رهایی از غم نان در گفتگو با دانش آموز ممتاز معماری دو راهی نفس گیر

در ایران وقتی قرار است کنکور بدهی بین قلب و مغز باید یکی را انتخاب کنی ، راهی که دلت می گوید معمولا به بن بست اقتصادی می رسد و راهی که مغز انتخاب می کند جز پول هیچ جذابیتی ندارد، آدم در این سن که هنوز ناپخته روزگار است چگونه می تواند از این دو راهی سخت به سلامت بگذرد؟
اینها قسمتی از حرف های سارا ملکیان دانش آموز ممتاز رشته معماری و عاشق هنر است. او می گوید: کنکور یک غول بی شاخ دم، یک سد بزرگ است اما نه برای بچه های تنبل که نمی توانند از این سد بگذرند بلکه برای همه کسانی که روح هنر را درک کرده اند و از قضا تشنگی و گرسنگی را نیز می فهمند! در واقع ما با کنکور باید خودمان را گول بزنیم چون انتهای این راه ( هنر ) که دل ستایشگر آن است « غمِ نان» خواهد بود.سارا صدای نسل جدید است، می خواهد این بغض فروخرده را بشکند و بگوید: بیرجند دیگر یک شهر سنتی نیست ، دختران بیرجند در هنر حرف برای گفتن دارند و باید فضای عمومی برای دیده شدن هنرهای واقعی مهیا شود.
او می گوید: یک دانش آموز ممتاز می تواند در هنر و موسیقی هم به تعالی برسد پس چرا بیشتر مشاوران در مدارس با دیدن معدل ۲۰ توصیه می کنند که رشته های نان و آبدار را انتخاب کنید؟ غیر از این است که هنر در این مملکت جایگاهی ندارد، بعد با تلخی اضافه می کند : آن هم برای زن!
هدف ما شنیدن صدای نسلی است که اگر شنیده نشود از ظرفیت شبکه های اجتماعی استفاده خواهد کرد و دیر یا زود فریادش را به گوش مسئولان خواهد رساند ، برای همین است که ما پیش قدم شده ایم تا درباره دغدغه های نسل جدید بیشتر بشنویم.
من سالهاست که پیانو را بصورت تئوری و عملی آموخته ام ، دستی در نقاشی و نگارگری هم دارم اما پیش شرط پرداختن به همه این کارها این بوده که هیچ لطمه ای به درسم نخورد، خب من می توانستم در کنار درسم هنر را ادامه بدهم اما بسیاری از دوستانم نمی توانند هم نمرات ۲۰ بگیرند و هم در آموختن پیانو پیشرفت خوبی داشته باشند این است که درگیری و اختلاف خیلی از بچه ها با والدین شان اغلب همین دو راهی عشق و پول است.
ما هرگز به فکر مال اندوزی نیستیم و اغلب سعی می کنیم از واقعیت تلخِ این راه فرار کنیم و دلمان را به حال، خوش داشته باشیم اما وقتی با بقیه دوستانم که این راه را رفته اند صحبت می کنم به ناچار می پذیرم که «غمِ نان» دیر یا زود هنرمند را زمین گیر می کند.
این گفتگو شاید گرهی از مشکل این نسل باز نکند اما همین که بابی باشد برای شروع مطالبه گری و آزادی بیان خود غنیمت است. سارا ملکیان در حالی از مشکلات هنر حرف می زند که پدرش دلباخته ادبیات و عمویش شاعری معروف است. او می گوید: خواهرم رشته ریاضی بود اما بالاخره مسیرش را عوض کرد و تئاتر را با ریاضی تاخت زد حالا نه اینکه گرفتار باشد اما خودتان که بهتر می دانید هنر خیلی لطیف تر از آن است که پا روی دمش بگذارند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*