتم اعلام شد هنوز نوبت شما نشده و یا سایت بسته است و یا اعلام اعتبار نشده؛ این درحالیست که در سال ۱۴۰۱ میخواستم با وام ۱۲ میلیونی یک یخچال بخرم و امسال هم معلوم نیست وام ۳۰ میلیون تومانی کی به من تعلق میگیرد، آیا میتوانم با آن یک ماشین لباسشویی بخرم یا نه!» چرا یک بازنشسته برای وام ناچیز باید ۲ سال یا بیشتر انتظار بکشد و در مقابل خانواده شرمنده شود و شخصیتش با هر تماس و یا مراجعه تحقیر شود؟
او افزود: با این وام ۳۰ میلیونی مگر میشود چه کرد؟ با این مبلغ، چقدر از مشکلات یک بازنشسته حل میشود که باید ۲ سال هم انتظار بکشد؟ اینگونه وام دادن بیشتر به سرافکندگی بازنشسته کمک میکند تا حل مشکلات زندگیاش!
رنجبر با بیان اینکه «بازنشسته اگر سرطان بگیرد و خرج درمانش سر به فلک بزند از وام خبری نیست» اضافه میکند: این در حالیست که مدیران بورس به خودشان وامهای چند میلیاردی را در کسری از ثانیه پرداخت میکنند آن هم با سود ۴ درصد!
براتی، بازنشسته دیگری در قروه کردستان است که او هم الی ماشالله از این درد دلها و روایتهای غمانگیز در چنته دارد: «بازنشستهای سراغ دارم که بعد از بیشتر از یک سال انتظار، به وام نرسیده، به دیار باقی شتافت؛ وام ۳۰ میلیون تومانی برای او آرزوی محال شد! حالا آقای عشقی میگوید وام ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیونی کاملاً قانونیست و مصوبه دارد….».
آقای مجید عشقی از وام میلیاردی خود و خواصِ یکدرصدی و عزیزکردهاش دفاع میکند و مدعیست این وام قانونیست و مو لای درزش نمیرود! نمایندگان مجلس بعضا وامهای چند صد میلیونی را در یک جیب می گذارند و از جیب دیگر کاغذی سراسر توبیخ و تنقید بیرون میآورند و احتمالاَ سر دعواهای سیاسی و در جریان اعلام برائت از خود، به عشقی میتوپند! در این میان، یک کارگر بازنشسته، عمرش در رفت و آمد به کانون بازنشستگان و در طلب یک وام ۳۰ میلیون تومانی به پایان میرسد، وقتی تمام آرزویش عوض کردن یخچال کهنهی خانه است یا فرستادن دخترش به خانهی بخت….
شرکتی که از ۶ بانک، حدود ۳ همت وام بدون بازگشت گرفت + سند/ مدیرعامل این شرکت کجاست؟
بررسیهای تابناک نشان میدهد مجموع وامی که شرکت پترو تار فراساحل از ۶ بانک دریافت کرده، بیش از ۲ هزار و ۶۴۰ میلیارد تومان است و بر اساس اطلاعات بانک مرکزی، این مبلغ کلان هنوز به شبکه بانکی بازنگشته است.
به گزارش خبرنگار تابناک، درحالیکه ۱۹ شهریور سال جاری، تابناک در گزارشی با عنوان «بذل و بخشش بانکپاسارگاد برای شرکتخاص/وام ۱،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ تومانی که بازپرداخت نشد» به بررسی بدهی هزار میلیاردتومانی یک شرکت خاص به بانک پاسارگاد پرداخته بود و ابهامات و سؤالاتی نیز در این باره مطرح کرد، حالا با بررسی وضعیت سایر بانکها، مشخص شده است که شرکت پترو تار فراساحل، فقط به بانک پاسارگاد بدهی ندارد و این شرکت در پنج بانک دیگر نیز بهعنوان بدهکار شناخته میشود که چند صد میلیارد تومان تسهیلات دریافت کرده است؛ اما همچنان برنامه و اقدامی برای بازپرداخت این ارقام ندارد.
بررسی اطلاعات منتشر شده توسط بانک مرکزی از تسهیلات غیرجاری مشتریان بانک نشان میدهد تا پایان خردادماه سال جاری، شرکت پترو تار فراساحل علاوه بر بدهی بیش از هزار میلیاردتومانی به بانک پاسارگاد، در بانکهای صادرات، تجارت، صنعت و معدن، ایرانزمین و کارآفرین نیز بدهی کلان دارد.
بهگونهای که شرکت مذکور طی ۱۵ فقره وام به ارزش ۲۶۱ میلیارد تومان از بانک صادرات، یک ریال این مبلغ را به بانک بازپرداخت نکرده است.
شرکت پترو تار فراساحل از بانک تجارت طی ۱۷ فقره وام، بیش از ۵۲۶ میلیارد تومان وام گرفته است، بدون اینکه یک ریال از آن را تا پایان خرداد به بانک برگرداند.
شرکت پترو تار فراساحل علاوه بر پاسارگاد، تجارت و صادرات، به سراغ بانک صنعت و معدن نیز رفته است و از این بانک تخصصی، طی سه فقره، مجموعاً بیش از ۵ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان وام بدون بازگشت دریافت کرده است.
این شرکت از بانک کارآفرین نیز مجموعا ۱۵۰ میلیارد تومان طی ۸ فقره وام گرفته است و ریالی از آن را بازپرداخت نکرده است.
اما آخرین بانکی که پترو تار فراساحل به سراغش رفته تا تسیهلات دریافت کند، بانک ایران زمین است. به گونهای که این شرکت از بانک زیان ده ایران زمین، طی ۶ فقره وام، توانسته است بیش از ۷۰۰ میلیارد تومان تسیهلات بانکی دریافت کند.
بنابراین، مجموع وامی که شرکت پترو تار فراساحل از ۶ بانک دریافت کرده است، بیش از ۲ هزار و ۶۴۰ میلیارد تومان است و بر اساس اطلاعات بانک مرکزی، ریالی از این مبلغ کلان هنوز به شبکه بانکی بازنگشته است.
پیگیریهای تابناک برای رسیدن به مدیریت شرکت پترو تار فراساحل نتیجهبخش نبوده است، چراکه تماس با این شرکت، ما را به هلدینگ پدیده شیمی پایدار رساند که با واکنش رأس این هلدینگ یعنی گروه گلرنگ مواجه شد. بهگونهای که گلرنگ در توضیحات ارسالی به سایت تابناک بیان داشت: شرکت پدیده شیمی پایدار و گروه صنعتی گلرنگ هیچگونه ارتباط مالکیتی و عملیاتی با شرکت پترو تار فراساحل و بانک پاسارگاد ندارند و صرفاً شرکت پترو تار فراساحل در محل فعلی شرکت پدیده شیمی پایدار از اوایل سال ۱۴۰۰ تا اواخر تابستان ١۴٠١ به عنوان مستاجر سکنی داشته است.
این در حالی است که پیرو گزارش قبلی تابناک، هیچ گونه توضیحی از سوی مدیریت شرکت پترو تار فراساحل به تابناک ارسال نشده است و در نتیجه ابهامات در خصوص پشت پرده این میزان وام کلان و بدون بازگشت، به قوت خود باقی است. هرچند شنیده های تابناک از سکوت عجیب مدیرعامل پترو تار فراساحل برای شفاف سازی و پاسخ به افکار عمومی حکایت دارد و مشخص نیست که وی کجاست و چرا گلرنگ فقط حاضر به واکنش به خبر تابناک شد و توضیحاتی ارائه کرد.
مافیای وامهای بانکی/ سرِ کارگران و بازنشستگان سالهاست بیکلاه مانده است!
