سرمقاله/آقای مدیرکل، ولی حالا چرا ؟!!

امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فرد mohammadraeifard@yahoo.com
این که از تهران هراز گاهی مسئول و مدیری قبول زحمت می کند و به این دیار فراموش شده قدم می گذارد نشانی است که به ما می آموزد برای دیده شدن باید روزهای طولانی را به انتظار نشست.
هنوز چند روزی از مناسبت روز خبرنگار نمی گذرد و این شاید بهانه ای باشد که اندکی از قالب جملات و کلمات تکراری و مناسبتی خارج شویم و صادقانه و بی ریا با نگاه یک همکار و دوست مطبوعاتی سخنی و درددلی را بپراکنیم !! اینکه شما مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد هستید خود انگیزه ایست برای شفافیت در کلامم.
اینجا استانی است با ناداشته های فراوان و کمتر توسعه یافته، اما از این دیار چهره هایی برخاسته اند که آنها را تبدیل به پدر علوم گوناگون در سطح کشور، منطقه و حتی جهان کرده، پدر جغرافیا، پدر تعلیم و تربیت، پدر سم شناسی و پدر علم روزنامه نگاری نوین یعنی پروفسور معتمدنژاد، که بهانه ای شد تا در سایه سار پدر علم روزنامه نگاری و در سرزمینی که زادگاه اوست راحت تر و با اعتماد به نفس بیشتری با شما حرف بزنیم !!
آقای مدیرکل !! کشورمان این روزها سخت درگیر شرایطی است که یکان یکان ما در بوجود آمدن آن دخیل و مسئولیم، خصوصا در وادی رسانه های مکتوب.
حال رکن چهارم دموکراسی بسیار نزار و خراب است، این که نتوانی واقعیت های جامعه ات را که جزو رسالت قلمی توست بنویسی یعنی خودزنی، یعنی خودسانسوری، یعنی محافظه کاری و خنثی نویسی، یعنی شتر دیدی ندیدی، یعنی فساد را ببینی و با ننوشتنت و افشا نکردن ات در آن شریک باشی، یعنی قلمی که شیری بی یال و اشکم و دم را نقش می زند!!
آقای مدیرکل !! شرایط موجود هیچ ارتباطی به چند سال اخیر ندارد بلکه فرهنگی است که سال های سال پیش فوندانسیون اش بنام مصلحت اندیشی گذاشته شده، این استان حداقل هایی دارد که آنها هم در حال فروپاشی است، بحران کم آبی و محیط زیست اش، بحران فقر و زیر خط فقربودن بسیاری از مردمان اش، بحران تخلیه روستاهایش و بحران رسانه های مکتوب اش، اینجا غرق در بروکراسی اداری و دیوانسالاری کمرشکن اش، بسیاری از داشته هایش را هم دارد از کف می دهد!!
آقای مدیرکل!! نشست های اداری و ارائه آمارهایی که نیک می دانیم فقط عدد است تا امتیازی باشد برای اغنیای به اصطلاح فرهنگی هیچ دردی را از واقعیت های تلخ رسانه های در حال نزع استان حل نمی کند، بگذارید صاحبان اندیشه و قلم با شما نشستی صمیمی داشته باشند، بگذارید خبرنگاران جوان چشمشان به جمال شما روشن شود و سفره دل بگشایند، خود را درگیر جلسات بدون خروجی مناسب اداری تکراری و بی ثمر نکنید !!
آقای مدیرکل!! شاید همکاران من بنا به هزاران دلیل و اما و چراها و اگرهای تمام ناشدنی نتوانند به دیدارتان بیایند و یا اجازه حرف زدن نداشته باشند، من می گویم!! از مسئولین اداره کل ارشاد استان بخواهید که ابتدا از خانه مطبوعات بگویند و اینکه چرا اکثریت مهره های متشکل آن از چهره ها و مدیران روابط عمومی اند؟!! آیا شما ارتباطی بین روابط عمومی و خبرنگار یا روزنامه نگار می بینید؟ این توهینی است به تمامی تشکلات خانه مطبوعات سراسر کشور و توهینی است به تمامی همکاران روزنامه ای من در کل استان !!
آقای مدیرکل!! خود بهتر می دانید که حداکثر شمارگان کل روزنامه های کشور حدودا نهصدهزار نسخه است که درصد بالایی از آن مرجوع می شود برای خمیرگری!! در حالیکه فقط یک روزنامه مانند آساهی در ژاپن روزانه میلیون ها نسخه فروش دارد و این فاجعه ایست بزرگتر از ریزگردها و خشک شدن تالابها…
با همین تیراژ اندک نیز نه روزنامه نگار و نه خبرنگار امنیت شغلی ندارند، کافیست کمی واقع گرایانه تر بنویسی، آن گاه همه یک مجموعه روزنامه نابود و بیکار می شوند، راستی لازم است از بیمه همکارانم چیزی بنویسم؟ آیا لازم است از اندک دستمزدشان که عددی است حزن انگیز چیزی عرضه کنم؟ لازم است از نبود حداقل امکانات رفاهی آنان چیزی بنگارم؟ لازم است که بپرسم برای مسکن دوستانم چه اندیشیده اید؟ بهتر است دچار زیاده خواهی نشوم!!
آقای مدیرکل!! اگر قانون مطبوعات به روز و چابکی داشتیم و همکارانم احساس امنیت می کردند و به لکنت زبان نمی افتادند اینک در دهه چهارم انقلاب اسلامی شاهد انواع فسادهای اقتصادی، اداری، رانت، اختلاس و دزدی های عیان با نام های دهان پرکن و…نبودیم. دریابید قلم به دستانی که دیگر انگیزه ای برای نوشتن و افشاگری ندارند از بس که نقره داغ شده اند و زبان به کام گرفته اند!!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*