آخرین خبر :

حوادث/ سگ‌های زنده‌یاب راز گم شدن یک زن را فاش کردند

سگ‌های زنده‌یاب راز گم شدن یک زن را فاش کردند

 پرونده ناپدید شدن زن جوان پس از ۳ سال با کشف لباس‌های وی از سوی سگ‌های زنده‌یاب زیر اتاقک نگهبانی دو کارگر افغانستانی وارد مرحله تازه‌ای از رسیدگی شد.‌‌
به گزارش «ایران»، خرداد سال ۹۷ زن میانسالی به اداره پلیس رفت و از ناپدید شدن دخترش خبر داد: دخترم فتانه، مدتی قبل به خاطر اختلافاتی که با همسرش داشت از او جدا شد. چند روزی  از او بی‌خبر بودم. امروز به خانه‌اش رفتم اما همسایه‌ها گفتند که چند روز است او را ندیده‌اند. نگران دخترم شدم و با دوست و آشنا تماس گرفتم اما هیچ کسی از فتانه خبر ندارد.
با شکایت زن میانسال، تحقیقات برای یافتن زن ۴۰ ساله به دستور بازپرس جنایی آغاز شد.‌ تحقیقات در این باره ادامه داشت تا اینکه با گذشت چندین ماه از ناپدید شدن فتانه تیم تحقیق به مدرک جدیدی رسیدند. بررسی‌ها نشان می‌داد فتانه با مردی به نام حفیظ آشنا شده و آخرین بار نیز به قصد دیدن او خانه را ترک کرده است. با برملا شدن این موضوع و احتمال اینکه حفیظ از سرنوشت زن جوان مطلع باشد کارآگاهان به سراغ او رفتند.
اما مرد جوان در تحقیقات منکر آشنایی خود با فتانه شد و گفت: من فتانه را نمی‌شناسم اما  قبلاً کارگر جوانی به‌نام مراد که هم ولایتی‌ام بود اینجا کار می‌کرد. حدود یک ماهی هم تلفن همراه من دست مراد بود. او با فتانه طرح دوستی ریخته و خودش را جای من معرفی کرده بود. من و مراد هر دو در یک پروژه ساختمانی کار می‌کردیم و چندین ماه قبل هم او گفت باید به افغانستان برگردد و رفت. ‌درحالی که حفیظ چنین ادعایی را در رابطه با ناپدید شدن زن جوان مطرح کرد، به‌دستور بازپرس جنایی، سگ‌های زنده‌یاب برای یافتن رد و سرنخی از فتانه به ساختمان نیمه‌ساز آورده شدند. سگ‌ها زیر اتاقک نگهبانی که حفیظ و برادرش و مراد در آنجا زندگی می‌کردند، کفش و لباس‌های  فتانه را پیدا کردند. با کشف لباس‌ها، احتمال قتل زن جوان پررنگ تر و حفیظ به اتهام همدستی در این جنایت بازداشت شد. در ادامه نیز مدارکی به دست آمد که نشان می‌داد فتانه با حفیظ بیشتر از یک ماه در رابطه  و تمامی تماس‌ها با تلفن همراه حفیظ بوده است. از طرفی این احتمال از سوی بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی پایتخت مطرح شد که برادر حفیظ نیز در این ماجرا دست دارد.
بدین‌ترتیب به دستور بازپرس حبیب‌الله صادقی، متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد و بررسی‌ها در این پرونده ادامه دارد.

رهایی کارگردان سینما از مجازات قصاص

کارگردان سینما و تلویزیون که به اتهام قتل مرد همسایه در زندان به سر می‌برد قبل از محاکمه به حرمت ماه مبارک رمضان از سوی خانواده مقتول بخشیده شد.‌

به‌ گزارش ایران، شامگاه چهارشنبه ۱۹ شهریور سال گذشته، خبر قتل مردی میانسال به دست کریم، کارگردان ۵۵ ساله سینما و تلویزیون به پلیس اعلام و ساعتی بعد متهم دستگیر شد.

وقتی کریم در مقابل بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت قرار گرفت، گفت: قصد قتل نداشتم و فقط می‌خواستم همسایه‌ام را تهدید کنم تا دست از مزاحمت بردارد. ۳۰ سال است که در این ساختمان سکونت دارم و آزارم به کسی نرسیده است اما از وقتی که مقتول به این ساختمان آمد اختلاف‌هایمان شروع شد. او خیاط بود و در زیرزمین خانه همسایه خیاطی می‌کرد اما بعد از مدتی واحد طبقه اول ساختمان را خرید و مدت‌هاست که در این آپارتمان سکونت دارد.