وزیر کار و دولت اگر میخواهند بدانند چقدر در توزیع وامهای بانکی فساد و بیقانونی میشود، بهتر است سری به کانونها بزنند و ببینند هر روز چه تعداد از بازنشستگان با در دست داشتن رسیدهای ثبت نام وام به این کانونها مراجعه میکنند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، ماجرای وامهای نجومی از مدیران بورس گرفته تا کارمندان و مدیران بانکها و البته مدیران ارشد بانک مرکزی، در روزهای اخیر به سرخط اخبار بدل شده است؛ آنهم در زمانی که صندوقهای بازنشستگی ادعا میکنند کفگیرشان به ته دیگ رسیده و نمیتوانند به بازنشستگان بدون قرعهکشی و صف، وام ۳۰ میلیون تومانی بپردازند!
در صندوق تامین اجتماعی، بازنشستگان و مستمریبگیرانی داریم که دو سال است در انتظار برنده شدن در قرعهکشی وام ضروری هستند اما هنوز نوبتشان فرا نرسیده! «کاظم فرجاللهی» فعال صنفی کارگران شاغل و بازنشسته در انتقاد از این شرایط نابرابر به ایلنا میگوید: امسال وامی که قرار است تامین اجتماعی به بازنشستگان بدهد، فقط ۳۰ میلیون تومان است، سال قبل ۲۰ میلیون و سال قبلتر ۱۲ میلیون تومان بود؛ ظاهراً بعد از اعتراضات مکرر بازنشستگان نسبت به توزیع وامها، در سالهای اخیر سامانهای درست شد و قرار شد بازنشستگان متقاضی در این سامانه به صورت غیرحضوری ثبت نام کنند و هر زمان که نوبتشان رسید، وام بگیرند.
او اضافه کرد: این سامانه ایجاد شد و عدهای هم در آن ثبت نام کردند؛ بازنشستگانی داریم که تعداد آنها کم هم نیست که زمانی برای ثبت نام وام به کافی نت مراجعه کردهاند و هزینه برای ثبت نام وام پرداختهاند و امروز رسیدهای ثبت نام را همچنان در دست دارند؛ این بازنشستگان دو سال قبل برای وام ۱۲ میلیون تومانی ثبت نام کرده بودند اما هنوز نوبتشان نرسیده! حتی رسید ثبت نام برای وام کمتر از ۱۰ میلیون تومانی نیز دست بازنشستگان دیدهایم! و این یعنی بازنشسته دو سال است منتظر وام است و خبری نمیشود!
به گفته این فعال صنفی، بازنشستگان با در دست داشتن این رسیدها به کانون بازنشستگان مراجعه میکنند و هر بار جواب میشنوند به خانه بروید وقتی نوبتتان شد با پیامک به شما اطلاع داده میشود اما برای اکثریت قابل توجه این بازنشستگان، هنوز این پیامک اعلام وصول نشده است.
فرجاللهی با بیان اینکه علیرغم درست شدن سامانه هنوز کار به سامان نشده؛ تاکید کرد: یکی از مطالبات جدی بازنشستگان کارگری مشخص شدن وضعیت وامها و توزیع آن است؛ این وامها در اختیار چه کسانی قرار میگیرد؛ چرا بازنشستگان بعد از سالها انتظار هنوز به سر صف نرسیدهاند؛ سهمیهبندی چگونه است و توزیع این سهمیهها بر چه مبنایی انجام میشود؟!
«بدون تردید در این سیستم ناعادلانه مستحقان از دریافت وام محروم میمانند» این فعال صنفی بازنشستگان با بیان این مطلب میافزاید: در این شرایط وامهای کلان و نجومی به افراد قدرتمند و صاحبان نفوذ مانند نمایندگان مجلس، مدیران اقتصادی و بانکها داده میشود؛ اخیراً اعلام شد حدود هزار میلیارد تومان وام به کارکنان بانکها داده شده و آقای همتی در دفاع از این قضیه، مدعی شده است کارمندان بانک چون زحمتکش و سختکوش هستند، بعد از دو سال میتوانند وامهای کلان مسکن با بهره ۴ درصد و بازپرداخت طولانی بگیرند!
او ضمن انتقاد از این استدلال که مصداق یک بام و دو هواست و به نوعی توهین به کارگران و بازنشستگان زحمتکش کشور است؛ ادامه میدهد: در این میان، سرنوشت مغموم بانک رفاه کارگران بسیار جالب است؛ این بانک با سرمایه بینالنسلی کارگران و با هدف رفاه حال آنها ایجاد شده؛ حال به کارمندانی که در این بانک استخدام میشوند، بعد از دو سال از سرمایه کارگران وام کلان تعلق میگیرد و خانه میخرند؛ در حالیکه کارگران شاغل و بازنشستهای که بانک رفاه و منابع آن اساساً متعلق به آنهاست، از گرفتن یک وام ناچیز ۲۰ یا ۳۰ میلیون تومانی هم بینصیب و محروم هستند.
فرجاللهی با بیان اینکه یک شبکه رانت گسترده در توزیع وامها و تسهیلات بانکی کشور حاکم است که در این شبکه گسترده و تودرتو، سر کارگران و شاغل و بازنشسته، همیشه بیکلاه میماند؛ تصریح میکند: با وجود چنین شبکهای و در شرایطی که مافیا بر توزیع ثروتهای ملی و تسهیلات بانکی چنبره زده، نمیتوان انتظار داشت «عدالت اجتماعی» محقق شود؛ در این میدانِ نابرابر، سهم یک عدهی بسیار کم، همه چیز است اما سهم اکثریت جامعه هیچ است.
این فعال صنفی حقوق بازنشستگان در پایان میگوید: وزیر کار و دولت اگر میخواهند بدانند چقدر در توزیع وامهای بانکی فساد و بیقانونی میشود، بهتر است سری به کانونها بزنند و ببینند هر روز چه تعداد از بازنشستگان با در دست داشتن رسیدهای ثبت نام وام به این کانونها مراجعه میکنند، مراجعاتی که بیپاسخ میماند و موجب میشود بازنشسته دلشکسته و ناراضی از شرایط، با دست خالی به خانه برگردد و بازهم بیهوده انتظار بکشد.
«سعی» بخش خصوصی برای «صفا»ی زیارت / زوّار، کدام را ترجبح می دهند؛ بخش دولتی یا بخش خصوصی؟
بخش خصوصی فعال در گردشگری ایران، آغازین ماههای کاری دولت چهاردهم را، فرصت خوبی برای پی گیری خواسته قدیمی خود می داند.
زوار از کدام بخش رضایت دارند؟
سئوالی که پاسخش می تواند به دولت و مسئولین دیگر، در تصمیم گیری نهایی و تعیین نقش هر کدام از نهادها در سفرهای زیارتی کمک کند، به میزان رضایت زوار بر می گردد. به راستی، مخاطبین تابناک که تجربه ای در این باره دارند، ترجیح می دهند کدام بخش، چه نقشی در این سفرها ایفا کند؟
اگر سخت کار میکنید اما موفق نمیشوید، این گزارش را بخوانید
ساعتهای طولانی و بیوقفه کار کردن، تضمینی برای بالا رفتن از نردبان موفقیت نیست. در واقع، افراد زیادی هستند که به طور باورنکردنی سخت کار میکنند، اما به نظر میرسد هرگز به جایی که میخواهند نمیرسند. اما آیا ممکن است رفتارهای خاصی این افراد سختکوش را عقب نگه دارد؟
شاید تعجب کنید اگر بشنوید که سختکوشی همیشه مترادف با موفقیت نیست. اگرچه اهمیت کار سخت را زیر سوال نمیبریم، اما برای موفق شدن باید نکات دیگری را هم رعایت کنید.
