یادداشت: طیرانِ آدمیت!

امروز خراسان جنوبی – زنگویی zangoei@birjandtoday.ir / از آدمی که خود گم شده است، کسی آدرس نمی پرسد. از سرگشته، سراغ قرار نمی گیرند و چنان که در ضرب المثل مردم همین منطقه ما ثبت و ضبط شده است؛” از دیوانه احوال سلامتی نمی پرسند!” باید سلامت بود تا بتوان درباره سلامتی پرسید و به جواب رسید. باید راه بلد بود تا امید داشت که ما را به مقصد، راه بنماید. این یک قاعده کلی اجتماعی است که برای رسیدن به قرار از آدم های بی قرار دوری کنیم و بر آستانِ کسانی بنشینیم که نهایت آرامشند. این قاعده را می توان برای مُلکِ وجود هم باز تعریف کرد. یعنی انسان وقتی خود را شناخت می تواند به حرکت درآید و به مقصد رسد و جهانی را به مقصد رساند. برای این شناخت هم باید مثل طفل دبستانی همه حروف را شناخت. از آن کلمه ساخت. کلمات را کنار هم نشاند و جمله پرداخت و جملات را غنا بخشید و به پرسش و پاسخ رساند تا به دریافتی تازه رسید. استاد ارجمند، آیت ا… صفائی حائری که رحمت بی منتهای الهی بر او باد، در صفحه ۹۰ جلد ۵ کتاب روش نقد، حرف به حرف خودشناسی را کنار هم می چیند و چنین کلمه می کند که؛ “استعدادهای من بیشتر از خوردن و خوابیدن و لذت و خوشی و رفاه است. این اندازه استعداد برای لذت و خوشی، نه فقط زیاد است که حتی مزاحم است. خودآگاهی من نمی‌گذارد که من حتی در اوج خوشی‌ها، خوش باشم؛ چون من با آینده و با گذشته رابطه دارم و در لحظه حال محبوس نمی‌شوم.
من از خودم می‌پرسم بعد چی…؟
و می‌پرسم که آیا این خوشی‌ها دوام دارد؟
و می‌بینم که در تحول هستم و در چهارراه فصول ایستاده‌ام و اسیر بهار و پائیزم، نه همیشه بهار و نه همیشه پائیز.” درک این مسئله، خود راه را آغاز می کند چه اگر من بفهمم که استعدادی بیش از خور و خواب و خشم و شهوت دارم، قطعا راهی خواهم یافت تا از این ورطه، رخت خویش بیرون کشم و ببینم که “طیرانِ آدمیت” وقتی ببینم این خور و خواب و رفاه و آسایش، نمی تواند مرا قانع کند، برای اقناع خویش و برای غنی سازی اوقات خود، اقدام خواهم کرد. وقتی بدانم ریشه در گذشته دارم و نگاه به آینده، در امروز خود را گم نخواهم کرد . به فهم چهار فصل بودن سال که برسم، نه محصور بهار می شوم و نه اسیر تابستان و نه در حصر پاییز قرار می گیرم و نه به اسارت زمستان می روم بلکه رها از همه قیدها به آزادگی می اندیشم که می تواند من را از زمین قیدها و زمینه بندها به ساحت آزادی برساند. در این آزادگی است که می توان دست دیگران را هم گرفت و دست خدا شد در میان جماعتی که سر رسیدن به بندگی خدا دارند…..

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*