آخرین خبر :

یادداشت امروز / مغلطه‌ کرامت

قطار تبریز، پلاسکو، کولبران، سیل آذربایجان، معدنچیان و… این‌ها کلماتی هستند که در چند ماه گذشته، در صدر اخبار رسانه‌ها قرار گرفتند.
کلماتی که هر یک فاجعه‌ای بودند و مدیریت واکنش‌ها به آنها، به نحوی بود که آن را تبدیل به غم و اندوه کرد تا به خشم. چگونه این فجایع که هرکدام، به تنهایی می‌توانستند پایه‌های نهادهای مسئول را بلرزانند و آنها را وادار به پاسخ‌گویی صریح کنند، تبدیل به یک سوگواری دسته جمعی گذرا شدند و نهادهای مسئول، از نقش پاسخگو، به نقش صاحب عزا، جابه‌جا شدند؟
پاسخ به این پرسش را می‌توان در تولید مکانیسم‌های دفاعی جستجو کرد. مکانیسم‌هایی که مردم را برای برخورد با این اضطراب دامن‌گیر، آماده می‌کنند و واکنش او را هوشمندانه، به غمِ گذرا تبدیل می‌کنند. این مکانیسم‌های دفاعی در اشکال مختلفِ تکریمِ قربانی و جداسازی او از جامعه، مردم و بستگانِ قربانی را، آرام می‌کنند. گزاره‌های مبتذلی این گفتمان را می‌سازند، تا نهادِ مسئول به هر شکلی، از پاسخ‌گویی به چرایی فاجعه و برنامه‌اش برای جلوگیری از آن، فرار کند.
این گزاره‌ها تلاش می‌کنند تا قربانیان فاجعه را تبدیل به قهرمان کنند تا پاسخ‌گوی مرگ آن نباشند. گویی باید خوش‌آمد گفت به این فاجعه که انسان‌های محذوف و گمنام را تبدیل به قهرمان می‌کند و انگار می‌بایست بستگان قربانی و توده مردم، از نهادهای مسئول متشکر باشند که عزیزان‌شان را تبدیل به قهرمان می‌کنند.
با این قهرمان‌سازی و جداسازی قربانی از انسان‌های دیگر است که فرآیند آرام‌سازی بستگان و مردم امکان می‌یابد. همچنین هدایت خشم‌ آنها برای تبدیل شدن به غم. خشمی که می‌تواند در رفتارهای فعالانه‌ای تبدیل به مطالبات جدی شود، مطالباتی که نهادهای مسئول را وادار به پاسخگویی کند.
این گفتمان‌سازی قدرت، با عموم واکنش‌های مردم در فضای مجازی ترکیب می‌شود و فاجعه را بیش از پیش، از تبدیل شدنش به یک مطالبه‌ جدی، دور می‌کند. عکس‌های قربانی، به همراه متنی سوگوارانه منتشر می‌شود و گویی، پیشنهاد می‌دهد، بجای تبدیل کردن خشم به مطالبه، آن را به یک غم فانتزی، یک غم جماعت پسند، تبدیل کن و آماده شو برای فاجعه‌ فانتزی بعدی.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*