ساعتهای طولانی و بیوقفه کار کردن، تضمینی برای بالا رفتن از نردبان موفقیت نیست. در واقع، افراد زیادی هستند که به طور باورنکردنی سخت کار میکنند، اما به نظر میرسد هرگز به جایی که میخواهند نمیرسند. اما آیا ممکن است رفتارهای خاصی این افراد سختکوش را عقب نگه دارد؟
در این مطلب مجموعهای از رفتارهای رایج در میان کسانی که خستگی ناپذیر کار میکنند، اما هرگز به موفقیت نرسیدهاند را به اشتراک میگذاریم.
۱) عدم مسئولیتپذیری
از خود بپرسید: آیا مسئولیت کامل زندگی خود را بر عهده میگیرید؟ یا شرایط بیرونی و افراد دیگر را مقصر مشکلات خود میدانید؟ پاسخ ممکن است به شما دیدگاه جدیدی در مسیر موفقیتتان بدهد.
۲) نادیده گرفتن اهمیت روابط اجتماعی
بیایید واقعبین باشیم. ما در جامعهای زندگی میکنیم که دستاوردهای فردی را ستایش میکند. به ما آموزش داده شده است که متکی به خود باشیم، تلاش کنیم و برای موفقیت رقابت کنیم. اما حقیقت سخت اینجاست – هیچ یک از ما به تنهایی نمیتوانیم پیشرفت کنیم.
در واقع، طولانیترین مطالعهای که در مورد شادی انجام شده است، دقیقاً این را نشان میدهد که روابط ما را شاد و سالم نگه میدارند. اهمیت جوامع حمایتی و روابط معتبر را نمیتوان نادیده گرفت.
از طریق ارتباطاتمان با دیگران است که شجاعت دنبال کردن رویاهایمان، انعطاف پذیری برای غلبه بر چالشها و لذت تجربههای مشترک را پیدا میکنیم.
آیا در تلاش برای موفقیت خود را منزوی میکنید؟ آیا از روابط خود به نفع کار غافل میشوید؟ اگر چنین است، ممکن است بخواهید تجدید نظر کنید.
۳) غفلت از خودآگاهی و رشد شخصی
بسیاری از افرادی که سخت کار میکنند، اما هرگز به موفقیت نمیرسند، فاقد یک چیز مهم هستند – خودآگاهی.
آنها آنقدر درگیر رفتارهای خود هستند که فراموش میکنند یک قدم به عقب بردارند و در مورد رفتارها، نگرشها و باورهای خود فکر کنند. با آگاهی بیشتر از خود، میتوانیم با ترسهای خود مقابله کنیم، باورهای محدود کننده خود را به چالش بکشیم و شفقت به خود را در خود پرورش دهیم. اینگونه است که ما قادر به خلق زندگی مورد نظرمان میشویم.
۴) ترس از شکست
آیا میدانستید که مخترع لامپ، توماس ادیسون، گفته میشود که بیش از ۱۰۰۰ آزمایش ناموفق را قبل از اینکه در نهایت آن را درست انجام دهد، انجام داده است؟ تصور کنید که او پس از چند تلاش اول تسلیم شده بود. این ما را به رفتار دیگری میرساند که بسیاری از افراد سختکوش از خود نشان میدهند: آنها از شکست میترسند.
آنها موانع و عقبنشینیها را نشانههای شکست میدانند تا فرصتهایی برای رشد و یادگیری. اما نکته اینجاست: شکست اجتناب ناپذیر است. بخشی از زندگی است و اغلب از طریق شکست است که ما ارزشمندترین درسهای خود را میآموزیم.
به همین ترتیب، هر شکستی که با آن مواجه میشوید فرصتی برای یادگیری، رشد و نزدیک شدن به اهدافتان است.
۵) زندگی نامنطبق با ارزشهای شخصی
این حقیقتی است که بسیاری دیر یاد میگیرند: موفقیت بدون اصالت بیمعنی است. اصلا موفقیت نیست.
بسیاری از مردم سخت کار میکنند تا اهدافی را دنبال کنند که واقعاً با آنها همخوانی ندارد، زندگیای دارند که با ارزشهای اصلی آنها همخوانی ندارد. این میتواند منجر به احساس پوچی و نارضایتی، با وجود نشانههای ظاهری موفقیت شود.
از خود بپرسید: آیا اقدامات شما با عمیقترین ارزشهای شما مطابقت دارد؟ موفقیت به این نیست که در قالب شخص دیگری قرار بگیرید. این در مورد صادق بودن با خود، استفاده از ویژگیهای منحصر به فرد خود در خدمت چیزی بزرگتر است.
۶) مقاومت در برابر تغییر
در نهایت، بسیار مهم است که به یاد داشته باشید تغییر بخشی از زندگی است. تغییر، به خصوص در دنیای امروز اجتنابناپذیر است. با این حال، بسیاری از افراد سختکوش در برابر آن مقاومت میکنند و به روشهای قدیمی انجام کارها میچسبند، حتی زمانی که دیگر مؤثر نیستند. به جای مقاومت، سازگاری و تکامل را بیاموزید.
این میتواند ترسناک باشد، اما اغلب از طریق در آغوش گرفتن ناشناختهها است که راه خود را به روی امکانات و مسیرهای جدید موفقیت باز میکنیم.
سخن پایانی
اما مهمتر از همه، زندگی واقعی است. این در مورد صادق بودن با خود و استفاده از ویژگیهای منحصر به فرد خود در خدمت چیزی بزرگتر است.
بازخوانی یک گفتوگو با استاد تاریخ؛
امیرکبیر، چگونه امید و اعتماد را به مردم بازگرداند
مهدی احمدی
تهران- ایرنا- «قباد منصوربخت» استاد تاریخ معتقد است: امیرکبیر به عنوان یک طبیب ماهر و حاذق میخواست کشور را نجات دهد. اصلاحاتی که او در جامعه ایران زمان قاجار ایجاد کرد بسیار موفق بودند اما به سبب اینکه در آغاز راه بود این اصلاحات ماندگار نشد و همه تلاشهایی که برای نوسازی ایران کرد، از میان رفت.
رهبر معظم انقلاب در نخستین دیدار رئیسجمهوری و دولت چهاردهم با ایشان، در نخستین نکته خطاب به دولت جدید، فرصت خدمت به مردم و تلاش برای پیشرفت کشور را نعمت بزرگ الهی برشمردند و افزودند: «این امانت خدا و مردم را قدرشناسی کنید و بدانید فرصت چهار سال خدمت به سرعت برق و باد میگذرد؛ البته در همین مدت هم میتوان کارهای بزرگی کرد. همچنان که امیرکبیر در مدت سه سال کارهای بزرگی انجام داد و رئیسی عزیز هم در حدود سه سال خدمت برخی پایهگذاریهای خوبی انجام داد که انشاءالله ثمره آن به کشور خواهد رسید». حال این پرسش مطرح میشود که چرا هنوز برای ما امیرکبیر مهم است و چرا باید به اصلاحات و کارهایی که او انجام داد توجه داشت؟
پژوهشگر ایرنا در سال ۱۳۹۵ گفتوگویی با «قباد منصوربخت» عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی انجام داد. این استاد دانشگاه سالهاست مطالعات خود را روی تاریخ ایران بهویژه دوره قاجار متمرکز کرده است. او را باید یکی از استادان تاریخ دانست که تحلیلهایش درباره تاریخ ایران، بهویژه مواجهه ایران با تمدن غرب در دوره قاجار و اصلاحات امیرکبیر مساله محور بوده و همین اشراف بر غنای تحلیلهایش افزوده است.
بر این اساس، به بازنشر این گفتوگو پرداختیم.