او ادامه داد: مقتول ۲ اتاق از آپارتمانش را نیز اجاره داده بود. اختلاف های اصلی ما از ۸ سال قبل آغاز شد. او می‌خواست خانه را خراب کند و دوباره بسازد و به مالکان واحدهای دیگر هم گفته بود اما کسی با این خواسته او موافقت نکرد و از آن روز به بعد مزاحمت‌هایش شروع شد. هر کاری می‌کرد تا ما را اذیت کند.من ناراحتی تنفسی دارم اما او تعمدی مواد سمی و شیمیایی در فاضلاب می‌ریخت تا من اذیت شوم. اذیت‌های او ادامه داشت و حتی دوبار هم شکایت کردم.

متهم ادامه داد: من در آپارتمانم به هنرجویانم آموزش تئاتر می‌دهم و از زمانی که کرونا شیوع پیدا کرده شب‌ها در محل کارم می‌خوابم. شب حادثه خواب و بیدار بودم که سر و صدای وحشتناکی به گوشم رسید یک نفر با چکش به در آهنی می‌کوبید. وقتی دیدم مرد همسایه است، اعصابم به هم ریخت و اسلحه را برداشتم تا او را بترسانم به سمت آپارتمانش رفتم. ابتدا دو تیر هوایی شلیک کردم.

او به‌سمت من آمد و لوله اسلحه من را گرفت چون دستم روی ماشه بود، ناخواسته سومین تیر را شلیک کردم. ناگهان صدای فریادش بلند شد و روی پله‌ها افتاد. با این تصور که آسیب جدی ندیده است و ساکنان طبقه سوم به کمکش می‌آیند، او را همان‌ جا رها کردم. قبل از اینکه به آپارتمانم برگردم، ظرف آبی برداشتم و خونی که روی زمین ریخته بود را می‌شستم که مأموران متوجه ماجرا شدند.

با اعتراف کارگردان میانسال، او به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و مرد میانسال به زندان منتقل شد. در حالی که پرونده او تکمیل شده و بزودی کیفرخواست به اتهام قتل عمدی این پرونده صادر می‌شد، سرانجام ۸ ماه پس از این حادثه با تلاش بازپرس ساسان غلامی خانواده مقتول به حرمت ماه مبارک رمضان از قصاص وی گذشت کردند.

با گذشت اولیای دم مقتول، پرونده این جنایت بزودی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده خواهد شد تا وی از جنبه عمومی جرم محاکمه شود.

 

 

 

درخواست قصاص برای کور ی چشم

پسر جوان که مدعی است در یک مراسم سنتی با ضربه پتک یکی از بستگانش کور شده، خواستار قصاص متهم شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از ۲ سال قبل با شکایت پسر جوانی به نام سعید  آغاز شد. او در توضیح ماجرا به مأموران گفت: در قوم ما رسمی وجود دارد که یک روز خاص همه با پتک ضرباتی بر روی شانه‌های‌مان می‌زنیم اما کسی آسیب نمی‌بیند اما در روز حادثه اسماعیل که برادر شوهر خواهرم است به خاطر کینه‌ای که از من داشت با پتک محکم بر روی چشمم کوبید و موجب شد تا بینایی‌ام را از دست بدهم.
پس از طرح شکایت، اسماعیل بازداشت شد و قبول کرد که با پتک به چشم سعید زده اما مدعی شد که کارش از روی عمد نبوده و در جریان برگزاری مراسم و شلوغی به اشتباه این اتفاق افتاده است. با توجه به مدارک به دست آمده و اعتراف متهم و سایر شواهد موجود کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم پای میز محاکمه رفت.
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده، شاکی به جایگاه رفت و گفت: اسماعیل از مدتی قبل بر سر موضوعی با من اختلاف داشت در هنگام برگزاری مراسم او به‌خاطر کینه قبلی به من با خشم نگاه می‌کرد و بعد هم با پتک به صورتم زد که موجب نابینایی یک چشمم شد. حالا هم درخواست قصاص دارم. من شاهدانی دارم که ثابت می‌کنم او قبل از این ماجرا با من درگیر شده بود و از عمد به صورتم ضربه زد به همین خاطر خواهان قصاص او هستم.
سپس شاهدانی که وی به دادگاه معرفی کرده بود، یک به یک روبه‌روی قضات ایستادند و ماجرای درگیری سعید و اسماعیل را تأیید کردند.
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و با رد عمدی بودن اتهامش گفت: من در مراسم سرگرم کار بودم و مانند بقیه پتک هم در دستم بود. اما چون فاصله من و سعید با هم کم بود هنگامی که پتک را بلند کردم تا به شانه‌ام بزنم ناخواسته به صورت او برخورد کرد. من عمدی او را نزدم و هرگز راضی به کور شدن چشم او نبودم.
در پایان جلسه، قضات پرونده را برای تحقیقات بیشتر به دادسرا برگرداندند.‌‌

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*