آخرین خبر :

طنز ۴/۴

 

رفوزه‏های رمضان (شعر طنز)

پسندیدم

ارسال به وبلاگ تبیان

چاپ
تعداد بازدید : ۱۹۴۷

باشگاه کاربران: این شعر طنز را چند تن از کاربران برایمان ارسال کرده‏اند. البته ما هرچه گشتیم نتوانستیم شاعر آن را بیابیم. گویا یکی از طنّازان فضای وب، آن را در یکی از فروم‏ها و انجمن‏ها قرار داده و پس از آن نیز شعرش حسابی گل کرده است! خیلی از سایت‏های سرگرمی و طنز و تعداد زیادی وبلاگ آن را در پست‏های خود قرار داده‏اند؛ با این حال شما اگر فهمیدید شاعر آن کیست، ما را هم خبر کنید. ضمنا، این‏که خیلی از ماها با آن هم‏ذات‏پنداری کرده‏ایم، احتمالا به این دلیل است که شرح حال خودمان است!


سحرگاهان به قصد روزه‏داری

شدم بیدار از خواب و خماری

 

برایم سفره‏ای الوان گشودند

به آن هر لحظه چیزی را فزودند

 

برنج و مرغ و سوپ وآش رشته

سُس و استیک با نان برشته

 

خلاصه لقمه‏ای از هرچه دیدم

کمی از این کمی از آن چشیدم

 

پس از آن ماست را کردم سرازیر

درون معده‏ام با اندکی سیر

 

و ختم حمله‏ام با یک دو آرو…

بشد اعلام بعد از خوردن دوغ

 

سپس یک چای دبش قند پهلو

به من دادند با یک دانه لیمو

 

خلاصه روزه را آغاز کردم

برای اهل خانه ناز کردم

 

برای این‏که یابم صبر و طاقت

نمودم صبح تا شب استراحت

 

دوپرس ِ کلّه‏پاچه با دو کوکا

کمی یخ‏دربهشت، یک خورده حلوا

 

به افطاری برایم شد فراهم

زدم تو رگ کمی از زولبیا هم

 

و سی روزی به این منوال طی شد

نفهمیدم که کی آمد و کی شد

 

به زحمت صبح خود را شام کردم

به خود سازی ولی اقدام کردم

 

به شعبان من به وزن شصت بودم

به ماه روزه ده کیلو فزودم

 

اگرچه رد شدم در این عبادت

به خود سازی ولیکن کردم عادت

 

خدایا ای خدای مهر و ناهید

بده توش و توانی را به «جاوید»

 

که گیرد سالیان سال روزه

اگرچه او شود از دم رفوزه

 

 

 

یه قل دو قل

پسندیدم

ارسال به وبلاگ تبیان

چاپ
تعداد بازدید : ۷۴۹۲

طنز مشترک سعید بیابانکی و جواد زهتاب

آیکون خنده، خنده، شادی

لطفا تا آخر شعر یک نفس و بدون توقف خوانده شود !

با این که بازار همه کساده

زنگ خور گوشی ت ولی زیاده

می گن که خیلی رفت و آمد داری

می گن که خیلی ام در آمد داری

این همه پول داری زکاتم می دی؟

من بمیرم تو مالیاتم می دی؟

می گن که پز می دی تو قوم و خویشا

بچه ها دیدنت دیشب تو گیشا

خاطرتو اونا که خیلی می خوان

شبا می یان زیر پل کریم خان

می پری با رجال گنده مُنده

شماره ی موبایلتم که رُنده

بچه ها دیدنت یه شب هراسون

داشتی می رفتی میدون خراسون

شبا می گن می ری سعادت آباد

نصف شبا می ری رو برج میلاد

عصرای جمعه هم ولی عصری

صبحای شنبه هم که چاررا قصری

همین جوری بچسب به رزق و روزی

نیفتادی تا که به روغن سوزی

کنار گل گیرت می گن نوشته:

دنده عقب نرو که خیلی زشته

خدا کنه یه روز مهندس بشی

می گن موتور داری مسافر کشی!