وحدت سرزمینی ایران چگونه به سرانجام رسید؟
منصوربخت درباره وضعیت جامعه ایران در دهههای نخست دوره قاجاری، به جنبههای داخلی و خارجی موضوع اشاره کرد و گفت: از جنبه داخلی، هر حکمی که درباره جامعه قاجار صادر شود خواسته یا ناخواسته وضعیت آن دوره را با دوره پیش از آن مقایسه میکند. به همین دلیل باید پرسید جامعه قاجاری با وضعیتی که چند قرن پیش در ایران به وجود آمده بود چه نسبتی داشت؟
از این رو ظهور و تاسیس سلسله صفویه نقطه عطفی در تاریخ ایران است که مهمترین مساله آن تحقق وحدت سرزمینی و احیای بخش عمده فلات ایران از لحاظ سیاسی بود که در مقابل دولت عثمانی که بخشی از جهان اسلام را در کام خود کشیده بود، ایستادگی کرد و مانع از بلعیدهشدن ایران شد.
نکته دیگر اینکه با تاسیس دولت صفویه، در عرصه اقتصادی ایران اتفاق مهمی افتاد؛ یعنی تاریخ ایران پیش از صفویه با دو هجوم ویرانگر مغول و تیمور روبهرو شد که ضربههای بسیار شدیدی بر اقتصاد ایران زد و جامعه را با مشکلات زیادی روبهرو کرد. دولت صفویه این فرصت را داشت که بار دیگر بهویژه اقتصادِ کشاورزی ایران را احیا کند. در زمان شاهعباس این امر به اوج خود رسید اما متاسفانه با مرگ این پادشاه، تنزل و انحطاط صفویه نیز شروع شد و در قرن ۱۲ قمری آثار خود را آشکار کرد.
این قرن یکی از بدترین دورههای تاریخ ایران است زیرا بهدلیل جنگهای طولانی، سقوط صفویه و لشکرکشیهای نادرشاه افشار و جنگهای جانشینی نادر، بار دیگر ضربههای اساسی به اقتصاد و بهدنبال آن، اوضاع اجتماعی ایران وارد شد و حکومت مقتدر صفویه که نشانه قدرت سیاسی ایران بود، دچار ضعف شد و سرانجام با مرگ کریمخان در سالهای نخست دهه آخر این قرن، ایران وارد درگیرهای جدیدی در عرصه سیاست داخلی شد. با غلبه آقامحمدخان بر دیگر رقبا و تاسیس سلسله قاجار، اتفاقی مهم در تاریخ ایران افتاد و وحدت سیاسی ایران را ممکن کرد.
بنابراین نقطه آغاز تاسیس سلسله قاجاریه یک نتیجه مبارک برای ایران در پی داشت زیرا کشور بار دیگر از تشتت و پراکندگی رها و وحدت سرزمینی بخش عمدهای از آن ممکن شد، اما کشور از نظر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در وضعیت بدی به سر میبرد.
امیرکبیر به این نتیجه رسید که اگر قرار است در ایران تغییرات ایجاد شود باید کلیت کشور بهویژه نظم و قانون تغییر کند. او با درکی که از کلیت تمدن جدید به دست آورد دریافت که تمدن جدید، یک کل است که باید به همه جنبههای آن دست یافتبزرگترین مساله ایران در دوره قاجار
عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: مساله اصلی درباره وضعیت جامعه قاجار این است که اوضاع کشور را باید در ظرف جهانی و اتفاقهایی که در این زمان برای جامعه میافتد، بررسی کرد. ایران قاجاری با تغییری اساسی در شرایط جهانی روبهرو بود؛ تغییری که البته جامعه بسیار دیر با آن روبهرو شد. این اتفاق ظهور استعمار به معنای نماینده نظامی_سیاسی و اقتصادی تمدن جدید بود.
استعمار از آغاز قرن ۱۶ میلادی در جهان با کشورهای مختلف روبهرو شد. هر چند در دوره صفویه به صورت جزیی مواجهه نظامی با استعمار در جنوب وجود داشت اما به صورت مساله اصلی در نیامد تا اینکه در دوره قاجار و شروع جنگهای ایران و روسیه، مواجه جدی ایران با استعمار آغاز شد. به این ترتیب جامعه ایران درگیر مسایلی شد که منشاء آن در درون کشور نبود؛ به عبارت دیگر، ایران با بزرگترین مساله تاریخ خود یعنی تمدن جدید روبهرو شد.
درگیری امیرکبیر با جنبههای عملی تمدن جدید
منصوربخت، امیرکبیر را چهره بسیار مهم در ایران زمان قاجار در روبهرو شدن با تمدن غرب دانست و گفت: مسالهای که تمدن غرب ایران را در چند قرن اخیر با آن روبهرو کرده موضوع مهم و پیچیده است؛ یعنی ایران با مسالهای روبهرو شده که جنبه نظری و عملی دارد. بنابراین امیرکبیر را باید بهعنوان سیاستمداری دانست که درگیر جنبههای عملی تمدن جدید شده است و در مقام و مدیر عالی رتبه کشور، به مسایلی پی برد که جامعه با آن درگیر شده بود و ابعاد این درگیری همچنان گسترش مییافت.
این صدراعظم قاجاری، مسایلی را در جنگهای ایران و روسیه مشاهده و درک کرد که در نهایت متوجه برتری نظامی و سلاحهای آتشین روسیه شد و پی برد که برای مبارزه با این قدرت جدید، سلاح سرد کاربردی ندارد زیرا ابزار و قانون جنگ در جهان از اساس تغییر کرده است.
اصلاحات اساسی امیرکبیر در کشور
این استاد دانشگاه به سفر امیرکبیر به روسیه اشاره کرد و گفت: کشتهشدن «الکساندر گریبایدوف» وزیر مختار روسیه در ایران باعث شد امیرکبیر به همراه هیات «خسرو میرزا قاجار» به روسیه برود؛ همین سفر ۱۰ ماهه و مشاهده پیشرفتهای روسیه (نظامی، صنعتی، راهسازی، نهادهای آموزشی و …) در ذهنیت امیر تحولی اساسی ایجاد کرد. او متوجه دو نکته شد؛ یکی اینکه سلاح جدیدی که ارتش روسیه به آن مجهز شده حاصل فناوری نظامی جدید است. مهمتر اینکه، آنها توانایی تولید این سلاحها را بهدست آوردهاند و دیگری اینکه، مساله قدرت دشمن، فقط قدرت نظامی نیست بلکه جزئی از کل قدرت اروپاست.
پس به این نتیجه رسید که اگر قرار است در ایران نیز تغییرات ایجاد شود باید کلیت کشور بهویژه نظم و قانون تغییر کند. به این ترتیب امیرکبیر با درکی که از کلیت تمدن جدید به دست آورد دریافت که تمدن جدید، یک کل است که باید به همه جنبههای آن دست یافت و چنانچه در حوزهای اصلاحات انجام نشود، کشور شکستهای دیگری را در این زمینهها تجربه خواهد کرد.
او به این درک رسید که مساله فقط قدرت نظامی نیست و اگر کشور به صنایع جدید مجهز نشود نه تنها در عرصه صنایع دستی قدیم شکست خواهد خورد بلکه در دام وابستگی گرفتار خواهد شد؛ همانگونه که در سالهای بعد این اتفاق افتاد. از این رو برای رسیدن به علم و فناوری باید نهادهای جدید آموزشی ایجاد کرد. به عبارتی، امیرکبیر ارتباط این اجزا را با یکدیگر درک کرد و دریافت، ایران با یک کل به نام تمدن جدید روبهرو شده است؛ به همین دلیل در مجموعه اقدامهایی که انجام میداد به اصلاحات داخلی و ایجاد نهادهای جدید دست زد.
