یادداشت امروز / هفته معلم ، بهانه ای برای بودن…!!

واقعیت هفته معلم بهانه ای بود تا جامعه بداند جایگاه و خواستگاه معلم را، جامعه بداند که معلم نه ابزار است و نه فردی معمول، تا جامعه بداند که معلم اش باید و می تواند نسلهایی را بپروراند تا کشورش را از محاق عقب ماندگی برهاند، تا جامعه بداند که بستر حرکت و ماندگاری اش قشر فرهیخته معلم اش است. اما چنین نشد، نه جامعه او را دید و نه خانواده ها و نه دولت ها، او را در برزخی از بایدها و نبایدها و مشکلاتی تمام ناشدنی تنهایش گذاشتند و گوش بر گفته هایش نگذاشتند و کسی که سنگ صبور جامعه اش بود را بی سنگ صبور رها کردند. نه او را یارای اظهار نظری بود و نه نوای حق طلبی را حق اش دانستند. اعتراضی اگر از حلقومش خارج شد و به دنبال حقی بود که طی دهه ها از او دریغ کرده بودند بر او خرده گرفتند و سرجایش نشاندند و کاری کردند که متنبه شود!! قصه پر فراز و نشیبی دارد این قشر کم ادعا و سر به زیر، گاه قصه اش تراژدی غمناک و پر تأسفی را می ماند و گاه قصه ای پر از سکوت، دولت ها برای او سراسر شعار می شوند و او را بر سر خویش حلوا حلوا می کنند و در هفته ای که بنامش کرده اند با جیب خالی پز عالی می دهند.
برایش کف و سوت می زنند و دلسوزانه بر او منت شندر غاز حقوق و مزایا می گذارند. هفته معلم خود تبدیل شده به معضلی برای خانواده و اداره و انجمن اولیا و مربیان، برایش پول جمع می کنند تا هدیه ای بخرند به چلوکبابی دعوتش می کنند و یا ساعت ها در جلسه ای می نشانندش و برایش شعر می خوانند و شعر می گویند و تکه کاغذی بنام لوح تقدیر !!
چه آشفته بازار تحقیری است هفته معلم، حق معلم آنی نیست که در هفته ای کسل کننده بر او روا داشته می شود. چه خوب می شد اگر هفته معلم نداشتیم، چه خوب می شد که ارتقای منزلت اجتماعی معلم را اینگونه خدشه دار نمی کردیم. معلم چرا باید در شغل دوم و سوم اش چنان غرق شود که اصل را به فرعی تلخ تبدیل کند؟
چرا باید معلم را در کسوت تاکسی سرویس ها ببینیم؟ چرا باید آنان را در کسوت منشی فلان دکتر یا دفاتر مهندسی ببینیم، تا بحال معلم گچ کار دیده اید؟!!
یکی از شاخصه های توسعه و پیشر فت کشورها را در رفاه معلمین آن باید دید. معلمی شغل نیست عشق است و ذوب شدن در آینده کشور، معلمی با دغدغه معیشت که دیگر اسمش معلمی نیست آنجاست که می شود شغل، آنجایی که جامعه اش می شود چون خودش، نه کسی دل می سوزاند و نه کسی به فریاد می رسد !! زبان و دهان معلم را که بستی و فقط به او اجازه مشق بابا آب داد و مامان آش داد دادی دیگر از کشورت به هیچ عنوان انتظار معجزه توسعه نداشته باش!! به معلم که پشت کردی و او را در معادلات و معاملات برنامه ریزی های کشورت دخالت ندادی و برایش و بجایش فکر کردی و حرف زدی دیگر معلم نداری. تا باور نکنی که قشر معلمین کشورت این توانمندی را دارند که فوج فوج مدیر و فرهیخته و دانشمند و انسان هایی سالم بسازند شرایط جامعه ات همانی است که می بینی … دولت ها اصولا نخواستند که ببینند معلمین شان را، نخواستند که گوش کنند معلمین شان را، نخواستند که آنان زبان در دهان بچرخانند و حق طلبی کنند، گاه سرکوب شدند و گاه ترسیده و رنجور و پر از گلایه…
از شعارها و جملات شیک و پرطمطراق تکرار چهاردهه هفته معلم که عادتی شده برای مسئولین، معلمین ما را اصلا جدی نگرفتند. معلمی که نتواند بی دغدغه و بی دلشوره معیشتی و روشن شدن جایگاه اجتماعی اش کار انجام دهد، آنگاه جامعه اش می شود ملغمه عجیبی از رانت خواری ها، دزدی ها، اختلاس ها، قاچاق ها و بی اخلاقی هایی که این روزها در بالاترین سطوح مدیریتی کشور شاهدیم که آمیزه ای است از تهمت، دروغ و ریا بنام انقلابی گری و مسلمانی… به معلم و تاثیرش در سازندگی کشور بها دهیم نه بهانه، بهانه برای شعارهای بی محتوا، شاید عادت کرده ایم که با حلواحلواکردن دهانی شیرین کنیم.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*