آخرین خبر :

مرغ همسایه غاز نیست!

عمادالدین مزاری / چند روزی می شود که به حکم مأموریت از شهرداری تهران در یکی از ادارات خراسان جنوبی مستقر شده ام. شاید با اولین سوالی که مواجه می شوم، چرایی دلیل عزیمت از پایتخت است؟! عامیانه تر بگویم می گویند مگر دیوانه ای که پایتخت و امکانات و تفریحاتش را رها کرده و این منطقه دورافتاده را انتخاب کرده ای…
در شهر هم اوضاع بر همین منوال است و رغبت عجیبی به مهاجرت به چشم می خورد. در اینکه تهران از دیرباز تاکنون کانون توجه بوده و امکانات زیادی در حوزه های گوناگون گردشگری، پزشکی، فرهنگی و… دارد تردیدی نیست، اما در این که ما مردم ایران هم به بیماری “مرغ همسایه را غاز پنداشتن” مبتلا شده ایم شکی نیست!
اساساً از آنچه داریم نمی‌توانیم لذت ببریم؛ جالب است دوستان تهرانی به من می‌گویند زندگی واقعی را شما داری که در هوای پاک بیرجند با خیال راحت نفس عمیق می کشی؛ به گوشت و مرغ و تخم مرغ و سبزی ارگانیک دسترسی داری، صبح و ظهر و شام با خانواده غذا می خوری و استرس بر زندگی ات حاکم نیست. دوستان بیرجندی اما معتقدند که زندگی را تهرانی ها دارند که انواع و اقسام تفریحات، بوستان ها، سینما و کنسرت در دسترس شان است و اراده کنند می‌زنند به جاده چالوس و دریای شمال.
یکی از شهروندان می‌گفت: من لذت را در این می بینم که آخر هفته به پردیس سینمایی آزادی تهران رفته و فیلم های روز را ببینم، اما خاطرش نبود آخرین فیلمی که در سینما بهمن بیرجند دیده چه زمانی بوده است! این همان داستان مرغ و غاز است؛ به وی گفتم ممکن است کیفیت پرده سینماهای بیرجند پایین‌تر باشد و صدای دالبی نداشته باشد، اما باور کن همان فیلمی که در سینما آزادی و ملت و آفریقای تهران اکران شده در بیرجند هم روی پرده می‌رود. بنده مرتب به سینما می‌روم، به استخرهای خوب و تمیز دسترسی دارم و اغلب جمعه ها به روستای پدری (مزار سید محمد نقیب) می‌روم و از هوای پاک و بی نظیر کوه های باقران لذت می برم. باور بفرمایید ترافیک رفت و برگشت مثلا دربند تهران به علاوه معضل جای پارک و کمبود جا برای نشستن، آن چند ساعت تفریح را از دماغت در می‌آورد! اما اینجا در کسری از ساعت به بهترین هوا و فضای دل انگیز دسترسی داریم بدون ترافیک و مزاحمت.
در تهران برای یک کارمند و حتی کاسب، خوردن ناهار با اهل منزل مفهومی ندارد اما در شهرستان، به خانمت از محل کار پیامک می زنی که سفره را بینداز و ده دقیقه بعد هم با پیژامه سر سفره کنار اهل و عیالی.
بیایید بپذیریم که زندگی به همین سادگی است، زندگی لذت بردن و تمرکز بر داشته هاست نه حسرت خوردن بر نداشته ها. قبول کنیم که خراسان جنوبی با طبیعتی بکر و ناب، جلوه ای از اعجاز طبیعت است؛ زرشک، زعفران و عناب جهانی دارد، بند دره، چنشت، خان و افین، قلعه تاریخی فورگ، ارگ کلاه فرنگی، عمارت شوکت آباد، اکبریه و رحیم آباد، مدرسه معصومیه، آرامگاه حکیم نزاری، امامزادگان جلیل القدر از باقریه تا شاه سلیمان علی، همه و همه روح هر اهل دلی را تازه می کند. از خوردن قروت بادمجان، اشکنه های گوناگون، انواع کماچ و کلوچه و نان های خوشمزه تا آش و حلیم های لذیذ، لذت ببرید و به دیگران، خاصه گردشگران معرفی کنید.
حرمت امامزاده به متولی است؛ بیایید نگاهمان به استان و شهری که در آن زندگی می‌کنیم را تغییر دهیم، مهم نیست کجا زندگی می کنیم، به قول سهراب سپهری: هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است، پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است… چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید، چترها را باید بست، زیر باران باید رفت…

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*