رویکرد امیرکبیر برای اعتمادسازی
این استاد تاریخ، اصلاحات امیرکبیر را از دو دیدگاه بررسی کرد و گفت: یکی از جنبههای اصلاحات امیرکبیر، تاثیراتی بود که در دربار قاجار یعنی شاهزادگان، مقامها و صاحبان مناصب، حرمسرا و … به جای گذاشت که این اقدامات به تعداد دشمنان او در درون دربار افزود؛ یعنی هر اقدامی که انجام میداد، دشمنانش در دربار قاجار از نظر کیفی و کمی افزایش پیدا میکردند. جنبه دیگر اصلاحات، تاثیر در جامعه و توده مردم بود؛ یعنی تاثیر اقدامات امیرکبیر برای توده مردم قابل مشاهده و لمس بود.
او در جامعه به ایجاد نظم و انظباط پرداخت و دست متعرضان به حقوق عمومی را کوتاه کرد. بنابراین رفتار اخلاق مدارانهای در جامعه به وجود آورد و همین عوامل باعث ایجاد امید و اعتماد در توده مردم شد؛ زیرا برای نخستینبار مشاهده میکردند که حکومت حقوق مردم را رعایت میکند و مانع از تعرض آنها به یکدیگر میشود. همچنین اقدام امیرکبیر در زمینه حمایت از تولیدکنندگان و پیشهوران ایرانی، سبب ایجاد شوق و ذوق و انقلاب روحی در درون جامعه شده بود.
امیرکبیر در جامعه به ایجاد نظم و انظباط پرداخت و دست متعرضان به حقوق عمومی را کوتاه کرد. بنابراین رفتار اخلاق مدارانهای در جامعه به وجود آورد و همین عوامل باعث ایجاد امید و اعتماد در توده مردم شدانسانی جدی و فسادناپذیر
منصوربخت با یادآوری دلایل مخالفتهای ظاهری و باطنی با اصلاحات امیرکبیر گفت: منابع دوره قاجار یا کمتر به این علتها پرداخته یا حداقل از بیان صریح آنها خودداری کردهاند؛ زیرا این منابع درباره علتهای ظاهری مخالفت با اصلاحات امیرکبیر گفتهاند که او انسانی متکبر و متنمر(بدخلق) بود که دست همه شاهزادگان را از حقوق خود کوتاه و اعیان را تحقیر میکرد؛ در صورتی که باید گفت این صدراعظم قاجاری، انسانی جدی و فسادناپذیر بود که بر پایه اصول اعتقادی که داشت در عرصه کشورداری و سیاست عمل میکرد؛ زیرا معتقد بود که حکومت برای اداره جامعه است، نه برای غارت؛ و این اعتقاد در بسیاری از نامههایش مشاهده میشود.
به عبارت دیگر برابری همه مردم و مساوات که در سالهای بعدِ جامعه ایران در نهضت مشروطه آن را درک میکند در عملگرایی امیرکبیر قابل مشاهده است. او معتقد بود همه مردم در کشور از حقوق یکسانی برخوردارند و شاهزادگان، بزرگان و … حق خاصی ندارند. در نتیجه امیرکبیر در امر سیاست به اصولی پایبند بود که حاضر نبود از آنها دست بردارد. این امر از نظر شاهزادگان، بزرگان و … نوعی تحقیر به حساب میآمد؛ بنابراین در همه شکایتهایی که به شاه مینوشتند او را انسانی متکبر، متنمر و خودخواه نشان میدادند.
منصوربخت افزود: شکایتهای شاهزادگان، بزرگان و دربار و جوسازیهای آنها علیه امیرکبیر، دروغ بزرگی بود که به مردم ایران گفته شد؛ زیرا اگر این صدراعظم قاجاری با مخالفانش همراه میشد و دست به چپاول کشور میزد با هیچگونه دشمنی روبرو نمیشد.
دلایل باطنی مخالفت با اصلاحات امیرکبیر
عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی درباره علت باطنی مخالفت با اصلاحات امیرکبیر نیز گفت: علت باطنی مخالفتها به ذهنیت هیات حاکمه و دربار قاجار از شرایط جامعه باز میگشت که این ذهنیت ارتباط مستحکمی با تاریخ گذشته ایران داشت.
اگر بخواهیم در تفکرهای قدیم، جامعه ایران را از نظر سیاسی دستهبندی کنیم مفهومی وجود دارد که «ابونصر فارابی» در فلسفه سیاست خود از آن به عنوان «مدینه تغلبیه» نام میبرد. ماهیت حکومت در تاریخ ایران ماهیت تغلبیه است؛ یعنی در تاریخ ایران همه حکومتهای پادشاهی از طریق غلبه با زور روی کار آمدند و البته ذهنیت و اندیشه متناسب با خود را نیز به وجود آوردند.
در این ذهنیت، حکومت و سرزمین ملک شخصی تلقی میشد و به این ترتیب دربار قاجار نیز خواسته و ناخواسته به این تفکر رسیده بود که جامعه، مردم و سرزمین ملک آنها هستند و رعایا فقط وسیله عیش و نوش آنها به شمار میآیند. امیرکبیر با اعمال و رفتار خود این تلقی در جامعه ایران را برهم زد و بزرگان، شاهزادگان و دربار، با وجود اینکه نیم قرن از جنگهای ایران و روسیه میگذشت، متوجه اوضاع و شرایط جدید نشدند و قدرت همهجانبه تمدن جدید را درک نکردند.
این وضعیت تا پایان حکومت قاجاریه ادامه یافت؛ یعنی بهطور کلی ذهنیت قاجاریه دگرگون نشد و حاضر نبودند در برابر شرایط جدید حتی به تامل ابتدایی بپردازند؛ به همین دلیل آنها متوجه نشدند که کشور دچار یک بیماری اساسی شده است و امیرکبیر بهعنوان یک طبیب ماهر و حاذق برآن است تا کشور را نجات دهد. مخالفان به سبب اینکه فکر میکردند میتوان در برابر شرایط جدید ایستاد، امیرکبیر را از پا در آوردند اما با شهادت او شمارش معکوس سقوط سلسله قاجاریه شروع شد؛ یعنی مردی را از پا درآورند که در صورت موفقیت، پایه حکومت آنها را مستحکمتر میکرد.
مشکل اصلاحات امیرکبیر این بود که قدرت مطلق نبود تا بتواند در برابر مخالفتها ایستادگی کند؛ فردی میتوانست این اصلاحات را انجام دهد که یا در نقش پادشاه باشد یا از حمایت مطلق پادشاه برخوردار میشداصلاحات امیرکبیر پاسخ به یک ضرورت تاریخی بود
این استاد تاریخ درباره موفقیت اصلاحات امیرکبیر نیز اظهارداشت: اصلاحاتی که این صدراعظم در جامعه زمان قاجار انجام داد، بسیار موفق بودند اما به سبب اینکه او در آغاز راه بود این اصلاحات ماندگار نشد و همه تلاشهایی که برای نوسازی ایران کرد از میان رفت.
اصلاحاتی که از زمان «عباس میرزا» شروع شد و با امیرکبیر نیز ادامه یافت، پاسخ به یک ضرورت تاریخی و لزوم ایجاد تغییرات ساختاری و تغییر در صورتبندی اجتماعی بود و از شرایط خارجی نشات میگرفت زیرا جامعه در شرایط جدیدی قرار گرفته بود که اگر برای پاسخ به آن شرایط دست به اصلاحات و نوسازی نمیزد ایران از نظر موجودیت سیاسی، فرهنگی، فکری و عملی بهطور کلی از صحنه تاریخ بشری حذف و جایگاهش در حاشیه تمدن جدید تثبیت میشد. اقدامهای امیرکبیر بهترین فرصتی تاریخی بود تا به این ضرورت تاریخی جواب داده شود که ایرانِ زمان قاجار از دست داد.
