«لوطیِ مطربی که پس از دعایش باران بارید»!

خشکسالی امان مردم تهران را بریده بود. استغاثهٔ مؤمنین و نمازهای باران شان نیز اثری نداشت. فرط استیصال و شدت اضطرار همهٔ اهالی بازار آن روز تهران و محله های جنوب شهر را بار دیگر به طرف بیابان پیرامون گورستان چهارده معصوم، بیرون دروازه شاه عبدالعظیم(ع) کشاند تا مجدداً برای جلب رحمت پروردگار دست به دعا بردارند.
اما ناگهان جماعت مشاهده می کنند که «لوطی صالح» با تنبکی در دست، سرش را رو به سوی آسمان بلند کرده، تنبک می نوازد و می خواند:
به حق مویه داران، به اشک میگساران
به شرم زشتکاران، بر ما ببار تو باران
و نیز :
نم نم باران بر می خواران خوش است
رحمت حق بر گنهکاران خوش است …
در این بین بود که جماعت نیز با او همراه شده و همین اشعار را زمزمه کردند.
اندکی نگذشت که ریزش بارانی که هر دم شدت می گرفت جماعت را به وجد آورد و اینگونه بود که نام «لوطی صالح» و اخلاصش در صفحات تاریخ مردم تهران ماندگار شد و کوچه «گذر لوطی صالح» در جنوب بازار بین الحرمین پس از گذشت ۲۰۰ سال همچنان یادمانی از اوست.
احمد میرزا ملقب به عضدالدوله چهل و نهمین فرزند ذکور فتحعلیشاه قاجار نویسنده کتاب «تاریخ عضدی» نقل می کند که:
«لوطی صالح، ساکن شهر شیراز بود و در دربار کریم خان زند با آغامحمدخان قاجار که در دربار زندیه تحت الحبس بود آشنا شد.
پس از انقراض حکومت زندیه و آغاز پادشاهی آغامحمدخان، لوطی صالح از شیراز به تهران آمد و به دلیل آشنایی قبلی به دربار خان قاجار راه یافت. اما از قرار معلوم سرزنش ها و انتقادات زیاد لوطی صالح از شیوهٔ حکومت وی در ملأعام به مذاقِ خان عنان گسیختهٔ قاجار خوش نیامد و آن را بهانه کرده و به وی گفت: «به جهت مسخرگی باید هر آنچه مال داری تقدیم کنی تا جانت را نگیرم»!
لوطی در پاسخش گفت: «من ۸ هزار تومان بیشتر ندارم و آن را هم به تو می دهم اما با این حال گذشت نداری و جان من را می گیری» وقتی شاه تمام پول را از لوطی صالح گرفت، حکم کرد که دماغ وی را ببرند تا دیگر روی رفتن به مجالس را نداشته باشد.»
فرهنگ لوطی گری و پهلوانی از دورهٔ صفویه وارد زندگی و اخلاق مردم ایران شد و تشخّصی ویژه یافت و در گذر زمان کامل‌تر شد. همین فرهنگ در دور‌انی از تاریخ کشور که تقریباً هیچ قانون و انضباطی حاکم نبود به داد مردم می‌رسید. به ویژه در عصر قاجار و در دوران ضعف نظمیه، همواره جماعتی از لوطی‌ ها و داش‌ ها و پهلوان های محلات که آئین و سنت‌ های مردانگی و جوانمردی را نصب ‌العین خود قرار داده بودند از ضعیفان و درماندگان و ناتوانان و خانواده های بی سرپرست دستگیری می‌کردند.
لوطی‌ها همواره مورد اعتماد و امین مردم شهر بودند و گاهی اتفاق می‌افتاد که وقتی پدر و سرپرست یک خانواده می‌خواست به مسافرتی برود زن و فرزند و اهل بیت خود را به لوطی محله می‌سپرد.
لوطی ها به پشتوانهٔ اعتماد مردم، در بسیاری از شئونات اجتماعی دخالت می کردند، از شوهردادن دخترها و زن دادن پسرها گرفته تا سرپرستی ایتام و بیوه زنان، اجرای وصایا، حل اختلافات خانوادگی و صنفی، رفع نزاع‌های شخصی و گروهی، برگزاری مقدمات تشییع و تدفین اموات، برپایی مجالس عروسی، دفع ستم زورگویان و متجاوزان به حقوق مردم و نشاندن ظالمین برجای خود، درگیری با رباخواران و…
درتهران قدیم آنگاه که از لوطی‌های معروفی مانند لوطی عظیم، لوطی نایب و لوطی اکبرخان پامناری حرفی به میان می‌آید نامِ «لوطی صالح» خود به خود درخشش بیشتری دارد.
لوطی صالح پهلوانی نامدار، مردی شریف و حافظ ناموس‌ بود، پشتیبانی و حمایتی که وی از درماندگان می‌کرد چنان جلب توجه کرده بود که هر وقت نام او بر زبان می‌آمد بی‌اختیار، سایه‌ای از غرور بر چهره‌ها می‌نشست. نام و آوازه اش به قدری بود که همهٔ تهرانی ‌های قدیم او را متعلق به محله و منطقه خود می‌دانستند در حالی که او بچه بازار یعنی محله‌ٔ غرب گذرباشی و بازارِ دروازه بود، همین محله‌ای که به «گذر لوطی صالح» معروف است. محبوبیت او تا حدی بود که از اقصی‌نقاط ایران گاه به گاه مریدانی برای دیدن او می‌آمده‌اند. ابراز ارادت دیگر لوطی‌ها به وی بیشتر به خاطر نوع دوستی، کمک به فقرا و دیگر خصلت‌های انسانی او بویژه علاقهٔ قلبی‌اش به پیشوایان دینی، با ارادت خاص به آستان مبارک مولای متقیان حضرت علی (ع) بود.
نقل است که سنت «علامت‌کشی» در ایام سوگواری حسینی(ع) از ابتکارات اوست. قطعا از گذرگاه معروفی که در تهران پائین‌تر از چهارسوق بازار بزرگ و بازار مسگرها پس از گذشت دو قرن کماکان به نام اوست می توان به شهرت و محبوبیتش در نزد مردم پی برد.
شادروان ناصر نجمی از سیاسیون عصر ملی شدن صنعت نفت ایران و عضو هیأت خلع ید از شرکت چپاولگر نفت انگلیسیِ جنوب که از باسابقه ترین پژوهشگران، مترجمان و نویسندگان مطبوعات کشور و مؤلفِ آثار مشهوری مانند: از سید ضیاء تا بازرگان، عباس میرزا نایب السلطنه، قهرمانان ناکام ایران، سرگذشت حسن صباح و قلعه الموت، ابومسلم خراسانی بزرگترین سردار ایرانی پس از اسلام و … است، درباره لوطی صالحِ فقید می‌نویسد:
«در میان لوطی‌های قدیم تهران، چند چهره دوست‌داشتنی و سرشناس زندگی می‌کردند که مردم آن روزگاران از ایشان خاطرات غرورآمیزی دارند. معروف‌ترین این لوطی‌ها، «لوطی صالح» بود که گذری هم به نام او، امروز در بازار تهران وجود دارد.»
بدون شک آنچه که او را در نزد معبود لایزال محترم ساخته و دعای لولی و شانه و مطربانه اش را برای نزول باران مستجاب ساخت، همین اخلاص و صفای باطن در خدمت به بندگان خدا بود. چرا که «از علی (ع) آموخته بود اخلاص عمل»

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*