یادداشت امروز / جنگ نرم و تاثیرات آن بر الگوی مصرف و تولید ملی

برای نخستین بار ، حمید مولانا موسس رشته ارتباطات بین الملل در دانشگاه واشنگتن در سال ۱۹۸۶ میلادی در کتاب خود با عنوان اطلاعات و ارتباطات جهانی: مرزهای نو در روابط بین الملل، به تبیین واژه قدرت نرم پرداخت. مولانا قدرت را به دو بخش تقسیم کرد؛ قدرت ناملموس(نرم) که منبع آن دین، ارزش ها، باورها، ایدئولوژی و دانش هستند و قدرت ملموس(سخت) که در مواردی چون منابع طبیعی، جمعیت، ثروت و ابزار نظامی ریشه دارند. جوزف نای بعدها نظریه جنگ نرم را گسترش داد و کتاب های زیادی درباره تبیین آن نگاشت و هجوم و تقابل فرهنگی را یکی از راه های پیروزی در جنگ نرم و استحاله فرهنگ مقابل عنوان کرد. در ایران رهبر معظم انقلاب در همان ماه های نخست رهبری شان ، با درایتی خاص در سخنانی خطر تهاجم فرهنگی را گوشزد فرمودند و آن را بسیار وسیع تر از تهاجم ساده برشمردند و برای نخستین بار از اصطلاح شبیخون فرهنگی استفاده کردند. غرب و در راس آن آمریکا با ارائه استیل زندگی آمریکایی، تلاش کرد تا جامعه را به سمت دین زدایی سوق دهد،این رویه بعدها با پیچیده تر شدن اوضاع و شرایط زندگی مردم شکل دیگری به خود گرفت و پرده های بعدی این نمایش به روی صحنه رفت. درگذشته غرب و استکبار بارها سعی کرد تا منابع ایران را به تاراج ببرد اما هوشیاری مراجع و علما مانع از موفقیت غربی ها شد. شاید معروفترین تقابل این دو نگاه را در گذشته بتوان در داستان تحریم توتون و تنباکو مشاهده کرد. ایستادگی مردم ایران در برابر استعمار انگلیس در عصر ناصرالدین شاه و شکستن قلیان ها و تحریم توتون و تنباکو به فرمان مرجع بزرگ شیعیان_ میرزای شیرازی_ غرب را وا داشت تا از آن پس برای تاراج منابع ملی ایران، برنامه ریزی شده اقدام کند. در این تقابل نوین و برنامه ریزی شده ، غرب با هدف خرد کردن استخوان های تولید داخلی وارد میدان شد و تلاش کرد تا با ترویج مصرف گرائی ، مردم را به خرید اجناس لوکس و غیر ضروری خارجی ترغیب کند و آن ها را وادار کنند تا در همان میدانی بازی کنند که از قبل برای شان آماده شده است و تا جایی پیش روند که اجناس نامرغوب و بنجل خارجی را بر نمونه با کیفیت وطنی ترجیح  دهند. در این نبرد نرم ، هدف مردمی هستند که در دوران جنگ تحمیلی به اثبات رساندند که حاضرند با کمترین امکانات و در بدترین شرایط زندگی کنند اما شرافت انسانی شان لکه دار نشود. هدف از این نبرد تغییر ذائقه مردم است به گونه ای که بتوانند از این رهگذر باورهای بخش عظیمی از یک ملت را مورد هجمه قرار دهند. هجمه های تبلیغاتی و رسانه ای توانست مردم قانع و سخت کوش ایران را که قبلاً به تجملات اهمیتی نمی دادند و سطح زندگی در کشورخود را با کشورهای در حال توسعه ویا کشورهای همسایه مقایسه می کردند چنان دچار تحول سازد که حالا خود را با مردم کشورهایی همچون آلمان، ژاپن، فرانسه و… مقایسه می کنند. کشورهائی که ۲۰۰ سال پیش حرکت در جاده  صنعتی شدن را آغاز کرده اند. ترویج این نوع نگاه در میان مردم ایران باعث شد تا در کمترین زمان بازار داخلی از اجناس نامرغوب البته با برندهای خارجی پر شود و اجناسی که هیچگونه سنخیتی با سبک زندگی ایرانی- اسلامی ما ندارند به شکل گسترده ای وارد بازار ایران شده و تا نقاط دوردست کشور نیز این نوع نگرش رسوخ کند. تغییر سبک زندگی و گرایش ایرانیان به مصرف گرایی سبب شد تا کالاهای خارجی تنها به علت خارجی بودن مورد اقبال قرار گیرند و محصولات داخلی با کیفیت در بازار خریدار نداشته باشند. در این میان اما برخی از کشورهای منطقه فضا را برای عرضه کالاهای خود مناسب یافتند و اقدام به اشباع بازار از اجناس خارجی کردند. عده ای سودجو نیز در این راه سنگ تمام گذاشتند و با قاچاق کالا زمینه زمین گیر شدن تولید ملی را فراهم ساختند. قدرت تبلیغات توانست در میان مدت، مردم را به سوی کالاهای خارجی متمایل سازد.کالاهایی که حالا دیگر تنها شاخصه شان خارجی بودن و ارزان بودن است. شاید بهترین راه برای حمایت از تولید ملی، اصلاح الگوی مصرف مردم و آموزش همگانی باشد.کاری که در کشورهای پیشرفته همچون ژاپن انجام شد و با روی کار آمدن ترامپ در آمریکا، به عنوان یکی از شعارهای اساسی او نیز مطرح گردید.” خرید کالای وطنی یعنی استخدام یک هموطن”.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*