از نظر منصوربخت، مشکل اصلاحات امیرکبیر این بود که او قدرت مطلق نبود تا بتواند در برابر مخالفتها ایستادگی کند؛ فردی میتوانست این اصلاحات را انجام دهد که یا در نقش پادشاه باشد یا از حمایت مطلق پادشاه برخوردار میشد. این صدراعظم قاجاری، قدرت خود را از شاه به دست آورد. اصلاحات او تا زمانی انجام شد که شاه از او حمایت میکرد و با رویگردانی شاه از حمایت صدراعظم، نهال اصلاحات و نوسازی قطع شدند. شاه و درباریان، بهترین و مناسبترین وضعیت تاریخی را برای مساله تمدن جدید و تاسیس آن نابود کردند؛ مساله بزرگی که حاصل آن تداوم بحران و حلنشدن موضوع تمدن جدید بود.
نگاهی به مساله ناترازی و بیعدالتی در پرداخت تسهیلات بانکی
ناترازی مال تو، وام میلیاردی مال من!
تهران- ایرنا- ناترازی بانکها علت اصلی ماندن مردم در صفهای طولانی وامهای خرد و کوتاه ماندن دستشان از تسهیلاتی دور از صرفه عنوان میشود که به دلیل گرفتاری و در شرایط مضیقه به عنوان تنها گزینه باقی میمانند. در همین حال، وامهای میلیاردی بانکها به کارکنانشان صدای بسیاری را درآورده است.
امروز یکی از متهمان ردیف اول مشکلات اقتصادی و سیاستهای پولی کشور ناترازی بانکها است. ترازنامه بیانگر وضعیت و موقعیت مالی هر بنگاه از جمله بانکها در انتهای دوره مالی است و به زبان ساده وقتی دخل و خرج بانکها با هم نمیخورد یعنی مبتلا به ناترازی شدهاند.
از عوامل موثر در ایجاد ناترازیهای بانکی، وابستگی بانکها به دولت و دست بردنهای مزمن به منابع بانکی برای جبران کسریها بوده است
در همین ارتباط بود که هفته گذشته «عبدالناصر همتی» وزیر امور اقتصاد و دارایی در نشست با اعضای کانون بانکها و موسسات اعتباری خصوصی، ناترازی بانکها را یکی از شاخصترین نتایج حکمرانی اقتصادی غلط عنوان و اظهار کرد: ناترازی بانکها یکی از مهمترین مشکلات اقتصادی کشور است. برخی بانکهای خصوصی از ابتدا نادرست شکل گرفتند، برخی بعدا ناتراز شدند و برخی متوسط و خوب هستند و هیچ کدام عالی نیستند و باید شرایط را به سمتی برویم که شرایط همه بهتر شود.
از عوامل موثر در ایجاد ناترازیهای بانکی، وابستگی بانکها به دولت و دست بردنهای مزمن به منابع بانکی برای جبران کسریها بوده است.
باید توجه داشت که امروز بیش از ۸۸ درصد تامین مالیها در اقتصاد از طریق بانکها انجام میشود و سهم سرمایهگذاری خارجی و بورس در تامین مالی به ۱۲ درصد هم نمیرسد؛ بنابراین در این سیستم بخشی از ناترازی دولت به شبکه بانکی منتقل میشود و بخش مهمی از ناترازی بانکها به دلیل عدم تسویه مطالبات بانکها از سوی دولت است.
گزارشهای رسمی میگوید که خالص بدهی بخش دولتی به سیستم بانکی در شهریور سال گذشته ۸۶۱ هزار میلیارد تومان بوده که در مقایسه با ماه مشابه سال گذشتهاش، حدود ۳۶۵ هزار میلیارد تومان یعنی ۷۳ درصد افزایش یافته است.
بدهی بانکها به بانک مرکزی هم سهمی در ایجاد ناترازی بانکی دارد به طوری که گزارشهای رسمی میگویند خالص بدهی بانکها به بانک مرکزی در یک سال منتهی به شهریور ماه ۱۴۰۲ با افزایش بیش از سه برابری به رقم ۵۲۱ هزار میلیارد تومان رسیدهاست.
از دیگر عوامل موثر، پایین بودن کفایت سرمایه بانکها است. طبق گفته رئیس کل بانک مرکزی به غیر از چهار بانک، سایر بانکها باید نسبت به افزایش کفایت سرمایه اقدام کنند.
بانکها مدعیاند که در شرایط تورم ۳۵ درصدی رسمی و همچنین محدودیت منابع بانکی، ارایه تسهیلات با سود ۲۳ درصدی نمیصرفد چه برسد به تسهیلات تکلیفی قرضالحسنه و در نهایت عرضه و توزیع این تسهیلات منجر به استقراض از بانک مرکزی و شدت ناترازیها و رشد تورم میشود
اما از دیگر علتهای مطرح شده برای ناترازی بانکها، انواع تسهیلات تکلیفی و خرد و تسهیلات کلان به بخش فعالیتهای اقتصادی و مولد کشور است. بانکها مدعیاند که در شرایط تورم ۳۵ درصدی رسمی و همچنین محدودیت منابع بانکی، ارایه تسهیلات با سود ۲۳ درصدی نمیصرفد چه برسد به تسهیلات تکلیفی قرضالحسنه و در نهایت عرضه و توزیع این تسهیلات منجر به استقراض از بانک مرکزی و شدت ناترازیها و رشد تورم میشود.
از این رو بانک مرکزی در سه سال گذشته برای سبقتگیری از رشد نرخ تورم و ناترازیهای بانکی، سیاستهای انقباضی را با شدت بیشتری به اجرا رساند و یکی از نتایج مشهود اعمال این سیاست برای مردم، کاهش دسترسی به انواع تسهیلات و طولانی شدن صفوف دریافت وام بانکی به ویژه وامهای قرضالحسنه بود.
البته محدود کردن مهار تورم به سیاستهای انقباضی و خلاصه کردن اجرای این سیاست در بخش تسهیلات ناهمخوان با دستور شهید «سیدابراهیم رئیسی» برای پرداخت وام خرد به مردم بود. اما به هر حال نتیجه اجرای سختگیرانه این سیاست، طولانی شدن صف وام تکلیفیِ ازدواج و وام فرزندآوری شد به طوری که امروز ۳۵۰ هزار نفر پشت درب شعب بانکی در صف انتظار برای دریافت وام ازدواج هستند.
به موازات صفوف وامهای تکلیفی ازدواج و فرزند آوری، تقاضاها برای ودیعه مسکن و وامهای خرد مردمی به انباشته شدهاند اما بانکها با اجرای سیاستهای انقباضی و برای جلوگیری از ریزش منابع بانکی با توجه به کاهش ورود سپردههای بانکی، فتیله پرداخت تسهیلات را پایین کشیدهاند که این کاهش دسترسی مردم به وام نه تنها مشمول وامهای خرد بلکه شامل اختصاص تسهیلات به بخش تولید و صنایع هم شد و نتیجه آن کاهش تولید و افزایش نرخ بیکاری در بنگاههای مولد بود.
در همین بحبوحه انباشت تقاضا برای تسهیلات بانکی و توزیع قطره چکانی وام به دلیل جلوگیری از ناترازیها، خبر آمد که بانکها ۹۱ هزار میلیارد تومان وام بین کارکنان خود توزیع کردهاند که سقف پرداخت وام به هر یک کارمند در برخی از بانکها به یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان هم رسیدهاست.
این تبعیض، صدای مردم در صف مانده برای دریافت وام خرد و آنهایی که قید این صف طولانی را زدهاند و عطای وام بانکی آن هم با سود اسمی ۲۳ درصد را به لقای آن بخشیدند، درآورد. هر چند به طور قطع دریافت تسهیلات یکی از حقوق کارکنان شبکه بانکی است و کسی منکر آن نمیشود اما کارمندان و کارکنان بانکی در شرایطی در همین ناترازیها توانستند از وام یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومانی با سود کمتر از ۲۳ درصد بهرهمند شوند که سقف وام بازنشستگان ۳۰ میلیون تومان است و سقف وام ودیعه برای مستاجران اگر بتوانند از هفت خان رستم عبور کنند و این وام را دریافت کنند ۲۰۰ میلیون تومان تعیین شده است.
