یادداشت امروز / …واین چنین شدکه یونسکو یزد را جهانی کرد..!!

همسایه چسبیده به استان مان پس ازسالها تلاش وخواست واراده مردم و مسئولین و نمایندگانش توانست بافت سنتی و قدیمی اش را به ثبت جهانی یونسکو برساند. استانی به مراتب کم آب تراز استان ما و شوره زارتر از اینجا، اما نوع نگاه مردم و فرهنگ غالب بر این استان ناشدنی های زیادی را شدنی کرده است، شک نکنید که در هر بیابان برهوتی که واحه ای سبز می بینید حتما احیا گرش یک یزدی بوده، آنان یاد گرفته اند که یک کشاورز باید بتواند از ریختن عرق پیشانی اش بذر خربزه یاهندوانه ای را سبز کند!! قصد بر رپرتاژ آگهی برای استان همسایه مان یزد نیست بلکه نیت، واگویه هایی است واقعی از مردمی که خواستند وپس ازدهه ها تلاش شهر و استان شان را جهانی کردند و این یعنی سرازیرشدن گردشگرانی از اقصی نقاط دنیا وزیرو رو شدن اقتصاد آن منطقه، برای جذب گردشگر حتما نباید دریایی داشت و جنگلهای سبز وانبوه و رودخانه هایی  خروشان و آبشارهایی رویایی، بازمین های شوره زار وخانه های سنتی وکاهگلی هم میتوان جهانی شد، باصنایع دستی وترمه های نفیس وشیرینی های خوش طعم هم میتوان جهانی شد، با خواست وکمک و اتحاد و تعصب مردم وفرهیختگانش هم می شود جهانی شد، با حفظ و حراست از بافت اصیل شهری و هویت سازی هم میتوان جهانی شد. استان خراسان جنوبی اما از این منظر نیز دستش خالی است. بافت قدیم شهر به دلیل ناکارآمدی مدیریت ها در حال نابودی است و زیرساخت های لازم برای مرمت و حفظ آن وجود خارجی ندارد، یزد را میهمانانش به دلیل داشته هایش بعنوان شهر هدف برای بازدید انتخاب میکنندنه بعنوان یک شهر عبوری !! سازمان گردشگری وصنایع دستی استان خراسان جنوبی می بایست تاکنون شیرازه و پایلوت زنجیره ای از اماکن دیدنی استان را فراهم می کرد که جذابیت  لازم برای حضورمردم در آن فراهم آید و قبول کنیم که هیچ اتفاق خاصی دراین مورد به چشم نیامده است. چه میزان امکانات رفاهی با کیفیت خوب و ارزان برای جذب مسافر و بازدیدکننده از اقصی نقاط کشور فراهم آمده است، بخش خصوصی به چه دلیل یادلایلی انگیزه سرمایه گذاری در این زمینه را ندارد؟! واقعیت این است که تحول و توسعه استان می تواند از ایستگاه سازمان گردشگری، میراث فرهنگی و صنایع دستی استارت بخورد که تاکنون حتی درصدکمی هم عملیاتی نشده است، استان خراسان جنوبی از نبود مدیران کارآمد و کاربلد ولابی گر و شجاع و برنامه ریز به شدت رنج میبرد که تبدیل به نوعی بیماری مزمن گردیده وبه آنچنان مرحله ای رسیده که به روز مره گی تاسف باری عادت کرده وبه این ویروس خطرناک آلوده شده.
به هرشهر استان که واردمی شوی تابلویی دارد که به شهرفرهنگی…خوش آمدید !به راستی کدام فرهنگ؟ این که مانتوانسته ایم هیچ حرکتی درراستای تعالی همان فرهنگ داشته باشیم یعنی مشکلی درکاراست که جلوی حرکت راگرفته وفقط درجاقدم برمیداریم یعنی هنوز به گذشته مان غره هستیم ودرباد استخوانهای مرده های مان خوابیده ایم، هنوزبامردگانمان زندگی می کنیم وخویش را درآن قفل کرده ایم، هنوز پاسوز باورهای غلط مان هستیم ، هنوز منتظریم برای مان تصمیم بگیرند بدون اینکه خویش را در زحمت حرکت فرو افکنیم، هنوز خدا را شکر می کنیم که وضع مان ازاین بدتر نشده و نیست. نتیجه آنی است که می بینیم و می بینید، یعنی سطح خواسته های این استان از کف هم پایینتر رفته و باز هم پایینتر خواهد رفت.
مردم که نخواهند، هیچ کاری نمی شود کرد، موریانه فرار از مسئولیت شهروندی تمامی داشته های مان را در کوتاه مدت نابود خواهد کرد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*