داستان جذاب زندگی یک پیامبر؛ کدام پیامبر الهی ۱۳ سال ابتدایی زندگی اش را به تنهایی در غار سپری کرد؟

 

برای اینکه در آن زمان امر خدا محقق نشود، پادشاه جبار آن دوره دستور قتل ۱۰۰ هزار نوزاد پسر را داد.

به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛در هنگام تولد دومین پیامبر اولوالعزم الهی پادشاه جبار آن زمان کل جهان، یعنی نمرود خواب دید که کودکی متولد خواهد شد و او را سرنگون خواهد کرد.
برای اینکه نطفه ابراهیم(ع) منعقد نشود، نمرود فرمان دادکه زنان را از شوهرانشان جدا سازند تا اینکه با هم همبستر نشوند و انعقاد نطفه حضرت ابراهیم(ع) صورت نگیرد.ولی تارخ که پدر ابراهیم بود با همسرش همبستر شد و نور ابراهیم(ع) در رحم مادرش انعقاد یافت.
بعد از مدتی نمرود به همه ماماها وقابله ها دستور داد که زنان باردار را تحت کنترل  و مراقبت قرار دهند و هنگام زایمان کودکان را بنگرند. اگر پسر بود، کشته و نابود گردد و اگر دختر بود، زنده بماند.پس از این دستور کنترل شدید در همه جا اجرا شد، جلادان خون آشام نمرودی در همه جا حاضر بودند و نوزادان پسر را می کشتند. کار به جایی رسید که بعضی تاریخ نویسان نوشته اند که ۷۷ تا ۱۰۰ هزار نوزاد پسر در آن جریان کشته شدند.
مادر ابراهیم(ع) بارها توسط ماماها و قابله های نمرودی آزمایش شد، ولی آنها نفهمیدند که باردار است و این از آن جهت بود که خداوند رحم مادر ابراهیم(ع) را به گونه ای قرار داده بود که نشانه بارداری آشکار نبود.
در این بین و در روزهای بارداری مادر ابراهیم(ع)، تارخ پدر ابراهیم بیمار شد و از دنیا رفت.ولی بونا مادر شجاع ابراهیم(ع)بازهم خود را نباخت و تسلیم نمرودیان نشد.
بلاخره پس از چند ماه مخفی کاری و مشقت،زمان به دنیا آمدن ابراهیم(ع) فرا رسید.در آن زمان قانونی در میان مردم رواج داشت که زنان هنگام قاعدگی به بیرون شهر می رفتند و پس از پایان آن به شهر بازمی گشتند.
مادر ابراهیم(ع) تصمیم گرفت به بهانه این قانون از شهر بیرون برود و در کنار کوهی، غاری راپیدا کند و در آنجا دور از دید مردم شاهد تولد نوزادش باشد.همین تصمیم اجرا شد و ابراهیم(ع) در غاری چشم به جهان گشود.
پس از چند روز از تولد ابراهیم(ع) و مساعد شدن حال مادرش پس از زایمان، مادر تصمیم گرفت کودکش ابراهیم(ع) را در غار بگذازد و هرچند روز یکبار به او سری بزند.او را به پارچه ای پیچید و در درون غار گذاشت و درب ورودی غار را سنگ چین کرد تا کودک از گزند جانوران در امان بماند و سپس به شهر بازگشت.
نکته جالب داستان کودکی ابراهیم این است که مادرش گاهی شبها خود را به غار می رساند تا به فرزندش شیر دهد،ولی می دید به لطف خدا ابراهیم(ع) نوزاد، انگشت بزرگ دستش را به دهان نهاده و به جای پستان مادر از آن شیر جاری است.
بدین ترتیب این مادر و پسر در آن دوران وحشتناک، با تحمل رنج های گوناگون و با مقاومت بی نظیر، سالها به زندگی خود ادامه دادند تا ابراهیم(ع) به سن ۱۳ سالگی رسید و از غار خارج شد.این طور بود که خداون پیامبر اولوالعزم خود را در بین خطرات حفظ کرد.البته نباید از این نکته نیز گذشت که هم مادر ابراهیم(ع) و هم این پیامبر الهی، مجاهدت های فراوان کردند و این طور نبوده است که بنشینند و دست روی دست بگذارند تا خداوند فرجی حاصل کند.در واقع خداوند با این کار می خواست پیامبرش ابراهیم را در کوران مشکلات به انسانی بزرگ مبدل کند و او را به کمال برساند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*