پیشنهاد شده برای پرداخت تسهیلات به مدیران و کارکنان شبکه بانکی سقف تعیین شود و مقررهگذاری کنند تا پرداخت این تسهیلات از محل سپردههای مردمی نباشد
از شروطی که شبکه بانکی برای پرداخت وام به مردم با ارقام خرد مطرح میکنند سپردهگذاری مدت دار در آن بانک است که پس از چند ماه فرد متقاضی میتواند به اندازه بخشی از رقم سپرده خود وام بگیرد و این شرط سختگیرانه را هم در راستای جلوگیری از ناترازیها عنوان میکنند چرا که همواره منابع بانکی برای پرداخت وام به مردم و تولید محدود است اما گویا پرداخت وام آسان ۹۱ هزار میلیارد تومانی با سود کمتر از ۲۳ درصد اثری در ترازنامه شبکه بانکی ندارد!
حالا با بلند شدن صدای اعتراضات بابت این تبعیض آشکار، مجلس و شورای فقهی بانکی مرکزی به این موضوع ورود کردهاند و پیشنهاد شده که در هیات عالی بانک مرکزی یا همان شورای پول و اعتبار که در قانون جدید بانک مرکزی به ساختار هیات عالی تغییر کرده برای پرداخت تسهیلات به مدیران و کارکنان شبکه بانکی سقف تعیین شود و مقررهگذاری کنند تا پرداخت این تسهیلات از محل سپردههای مردمی نباشد بلکه از محل سرمایهگذاری بانک و سود فعالیتهای اقتصادی بانکها پرداخت شود.
پژوهشها درباره شکل و شمایل محیطهای آموزشی چه میگویند؟
بهترین رنگ و طرح برای مدارس؛ دانشآموزان در حیاط هم میآموزند
فرشته جهانی
محیط تاثیری قطعی بر یادگیری کودکان دارد چرا که حواسشان را به کار میگیرد. توجه به نیازهای کودکان و پرداختن به آنها از طریق ایجاد محیطهای متناسب یکی از راههای شکوفایی خلاقیت و تقویت تخیل آنان است.
برای توسعه و تحول جامعه در عرصههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و آموزشی و… به افراد و ذخایر انسانی خلاق نیازمندیم. از سویی چون شخصیت فرد در سنین کودکی شکل میگیرد، شکوفایی و پرورش خلاقیت را باید از این سن جدی گرفت و در جهت رشد آن تلاش کرد.
ماهیت دوران کودکی، بازی و اکتشاف است و کودک دوست دارد کنجکاوی و کاوش را همراه با بازی در دنیای خود انجام دهد، بنابراین محیط اطرافش باید مطابق با فعل و انفعال درون کودک بوده و حواس و حس کنجکاوی او را برانگیزد. چنین قابلیتی نیازمند انعطافپذیری محیط است
تربیت خلاق کودکان در جریان آموزش، خلاق بارآمدن آنان را به دنبال خواهد داشت. یکی از روشهای مهم برای تبلور خلاقیت، تمرکز بر نقش عوامل محیطی بر ارتقای یادگیری کودکان است. در تحقیق پیشرو برآنیم به پرسشهایی از این دست پاسخ دهیم که عوامل محیطی و ساختار یک فضا چگونه میتواند باعث ارتقای سطح یادگیری و خلاقیت کودکان شود؟ در طراحی محیطهای مدرسه، فضاهای سرگرمی و آموزشی کودکان، بافت و نور چگونه میتواند بر خلاقیت و هوش آنان اثر بگذارد؟ عوامل اثرگذار محیطی به چه شکل افزایش و بهبود تعاملات بین کودکان را به منظور ارتقای یادگیری و خلاقیت آنان به کار خواهد گرفت؟ و …
ادامه کلاس درس در حیاط مدرسه
حیاط مدرسه امتداد طبیعی کلاس درس است. درک این مطلب که چگونه در حیاط مدرسه میشود به کسب تجربه و دادن آموزشهای متنوع به کودکان پرداخت، بسیار با اهمیت است.
فضای باز مدارس فرصتهای مناسبی برای روبرو شدن کودکان با تجارب جدید و گوناگون فراهم میکند. ارتقاء کیفیت یادگیری دانشآموزان ارتباط مثبت و مستقیمی با افزایش کیفیات محیطی حیاط مدرسه دارد. در سالهای اخیر استفاده از طبیعت به عنوان ابزار آموزشی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. حضور دانشآموزان در فضای باز مدارس باعث ایجاد آرامش روحی، حس تعلق خاطر بیشتر کودکان، افزایش حس مالکیت به مدرسه، تکامل اجتماعی و ارتقای یادگیری دانش آموزان میشود. [۱]
محصور کردن فضای آموزشی باید مطابق با مقطع تحصیلی و جنسیت دانشآموز باشد. پیشنهاد میشود، در مناطق سرسبز و زیبا، مدارس پسرانه با نرده محصور شوند تا بر جذابیت چشمانداز مدرسه افزوده شود و در واحد آموزشی دخترانه با طراحی زیبای دیوار میتوان بر جذابیت منطقه و فضا افزود.
زمینهای محوطه بازی هم باید نرم و ترجیحا از شن یا خاک اره پوشیده شده باشند. ساخت تپههای مصنوعی کوچک و کاشت گیاهان مناسب میتواند کارکردهایی مضاعف مانند رفع آلودگیها بیابد.
