یادداشت امروز/می خواهم زنده بمانم…!

محمد راعی فرد
متاسفانه شرایط به نوعی  است و آن چنان غبار سیاست زدگی بر جامعه حاکم است که هر نوشته و یا تحلیل یا خبری تفسیر به سیاه نمایی مچ گیری و تصنیف دانسته و بدون پی  بردن به اصل گزارش و یا یادداشت به صورت مسئله را پاک  کرده و سریعا حکم به نخواندن و نخواستنی می دهیم ،اگر قرار باشد برای سازمانها و ادارات کل و مدیران رپرتاژ آگهی تهیه شود که رسانه ای چون مطبوعات تبدیل به روابط عمومی مدیران و ادارات متبوعه شان میشوند !
مقدمه فوق را از این باب معروض داشتیم که ورود بحثی کهنه امام مفهوم و مغضول را آغاز کنیم .
جاده هایی که جان می گیرند جاده هایی که نیاز به ترمیم و تغییر دارند، جاده هایی که باید بازسازی و جوان شوند جاده هایی که باید جان دهند، نه اینکه جان بستانند.
این درست که یکی از دلایل عمده  تصادفات عامل انسانی است . اما نبود جاده هایی استاندارد که خطر آفرین  اند مزیدی است  برعلت مرگ و میر جاده ای …!
اینکه ۹۰ کیلومتر جاده پس از ۱۳ سال هنوز دو بانده نشده جای سئوال فراوانی دارد ،جاده ای که تبدیل به غول قصه هایی دنیای کودکان شده که هر چند روز یک قربانی را می طلبد تا نفر بعدی به  کلی کاری نداشته باشد . نمی دانیم عیب و مشکل کار کجاست ؟ به کسی چیزی گفته نمی شود و پاسخی نمی یابند  روح برفتگانی که همچنان سرگردان در پی  پاسخی برای زندگانند نمی دانیم چندین نفر و چندین خانوار دیگر قرار است قربانی شوند تا بالاخره مردم در پس بیش از یک دهه شاهد دوبانده شدن جاده ای باشند که همچنان چهره کریه مرگ در آن  بیتونه کرده و قدم  می زند ! آیا در ردیفهای بودجه ای عمرانی استان برای  ۹۰ کیلومتر راه تاکنون حتی یک ریال هم در نظر گرفته نشده است ؟پس مدیران مسئول و عالی ترین مقام اجرایی دولت در استان چرا تاکنون کاری نکرده اند؟اگر نیاز به ردیف مالی در حیطه  طرح های مالی است پس نقش نمایندگان محترم کجاست ؟ چرا با حضور هیئت محترم دولت این خواتسه ها مطرح و پیگیری نشد ؟ این پرسشهای فراوان و مداوم اما بی پاسخ شاید مردم را به این فکر فرو برد که به چه دلیل یا دلایلی حتی قدمی کوچک برداشته نشده است ؟ پاسخگوی خونهای ریخته و جانهای به هدر رفته  خیل جان باختگان  کدامین ارگان است ؟! برای لحظه ای خودمان را بجای خانواده های داغدار بگذاریم فقط برای لحظه ای تاسف و تاثر هیچ فایده ای ندارد و معجزه ای نمی کند چرا که پس از آن باز آش همان آش است و کاسه همان کاسه …
اگر نتوانسته ایم تاکنون برای ۹۰ کیلومتر جاده  دوبانده کاری کنیم  چگونه قرار است طرحهای بزرگ  را به انجام برسانیم ؟ چگونه قرار است سرمایه گذاران خارجی پایشان به این خطر باز شود؟
مگر نه اینکه برای هر طرحی زیر ساختی مناسب ان باید فراهم باشد؟ راه هوایی ، ریلی ، زمینی ، آب، برق، تلفن ، گاز ، مدیران قوی و مستقل ، جامعه شناسان مقتدر ، اتاقهای حقیقی فکر و … ! آیا استان مان این زیر ساختها را دارد؟ شاید بی دلیل نبوده که استانداری  در استان دیگر به خود این اجازه را می دهد که برای نجات استانی چون ما پیشنهاد کند که زیر مجموعه آن استان قرار گیرند …!! البته اگر مجالی و فرصتی و اذنی یافته شود حتما در یادداشتی  قوی پاسخی در خور داده خواهد شد آن هم نه ازباب بی ادبی و هتاکی که  مستدل و منطقی و بر مبنای فرهنگ حتی استان مان … این حاشیه نیز مزید بر علت شد که موضوع جاده های استان را بیشتر و عمیق تر مورد پردازش قرار دهیم ، اینکه آسفا لتها را وصله کاری کنیم و یا جاده های روستایی را با تیغی ظاهری بیاراییم نامش زیر ساخت سازی نیست. موارد معروضه هیچ ارتباطی با سیاست های روز دولتها ندارد ، اواخر دولت اصطلاحات ،سپس دولت باصطلاح مهرورز و اینک دولت تدبیر و امید، اگر سیستمی باشد که با تغییرات دولتها از هم نپاشد می تون امیدوار بود که هر مهره جای خود  و سیستم کارش را انجام می دهد ، اما با تغییرات دولت ها  متاسفانه دامنه جابجایی ها آنقدر وسیع و مخرب است که دولت بعدی باید چاله های دولت قبل را پر کند و تازه نقطه سرخط و روز از نو و روزی از نو…. یک سازمان مدیریت را که از مهمترین ارکان علمی و پایشهای اصولی هر دولت است  را یک شبه منحل می کند و دیگری دوباره احیایش می کند تا ان را دوباره به نقطه شروع برسند . با این گونه سیاست بازی ها این مردم  اند که حسرت به دل تغییرات معیشتی و اجتماعی ، دایم و دایم سرگردان و بی هویت به دور خویش می چرخند و این می شود که نمی توان حتی ۹۰ کیلومتر راه را پس حدود ۱۳ سال دو بانده کرد فقط اینگونه  است که کودکان و خانواده هایی که هر روز در این راه تردد دارند، فریاد خواهد کشید که : می خواهم زنده بمانم…!!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*