سرمقاله / بارها گفتیم ، بازهم میگوییم…!!!

گاه دریک زمین کشاورزی هرچه میکارید و ظاهرا عملیات کاشت وداشت وبرداشت را انجام میدهید ، محصول به دست آمده یا میزان تولیداش بسیارکم است ویا نامرغوب و دخل وخرج شما باهم نمی خواند اما هرسال چون سال وسالهای قبل همچنان به این نوع کشاورزی ادامه میدهید  ، اما زمینهای همسایگانتان اینگونه نیست و کمی وبسیاردورتر از شما شاهد برداشتهای حداکثری از حداقل زمین هستید !! بامتخصصین که مشورت میکنید چون سالهای قبل وقبل تر به شما میگویند که باید ساختارزمین کشاورزی ات را عمیقا تغییر دهی ، اما چون همیشه به آنان شک میکنی و کارهای قبل ات را دایم تکرار میکنی ونتیجه آنکه زمین کشاورزی ات را علف هرز در خود فرو میخورد وزحماتت برباد می رود…!!!مثال فوق ازاین باب زده شد که شک نکنیم که با اصرار به ادامه وضعیت کنونی هر رییس جمهوری که برسر کار آید اتفاق مهمی که مردم را ازاین نابسامانی نجات دهد نخواهد افتاد وهرسال دریغ از پارسال…ساختارهای موجود که دیگر پاسخگوی نیازهای اولیه اقتصادی مردم نیز نیستند باید زیرورو شوند ، تکرار چهره ها و شعارها و افکار ودیدگاههای موجود همانی را به بار میاورد که اکنون دست وپای مردم را درپوست گردو گذاشته …تا به اصل چرخش نخبگان نپردازیم ، تا نخبگان مان را به خودی وغیر خودی تقسیم نکنیم ، تا نقشه راه نداشته باشیم ، تا اصل تفکیک قوا میسور نشود ، تا قانون برای همه وهمه برای قانون کانالیزه نشود ، تا اصل حیاتی عدالت اجتماعی به مفهوم واقعی پیاده واجرایی نشود ، تا نظارتهای مردمی سیستماتیک نشود ، تا گروههای مدنی به رسمیت شناخته نشوند ، تا افق دید وتفکر باز وبازترنشود ، تا اعتماد واعتقاد از دست رفته احیانشود ، تا شعارهایی که باعملکردها فاصله نجومی دارند برچیده نشود ، تا رانت خواریها ورابطه محوریها و خودبزرگ بینی ها و دیگران را به پشیزی ارزش ندادنها و قانون گریزیها محو نشوند ، تا ارگانها ونهادها ازموازی کاریها دست برندارند ، تا آقازاده بازیها تمام نشود تا کور خود وبینای دیگران نباشیم ، تا آزادیهای مصرح درقانون اساسی لحاظ نشود، تا به خودمان اجازه دهیم که بجای مردم فکرکنیم وبجای آنان تصمیم بگیریم ، تا خواست عموم را برخواست خودمان ارجح ندانیم ، تا فرصتهای مساوی در شغل وتحصیل را برای همگان فراهم نکنیم ، تا…هیچ ریس جمهور ودولتش ، هیچ رییس مجلس ونمایندگانش وهیچ رییس قوه قضاییه و زیر مجموعه اش کار اساسی ومهمی را نخواهندتوانست به انجامی خوش برسانند ، وقتی تویی که اهل قلمی آنقدر آزاد نیستی که به راحتی بنویسی ونقدکنی وراهکار ارایه دهی وهمواره خوف داری که فلان جمله وفلان کلمه ممکن است توسط اغیار به نوعی دیگر برداشت ومعنی شود چگونه میتوان امید به تغییر داشت ؟!!تغییر تدبیر میخواهد و شجاعت قبول نقاط ضعف وعذر خواهی و چیدن دیوار محکم وبلند اعتماد…!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*