استفاده از تمهیداتی که منجر به ارتقای توانمندی ذهنی کودکان شود مانند مسیرهای مارپیچ که حس کنجکاوی را در آنها بر میانگیزاند، در این پیوند اقدامی موثر است. [۲]
محیط انعطافپذیر برای آموزش کودکان
از آنجاییکه ماهیت دوران کودکی، بازی و اکتشاف است و کودک دوست دارد کنجکاوی و کاوش را همراه با بازی در دنیای خود انجام دهد، بنابراین محیط اطرافش باید مطابق با فعل و انفعال درون کودک بوده و حواس و حس کنجکاوی او را برانگیزد. چنین قابلیتی نیازمند انعطافپذیری محیط است. این انعطافپذیری اشتیاق دانشآموزان را به یادگیری افزایش میدهد. در تعریف انعطافپذیری، ایده انطباق در زمان مطرح است؛ یعنی بنایی انعطافپذیر است که میتواند با تغییر نیازهای کاربران در زمانهای مختلف، سازگار شود. در واقع انعطافپذیری در مرحله اولیه طراحی، تفکر بالفعل در طراحی و چگونگی چیدمان فضا است که میتواند تغییراتی را بپذیرد و شامل زنجیرهای اعم از تغییرات فیزیکی است که قابلیت ساختمان برای تطابق با تغییر شرایط را فراهم میآورد. [۳]
روانشناسان معتقدند بسیاری از مسائل رشد همهجانبه کودکان از جمله پرورش خلاقیت با ایجاد فضاهای باز عمومی در بطن شهر و فضاهای در نظر گرفته شده برای فعالیتهای روزمره که متناسب با شرایط فیزیکی و روانی کودکان باشد تا حد زیادی قابل و تعدیل است چرا که فضاهای باز شهر به عنوان واسطه بسیار مهم ارتباطات کودکان با جهان خارج نقش اساسی در احساس هویت بخشی به کودکان رشد و پیشرفت ذهنی جسمی و روانی آنها و نیز شکلگیری مناسب شخصیت فردی و اجتماعی آنها ایفا میکند. کودکان با حضور در این فضاها در مورد طبیعت میآموزند از طریق تعاملات اجتماعی با اجتماع و زندگی اجتماعی آشنا میشوند. همچنین از طریق انجام فعالیتهای متنوع فیزیکی قادر به شناخت محدودیتها و قابلیتهای بدنی خود میشوند و با آگاهی از مهارتها و قابلیتهای شخصی خود احساس اعتماد به نفس و عزت نفس پیدا میکنند. [۴]
روشنایی مناسب، منجر به افزایش تمرکز در کلاس، کاهش سر و صدا و بالا رفتن راندمان آموزش در مدارس میشود. روشنایی مناسب همچنین باعث سلامتی چشم و کاهش خستگی اعصاب میشود
نقش عناصر طبیعی در محیط آموزشی و مساله یادگیری کودکان
استفاده از روشنایی روز که بدون تابش خیرهکننده باشد، میتواند عملکرد تحصیلی را به میزان ۲۰ درصد بهبود بخشد. طبق مطالعات انجامشده، دانشآموزان در کلاسهایی که با نور دارای طیف کامل رنگ نورگیری شدهاند، نسبت به نورگیری با لامپهای فلورسنت توجه بیشتری به درس داشته و کمتر خسته و ناراحت میشدند. پژوهشی دیگری بر روی ۱۲۰۰ دانشآموز نشان میدهد که کلاسهایی که پنجرههای آنها قابلیت باز شدن دارد، ۱۴ درصد کاراترند. [۵]
میزان و نوع روشنایی، بر رفتار دانشآموزان تأثیر میگذارد. استفاده از انرژی خورشیدی در مدارس هر ساله منجر به کاهش غیبت دانشآموزان میشود. روشنایی مناسب، منجر به افزایش تمرکز در کلاس، کاهش سر و صدا و بالا رفتن راندمان آموزش در مدارس میشود. روشنایی مناسب منجر به سلامتی چشم و کاهش خستگی اعصاب میشود. [۶]
در این خصوص باید افزود در طراحی مسیرهای آب روان، فضاهای بازی طبیعی و نشاطآور باید به نقاط آفتابگیر زمین و جاهایی که توسط ساختمانها در آن سایه ایجاد میشود، توجه داشت. یکی از عوامل جاذبه در فضای داخلی و محوطه آموزشی نصب آکواریوم و ساخت آبنما است. [۷]
تاثیر رنگ در فضاهای آموزشی
– رنگهای آبی روشن، زرد، سبز و نارنجی بر توانایی یادگیری کودکان میافزاید و توانایی هوشی را تا ۱۲درجه افزایش خواهد داد. رنگهای سفید، سیاه و قهوهای اما سبب کاهش ضریب هوشی میشوند.
– در اکثر مدارس ایران به میزان زیادی از رنگ خاکستری در دیوارها، درها و اسکلت فیزیکی نیمکتها استفاده میشود. این رنگ، نه تیره است نه روشن؛ از هر نوع تحریکی و گرایش روانی بهدور است که استفاده بیرویه از این رنگآمیزی در فضاهای آموزشی بالاخص ابتدایی توصیه نمیشود.
– استفاده از رنگ سفید در میز مطالعه به دلیل انعکاس نور، منجر به خستگی چشم میشود.
– استفاده از رنگ سبز در تخته مدارس و اکثر درهای ورودی مدارس فاقد تنوع رنگ با رنگهای گرم و شاد است.
در اکثر مدارس ایران به میزان زیادی از رنگ خاکستری در دیوارها، درها و اسکلت فیزیکی نیمکتها استفاده میشود. این رنگ، نه تیره است نه روشن و از هر نوع تحریکی و گرایش روانی بهدور است
– استفاده از رنگهای نامناسب مرده و خنثی مانند رنگهای قهوهای، سفید در چارچوب پنجرهها، اسکلت فیزیکی میز، نیمکت و… منجر به افسردگی میشود.
– رنگ ناکافی در کلاسها آثار سوء روانی در دانشآموزان ایجاد کرده و باعث خستگی میشود.
– استفاده از رنگهای شدید مثل آبی تیره و قرمز در صورتی که در دیوار کلاس به کار رود منجر به ایجاد تنش میشود.
– استفاده از رنگ سفید برای رنگآمیزی سطوح و کفپوش آبی منجر به سکوت و آرامش فضا میشود.
– رنگ میز و صندلی شاگردان باید مات باشد.
– از رنگهای گرم و شاد درکلاسهای اول مقاطع ابتدایی جهت به هیجان آوردن بچههای منزوی و گوشهگیر استفاده شود و در راهرو و پلهها بهتر است رنگهای سرد و آرام به کار آید که این رنگها علاوه بر آرامش محیط در کنترل هیجانات روحی کودکان و نوجوانان تاثیر بسزایی دارد. [۸]
نتایج
۱- تحقیقات حاکی از این است که روشهای آموزش سنتی معلممحور در عصر اطلاعات روشی قابل اتکا نیست و متخصصین حوزه آموزش روند آموزشی مبتنی بر تجارب کودکان و ارزیابی و تصمیمگیری آنها را به عنوان روش جایگزین پیشنهاد میکنند. کودکان حداقل برابر و حتی بیشتر از آنچه در مدرسه میآموزند باید بتوانند در محیط پیرامون خود از الگوهای موجود و با لمس کردن و دیدن و تجربه واقعیتها هم به شکل هدایت شده و هم خودانگیز بیاموزند.
۲- یادگیری از اشتباهات خود معمولا بسیار شدیدتر از اتکا به کسب تجربه از دیگران است.
۳- کودکانی که محیطشان یکنواخت است نمیتوانند تواناییهای شناختی خود را به کار برند.
۴- محیط پیرامون باید قابلیت تبدیل به محرکی برای ایجاد انگیزشهای خیالپردازانه را داشته باشد.
۵- فضاهای کالبدی قابلیت تبدیل به مکان پرورش خلاقیت کودکان را دارند این مکانها باید به نحوی طراحی شوند که بستر انواع فعالیتهای لازمه رشد و تعاملات اجتماعی کودک را مقدور سازند.
کودکان حداقل برابر و حتی بیشتر از آنچه در مدرسه میآموزند باید بتوانند در محیط پیرامون خود از الگوهای موجود و با لمس کردن و دیدن و تجربه واقعیتها هم به شکل هدایت شده و هم خودانگیز بیاموزند
۶- بررسی ویژگیهای محیطی مؤثر بر خلاقیت کودک در مراکز کودک تهران که با هدف پرورش خلاقیت کودک به فعالیت میپردازند، نشان داد در طراحی بناهای این مراکز به این ویژگیهای محیطی توجه اندکی شده است. بررسی عوامل تعیین کننده رفتار محیطی مؤثر بر خلاقیت کودک در این مراکز نشان داد، انسجام در طراحی این محیطها دیده نمیشود. همچنین در این مراکز از علایم بجا در جهت ایجاد خوانایی استفاده نشده است. [۹]
۷- متاسفانه به علت مکانیابی غلط بسیاری از مدارس کشورمان محیطهای آموزشی میتوانند عامل آلودگی صوتی باشند یا برعکس مثلا قرارگیری مدارس در کنار خیابان یا در بافت مسکونی آزار افراد محله را در پی دارد. و بالعکس در بعضی از مدارس، آلودگی صوتی مانع ارتباط بین دانشآموز و معلم میشود. در این صورت کودکانِ کند و کسانی که مشکل شنوایی دارند بیشترین آسیب را میبینند. مدرسه باید برای همگان طراحی شود.
۸- عدم توجه به فضای ورودی مدرسه بر اساس پژوهشها مشهود است. متأسفانه، ورودی، کم و بیش در معماری معاصر ایران اهمیت خود را از دست داده است و ورودی مدارس از این امر مستثنی نیست. فضای ورودی فقط به دیوار، در و پرده ختم میشود و خاصیت دعوتکنندگی ندارند و رنگ آمیزی یا طراحی جهت جذب دانشآموزان به مدارس انجام نمیشود.