امروز خراسان جنوبی _ غلامرضا بنیاسدی
خراسان جنوبی را اگر خوب بشناسی، میفهمی خاکش همت دارد، هوایش غیرت دارد و مردمش نجیبترین کارگران خدا روی زمیناند. اما همین مردم، همین خاک، همین فرصتهای طلایی، سالهاست پشت درِ بسته حمایت ماندهاند. در شهری که زرشک و عنابش طلاست، هنوز درد نداشتنِ زنجیره تولید تا بازار مصرف حتی یک کارخانه فرآوری ساده، مثل یک حسرتِ توان فرسا در دل مانده است. چالش تولید و اشتغال در این خطه، نه نداشتن ظرفیت است، نه کمکاری مردم. بلکه چالش، همان دیر رسیدن متولیان است. دیر آمدنِ تدبیر. ما میتوانیم قطب فرآوری زرشک، عناب و سنگهای معدنی باشیم؛ اما نه با خامفروشی. نه با وانتهایی که کیلومترها راه میروند تا بارشان را مفت بفروشند. ما نیازمند شهرکهای تخصصی هستیم؛ جاهایی که عناب، دارو شود؛ زرشک، فرآورده صادراتی شود؛ سنگ، زیور بازار جهانی گردد. نه اینکه با فراوان ترین رنج، قیمت از دل کوه بیرون کشیده شود و با بیشترین سود از مرز رد شود تا با سودی چند برابر به بازار هدف برسد. باید با سیاستی پخته و طرحی کلان و آینده نگر، راه را بر خام فروشی بست. قطعاً مردم هم همراهی خواهند کرد وقتی متوجه شوند که سود در این کار است. خشکسالی که عمرش از سن جوانان ما بیشتر است کار را به جایی رسانده است که تسهیلات بشود تنفس مصنوعی برای کار اما دریغا که وام هم قصه خودش را دارد؛ قصهای که همیشه با این جمله شروع میشود: «ضمانت بیار، سند بیار، خواب خوش رو فراموش کن!» تسهیلاتی که قرار بود امید باشد، برای تولیدکننده خرد، شده کابوس کاغذبازی. این مردم، نه وام کلان میخواهند، نه رانت. فقط راهی برای نفس کشیدن اقتصاد کوچکشان. تسهیل، یعنی ایجاد آسانی، یعنی بانکی که بفهمد چرخ خیاطی هم میتواند خانوادهای را بچرخاند، اگر پشتش بایستند. اگر دست های توانا اما خالی را بگیرند.
قصه فروشِ محصول خود کتاب غُصه ای است که دریا لازم است تا سرانگشت تر کنیم و صفحه بشماریم. چیزی که شده رویای شبانه کارآفرینان محلی. تولید میکنند، اما نمیتوانند بفروشند. چون نه بازاری هست، نه پشتیبانی. ما به نمایشگاههای دائمی نیاز داریم، به بازارچههایی که تولید محلی را به خانه مردم بیاورد. و البته به دنیای دیجیتال، که هنوز برای خیلی از تولیدکنندگان محلی، غریبه است. این فاصله را باید دولت پُر کند. «سرمایه گذاری برای تولید» برنامه می خواهد. حمایت می خواهد نه بنر حمایت! هر دستی که کار می کند، صاحب حرمت است. همه را باید دید و از همه مهمتر، کسبوکارهای خانگی. آن زنهایی که در روستا نخ میتابند، غذا میپزند، هنر را از دل سنت بیرون میکشند. آیا شایسته نیست این تلاش، زیر چتر بیمه آرام بگیرد؟ آیا این خانوادهها، سهمی از بستههای حمایتی ندارند؟
در خراسان جنوبی، زمین تشنه کار است و کارگر آماده. فقط کافی است ارادهها از پشت میزهای خنک، به دشتهای گرم برسد. آنوقت، این خاک، به رغم خشکسالی طولانی دوباره نفس تازه می کند!