 

 

 

 

 

 

رسیدی و پر از شادی و شوری آهای چارشنبه سوری!
شنیدم با جوانان جفت و جوری آهای چارشنبه سوری!
بساط «سرخی تــو، زردی من» سر هر کوی وبرزن
تو هم چون مردمــان غرق سروری آهای چارشنبه سوری!
مش اصغر توی چادر دیدنی شد پی قاشق زنی شد
که باشد استتار اینجا ضروری! آهای چارشنبه سوری!
یکی از جیغ و داد اهل کوچه کند دندان قروچه
بگوید: داد از این حد بی شعوری! آهای چارشنبه سوری!
بر اعصــــــابش زند یکریز تقّه هیاهــــــــوی ترقّه
ندارد بیش از این تاب صبــوری آهای چارشنبه سوری!
مقصــر من نمی گویم تـو هستی ولی از بمب دستی
چه چشمانی که شد محکوم کوری آهای چارشنبه سوری!
امید است اینکه با شادی معقول همه خوشحال و شنگول
کنیم از شیوه ی اینعده دوری آ های چارشنبه سوری!

 

شعر طنز “سربازی”

سربازی
بایــــــــد برم ســـــــــــــربازی به جــــــــــــــای این نِت بازی
إن شاالله قسمتت شــــــــــــــــه بیــــــــــای تو گـــــــــودِ بازی
راستــــــی توی فامیلـــــــــــت سربازی هست نزدیکـــــــت؟
ببینی یَـقـلــــــــــــوی چیست؟ بشنوی اســـــــم شب چیست ؟
من که میشم گروهــــــــــــبان  فـــــــدای این گــــــــروه جان
نمی دونم که میشــــــــــــــه ؟  مطلب بـــــــــــــدم به تبیان !
می دونی خنده دار چیســـت؟ موی با نمـــره چهار چیست؟
نگــــــــو که بی خیــــــــالش سربازی مالِ مـــــــــا نیست
سربازی رو میگــــم چیست؟ بعدش بگـــــو حق با کیست؟
خدمت یعنی،بیای که آدم بشی گر آدمی ،بیای که بهتـر بشی
خدمت یعنی که صبحـــــگاه  به صــف بشی تو جایـــگاه
خدمت یعنی همیشــــــــــــه تخت تــو آنکارد میشــــــه
خدمت یعنــــــی همیشــــه دشمن ، خسته می شـــــه
خدمت یعنی به خط شین هــر ساعتی که کم شین
خدمت یعنی بی خواب شی امشب تــو پست شب شـی
خدمت یعنی یه کـــــــوله  جــــــادار به قدِ ســــوله
خدمت یعنی خطوطـــی که تــــو کلاه کشیــــدی
خدمت یعنی یه فرونــــد پوتین ، مگــــــر ندیدی ؟
خدمت یعنــــــــی ارادت به خـاکِ پاکِ پاکــــــــت
دل دختـرها نســـــوزه ! چون ندارن سعـــــادت !
خدمت یعنـــــــــی بخندی  در روی غـــــــــم ببندی
چــــون که غمــی نمونده  بَعد از غـــــــــذای مونده
خدمت یعنـــــی بفهمــــــی وطــــــن چقـــــدر عزیزه
بوســـــه بزن به خاکـــت چون همه جــاش عزیزه
خدمت یعنــــــی ریاضت بـِکن تو پوســـــت پیازت
خدمت یعنــــــی رفاقـت   با بچــــــه هــای خاکت
خدمت یعنــی یه جوری سر بـــــه سرت بـــذارن
یه وقت هایی بد جـوری پـــــدرت رو در بیـــارن
بیت های ایـن شعر من فکر میکنم زیـــــــاد شد
مثــل همین خدمتـــــــی  که باز میگن زیــــاد شد
خدمت یعنی یه شعــری تو سایت تبیان بگــــــی
جـــاده دوستی ات هــم بهــــــر تخلص بگـــــی
بیاین خـــــــدا وکیلــــی یه قول بدین صمیمــــی
میــــرم و بر می گردم بشین رفیق قدیمـــــــی
اگر بــــــــرم سربازی شعــــــــــرم ادامه دارد
شــــــــک نکنید عزیزان  نهضت ادامـــــــه دارد !

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*